Parviz Shahbazi

Ganje Hozour audio Program #880

برنامه صوتی شماره ۸۸۰ گنج حضور

  • Currently 4.11/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 219 votes
Comments (1)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه شماره ۸۸۰ گنج حضور

اجرا: پرویز شهبازی

۱۴۰۰ تاریخ اجرا: ۲۴ اوت ۲۰۲۱ - ۳ شهریور



مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۸۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2834, Divan e Shams


به مبارکی و شادی بِسِتان ز عشق جامی

که ندا کند شَرابش که کجاست تلخکامی؟


چه بُوَد حیات بیاو؟ هوسی و چارمیخی(۱)

چه بُوَد به پیشِ او جان؟ دَغَلی، کمین غلامی


قَدحی دو چون بخوردی، خوش و شیرگیر گردی

به دماغِ تو فرستَد شه و شیرِ ما پیامی


خُنُک آن دلی که در وی بنهاد بَخت تختی

خُنُک آن سَری که در وی میِ ما نهاد، کامی


ز سلامِ پادشاهان، به خدا مَلول گردد

چو شنید نیکبختی، ز تو سَرسَری سلامی


به میانِ دلق مستی، به قمارخانۀ جان

بَرِ خَلق نامِ او بَد، سویِ عَرش نیکنامی


خُنُک آن دَمی که مالَد کَفِ شاه پَرّ و بالَش

که سپیدبازِ مایی، بهچنین گُزیدهدامی


ز شرابِ خوشبَخورش، نه شکوفه(۲) و نه شورش

نه به دوستان نیازی، نه ز دشمن انتقامی


همه خَلق در کَشاکَش، تو خراب و مست و دلخوش

همه را نظاره میکن، هله، از کنارِ بامی


ز تو یک سؤال دارم، بکنم، دگر نگویم

ز چه گشت زرِّ پخته دل و جانِ ما؟ ز خامی


(۱) چارمیخ: نوعی شکنجه که چهار دست و پای کسی را

به چهار میخ ببندند و شکنجهاش کنند.

(۲) شکوفه: استفراغ، قیّ


------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٣٠١٣

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3013, Divan e Shams


یار در آخر زمان کرد طَرَبسازیی

باطنِ او جِدِّ جِد، ظاهرِ او بازیی


جملۀ عشّاق را یار بدین عِلم کُشت

تا نکُند هان و هان، جهلِ تو طنّازیی

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 71, Divan e Shams


اگر نه عشقِ شمسالدین بُدی در روز و شب ما را،

فراغتها کجا بودی ز دام و از سبب ما را؟!


بُتِ شهوت برآوردی، دَمار از ما ز تابِ خود،

اگر از تابش عشقش، نبودی تاب و تب، ما را

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۹۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2559 


گفت: بهرِ شاه، مبذول است جان

او چرا آید شفیع اندر میان؟


لی مَعَالله وقت بود آن دَم مرا

لا یَسَعْ فیهِ نَبیٌّ مُجْتَبیٰ


« برای من لحظه فنا وقتی بود که تنها با خدا باشم به ‌‌نحوی

 که هیچ پیامبرِ برگزیده ای در آن مقام یا حال جا ندارد.»


حدیث


« لِی مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِى فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ.»


« براى من در خلوتگاه با خدا، وقتِ خاصّى است كه در آن هنگام 

نه فرشتۀ مقرّبى و نه پيامبرِ مرسلى، گنجايشِ صحبت و انس و برخوردِ

مرا با خدا ندارند. [و نمیتوانند بین من و خدا قرار گیرند.

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1421 


میرود از سینهها در سینهها

از ره پنهان، صَلاح و کینهها

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، ٢۶٣۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2636 


از قَرین بی‌‌قول و گفت و گوی او

خو بدزدد دل نهان از خویِ او

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۳۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4235 


از مقاماتِ تَبَتُّل(۳) تا فنا(۴)

پایه پایه تا ملاقاتِ خدا


(۳) تَبَتُّل: بریدن و اِخلاص داشتن

(۴فنا: نهایت سِیر اِلیاللّه 


------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ٢٣٢٩

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2329 


چون الف چیزی ندارم، ای کریم

جز دلی دلتنگتر از چشمِ میم

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ٢٣٣۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2334 


