Search
جستجو

Ganj e Hozour audio Program #400
برنامه صوتی شماره ۴۰۰ گنج حضور

Please rate this audio
Out of 308 votes | 13829 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  
Centered Image

Description

برنامه صوتی شماره ۴۰۰ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی







کسی کو را بود در طبع سستی

نخواهد هیچ کس را تندرستی

مده دامن به دستان حسودان

که ایشان می‌کشندت سوی پستی

زیانتر خویش را و دیگران را

نباشد چون حسد در جمله هستی

هلا بشکن دل و دام حسودان

وگر نی پشت بخت خود شکستی

از این اخوان چو ببریدی چو یوسف

عزیز مصری و از گرگ رستی

اگر حاسد دو پایت را ببوسد

به باطن می‌زند خنجر دودستی

ندارد مهر مهره او چه گشتی

ندارد دل دل اندر وی چه بستی

اگر در حصن تقوا راه یابی

ز حاسد وز حسد جاوید رستی

اگر چه شیرگیری ترک او کن

نه آن شیر است کش گیری به مستی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، سطر ۱۴


هر کسی کو حاسد کیهان بود

آن حسد خود مرگ جاویدان بود

مولوی، مثنوی، دفتر اول، سطر ۳۳۹۶


اول آن کس کین قیاسکها نمود

پیش انوار خدا ابلیس بود

گفت نار از خاک بی شک بهترست

من ز نار و او ز خاک اکدرست

پس قیاس فرع بر اصلش کنیم

او ز ظلمت ما ز نور روشنیم

گفت حق نه بلک لا انساب شد

زهد و تقوی فضل را محراب شد

این نه میراث جهان فانی است

که به انسابش بیابی جانی است

بلک این میراثهای انبیاست

وارث این جانهای اتقیاست

پور آن بوجهل شد مؤمن عیان

پور آن نوح نبی از گمرهان

زادهٔ خاکی منور شد چو ماه

زادهٔ آتش توی رو روسیاه

این قیاسات و تحری روز ابر

یا بشب مر قبله را کردست حبر

لیک با خورشید و کعبه پیش رو

این قیاس و این تحری را مجو

کعبه نادیده مکن رو زو متاب

از قیاس الله اعلم بالصواب


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، سطر ۲۶۳۸


چند روزی که ز پیشم رانده‌ست

چشم من در روی خوبش مانده‌ست

کز چنان رویی چنین قهر ای عجب

هر کسی مشغول گشته در سبب

من سبب را ننگرم کان حادثست

زانک حادث حادثی را باعثست

لطف سابق را نظاره می‌کنم

هرچه آن حادث دو پاره می‌کنم

ترک سجده از حسد گیرم که بود

آن حسد از عشق خیزد نه از جحود

هر حسد از دوستی خیزد یقین

که شود با دوست غیری همنشین

هست شرط دوستی غیرت‌پزی

همچو شرط عطسه گفتن دیر زی

چونک بر نطعش جز این بازی نبود

گفت بازی کن چه دانم در فزود

آن یکی بازی که بد من باختم

خویشتن را در بلا انداختم

در بلا هم می‌چشم لذات او

مات اویم مات اویم مات او


مولوی، مثنوی، دفتر اول، سطر ۴۲۹


ور حسد گیرد ترا در ره گلو

در حسد ابلیس را باشد غلو

کو ز آدم ننگ دارد از حسد

با سعادت جنگ دارد از حسد

عقبه‌ای زین صعب‌تر در راه نیست

ای خنک آنکش حسد همراه نیست

این جسد خانهٔ حسد آمد بدان

از حسد آلوده باشد خاندان

گر جسد خانهٔ حسد باشد ولیک

آن جسد را پاک کرد الله نیک

طهرا بیتی بیان پاکیست

گنج نورست ار طلسمش خاکیست

چون کنی بر بی‌حسد مکر و حسد

زان حسد دل را سیاهیها رسد

خاک شو مردان حق را زیر پا

خاک بر سر کن حسد را همچو ما

haghighatComment by: haghighat
با سلام و قدر دانی از زحمتی که متحمل میشوید بعد از 1 هفته موفق شدم بیام تو سایت و از این بابت خوشحالم .ولی هنوز در ماهواره شمارا نداریم بازهم از شما و همکارانتان نهایت تشکر را دارم.
از ایران.


shokoufehComment by: shokoufeh
خدا حفظتون كنه


shohrehsaneiiComment by: shohrehsaneii
salam ostad shahbazi ba tashakor az shoma vaghean barname shoma zendegie mara motahavel kard dorud bar shoma valy ma dar shiraz modatist nemitavanim barname shoma ra bebinim v parazit ruye an hast lotfan agar mitavanid kary bokonid paydar bashid


zemestan89Comment by: zemestan89
TAVANAIEPOUR
باسلام استاد
خسته نباشید از زحمات فراوانی که می کشید،ای کاش همه به سخنان شما گوش می دادند،من در محل کارم با گوشی که به کامپیوتر وصل است ،در حین کار کردن به حرفهای شما گوش میدهم،وگرنه محیط کارم را نمی توانستم تحمل کنم،برای شما از خداوند آرزوی سلامتی وتندرستی دارم
از ایران


fatemehtorabiasrComment by: fatemehtorabiasr
این برنامه بسیار عالی بود. گرچه همه یک حرف هست. خسته نباشید

از آلمان


Back

Privacy Policy