: تماس با دفتر گنج حضور در آمریکا
Tel: 001 818 970 3345
Email: parviz4762@mac.com
Search
جستجو
Ganj e Hozour Program #368
برنامه شماره ۳۶۸ گنج حضور
Please rate this videoOut of 50 votes | 8407 Views
Poor Good Great

Description
نگاهبان دو دیدهست چشم دلداری
نگاه دار نظر از رخ دگر یاری
وگر نه به سینه درآید به غیر آن دلبر
بگو برو که همیترسم از جگرخواری
هلا مباد که چشمش به چشم تو نگرد
درون چشم تو بیند خیال اغیاری
به من نگر که مرا یار امتحانها کرد
به حیله برد مرا کشکشان به گلزاری
گلی نمود که گلها ز رشک او میریخت
بتی که جمله بتان پیش او گرفتاری
چنین چنین به تعجب سری بجنبانید
که نادرست و غریبست درنگر باری
چنانک گفت طراریم دزد در پی توست
چو من سپس نگریدم ربود دستاری
ز آب دیده داوود سبزهها بررست
به عذر آنک به نقشی بکرد نظاری
براند مر پدرت را کشان کشان ز بهشت
نظر به سنبله تر یکی ستمکاری
حذر ز سنبل ابرو که چشم شه بر توست
هلا که مینگرد سوی تو خریداری
چو مشتری دو چشم تو حی قیومست
به چنگ زاغ مده چشم را چو مرداری
دهی تو کاله فانی بری عوض باقی
لطیف مشتریی سودمند بازاری
خمش خمش که اگر چه تو چشم را بستی
ریای خلق کشیدت به نظم و اشعاری
ولیک مفخر تبریز شمس دین با توست
چه غم خوری ز بد و نیک با چنین یاری
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، سطر ۷۱۹
مرغکی اندر شکار کرم بود
گربه فرصت یافت او را در ربود
آکل و ماکول بود و بیخبر
در شکار خود ز صیادی دگر
دزد گرچه در شکار کالهایست
شِحنه با خصمانش در دنبالهایست
عقل او مشغول رخت و قفل و در
غافل از شحنهست و از آه سحر
او چنان غرقست در سودای خود
غافلست از طالب و جویای خود
گر حشیش آب زلالی میخورد
معدهٔ حیوانش در پی میچرد
آکل و ماکول آمد آن گیاه
همچنین هر هستیی غیر اله
وَ هُوَ یُطعِمکُم و لا یُطعَم چو اوست
نیست حق ماکول و آکل لحم و پوست
آکل و ماکول کی ایمن بود
ز آکلی که اندر کمین ساکن بود
امن ماکولان جَذُوب ماتمست
رو بدان درگاه کو لا یُطعَم است
هر خیالی را خیالی میخورد
فکر آن فکر دگر را میچرد
تو نتانی کز خیالی وا رهی
یا بخسپی که از آن بیرون جهی
فکر زنبورست و آن خواب تو آب
چون شوی بیدار باز آید ذباب
چند زنبور خیالی در پرد
میکشد این سو و آن سو میبرد
کمترین آکلانست این خیال
وآن دگرها را شناسد ذوالجلال
هین گریز از جوق اکال غلیظ
سوی او که گفت ما ایمت حفیظ
یا به سوی آن که او آن حفظ یافت
گر نتانی سوی آن حافظ شتافت
دست را مسپار جز در دست پیر
حق شدست آن دست او را دستگیر
پیر عقلت کودکی خو کرده است
از جوار نفس که اندر پرده است
عقل کامل را قرین کن با خرد
تا که باز آید خرد زان خوی بد

استاد و سرور گرامی و بسیار محترم جناب اقای شهبازی،
ماننند همیشه از شما صمیمانه سپاسگزارم زیرا بسیار اموختم و تغییرات پدید امده "در زدودن من های ذهنی" و بسیاری دیگر از مواهب انسانی گنج حضور، هوشیاری این لحظه و ... مرهون تلاشهای بی بدیل و بزرگوارانه شما است.
با احترام و ارادت - صولت
Back
Today visitors:
688
Time base: Pacific Daylight Time