خود ندارم هیچ، بِه سازد مرا

که ز وهم دارم است این صد عَنا

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۹۸۱ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2981, Divan e Shams


زان مزدِ کار مینرسد مَر تو را که تو

پیوسته نیستی تو درین کار، گهگهی

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٢۴۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2465, Divan e Shams


ور دو سه روز چشم را بند کنی بِاتَّقوا

چشمه چشم حس را بحر در عیان کنی

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۲۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1620, Divan e Shams


چه شِکَرفروش دارم که به من شِکَر فروشد

که نگفت عذر روزی که: برو شِکَر ندارم

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٠۵٧

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1057 


گر برویَد، ور بریزد صد گیاه

عاقبت بَررویَد آن کِشتهٔ اله


کِشتِ نو کارید بر کِشتِ نخست

این دوم فانی است وآن اوّل دُرُست


کِشتِ اوّل کامل و بُگْزیدهاست

تخمِ ثانی فاسد و پوسیدهاست

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2670 


حُکمِ حق گُسترد بهرِ ما بِساط

که بگویید از طریقِ انبساط

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1067 


که درونِ سینه شَرحت دادهایم

شرح اندر سینهات بِنهاده‌‌ایم

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1071 


که اَلَمْ نَشْرَح نه شرحت هست باز؟

چون شدی تو شرحجو و کُدیهساز(۵)؟  


(۵) کُدیهساز: گداییکننده، تکدّیکننده


------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1639 


هر زمان دل را دگر مِیلی دهم

هر نَفَس بر دل دگر داغی نَهَم


کُلُّ اَصْباحٍ لَنٰا شَأْنٌ جَدید

کُلُّ شَیءٍ عَنْ مُرادی لا یَحید


« در هر بامداد (هر لحظه) کاری تازه داریم، و هیچ کاری از

 حیطهٔ مشیت من خارج نمیشود.»

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢۴۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2465 


لحظهای ماهم کنَد، یک دَم سیاه

خود چه باشد غیرِ این، کار اِله؟


پیشِ چوگانهای حُکمِ کُن فَکان

میدَویم اَندر مکان و‌‌لامکان

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۵۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4453 


ترک جَلْدی کن کزین ناواقفی(۶)

لب ببند، اللهُ اَعلَمْ بِالْخَفی(۷)


(۶) ناواقفی: معلومات و دانش منذهنی 

(۷اَللهُ اَعلَمْ بِالْخَفی: فقط خدا داناست به مسائل پنهان. 


------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٢٩٩۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2996 


ساخت موسی قدس در، بابِ صَغیر

تا فرود آرند سر قومِ زَحیر


زآنکه جَبّاران بُدند و سرفراز

دوزخ آن بابِ صغیر است و نیاز

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، ابیات ۵۴۴ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #544 


ناز کردن خوشتر آید از شِکَر

لیک، کم خایَش، که دارد صد خطر


ایمنآبادست آن راهِ نیاز

تَرکِ نازش گیر و با آن ره بساز

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1619 


حاکِم است و یَفْعَلُ اَلله مایَشا

او زِ عینِ دَرد انگیزد دَوا


قرآن کریم، سوره آل عمران (۳)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #40


«قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ ۖ 

قَالَ كَذَٰلِكَ اللَهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ؛»


« گفت: اى پروردگار من، چگونه مرا پسرى باشد، در حالى كه

 به پيرى رسيدهام و زنم نازاست؟ گفت: بدان سان كه خدا هر چه

 بخواهد مىكند.»

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۳۸۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2385 


گفت پیغمبر که: بر رزق ای فتا

در فرو بستهست و بر در قفل ها


جنبش و آمد شدِ ما و اکتساب

هست مِفتاحی بر آن قفل و حجاب


بیکلید، این در گشادن راه نیست

بیطلب، نان سنّتِ اَلله نیست

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٩۵٢

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1952 


دایه و مادر بهانهجو بُوَد

تا که کی آن طفلِ او گریان شود


طفل حاجات شما را آفرید

تا بنالید و شود شیرش پدید


گفت: اُدْعُوا الله، بی زاری مباش

تا بجوشد شیرهای مِهرهاش


هُوی هُوی باد و شیرافشان ابر

در غمِ مااَند، یک ساعت تو صبر

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٢۵٢٣

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2523 


آبِ شیرین چون نبیند مرغِ کور

چون نگردد گرد چشمۀ آب شور؟

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢٧٢۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2724 


مرغ، کآبِ شور باشد مَسکنش

او چه داند جای آبِ روشنش؟


ای که اندر چشمۀ شور است جات

تو چه دانی شَطّ و جیحون و فُرات؟


ای تو نارَسته ازین فانی رِباط(۸)

تو چه دانی مَحْو(۹) و سُکْر(۱۰) و انبساط؟


(۸) رِباط: خانه، منظور از ترکیب فانی رباط، همین دنیای فانی است.

(۹) مَحو: مراد زدودن اوصاف بشری است. 

(۱۰) سُکر: مستی

------------------------------


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ٢٨٠۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2806 


چشمِ بد را چشمِ نیکویت، شها

مات و مُستأصل(۱۱) کند نِعمَالدَّوا(۱۲)


بل ز چشمت کیمیاها میرسد

چشمِ بد را چشمِ نیکو میکند


(۱۱مُستأصل: ریشه کنشده، از بیخ و بن برکنده شده.

(۱۲نِعمَالدَّواء: نکو دارویی است.

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #767 


کاغْ کاغ و نعره زاغِ سیاه

دایماً باشد به دنیا عُمْرخواه


هَمچو اِبلیس از خدای پاکِ فرد

تا قیامت عمرِ تَن درخواست کرد


گفت: اَنظِرنی اِلی یَومِ الْجَزا

کاشکی گفتی که: تُبْنا رَبَّنا


« ابلیس گفت: مرا تا به روزجزا مهلت ده. ای کاش به جای این

 درخواست میگفت: پروردگارا توبه کردم.»


قرآن کریم، سوره ص (۳۸)، آیه ۷۹

Quran, Sooreh Saad(#38), Line #79


« قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ.»


« گفت: اى پروردگار من، مرا تا روزى كه از نو زنده شوند مهلت ده.»


عُمْرِ بیتوبه، همه جانکندن است

مرگِ حاضر، غایب از حق بودن است


عمر و مرگ این هر دو با حق خوش بُوَد

بیخدا آبِ حیات آتش بُوَد


آن هم از تأثیرِ لعنت بود کو

در چنان حضرت همی شد عُمرْجُو


از خدا غیرِ خدا را خواستن

ظَنِّ افزونیست و کُلّی کاستن

------------------------------

حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارۀ ٣۴٢

Hafez Poem(Qazal)# 342, Divan e Qazaliat


چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس

چو در سراچه ترکیب تخته بند تنم

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۷۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 734, Divan e Shams


ما بیابانِ عدم گیریم هم در بادیه

در وجود این جمله بند و در عدم چندین گشاد


این عدم دریا و ما ماهی و هستی همچو دام

ذوقِ دریا کی شناسد هر که در دام اوفتاد؟


هرکه اندر دام شد از چار طبع او چارمیخ

دان که روزی میدوید از ابلهی سویِ مراد

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۹۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #3490 


چشم چون نرگس فروبندی که چی؟

هین عصااَم کَش که کورم ای اَچی(۱۳)؟


وآن عصاکش که گزیدی، در سفر

خود ببینی باشد از تو کورتر


دست، کورانه بِحَبْلِ الله زن

جز بر امر و نهیِ یزدانی مَتن


قرآن کریم، سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۰۳

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #103


« وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا... »


« و همگان دست در ريسمان خدا زنيد و پراكنده مشويد...»


چیست حَبْلُالله؟ رها کردن هوا

کین هوا شد صَرصَری(۱۴) مر عاد را


خلق در زندان نشسته، از هواست

مرغ را پَرها ببسته، از هواست


ماهی اندر تابهٔ گرم، از هواست

رفته از مستوریان(۱۵) شرم، از هواست


خشم شِحنه(۱۶)، شعلهٔ نار، از هواست

چارمیخ و هیبتِ دار، از هواست


شِحنهٔ اجسام دیدی بر زمین

شِحنهٔ احکامِ جان را هم ببین


روح را در غیب، خود اشکنجههاست

لیک تا نجهی، شکنجه در خفاست


چون رهیدی، بینی اشکنجه و دمار

زآنکه ضِدّ از ضِدّ گردد آشکار


آنکه در چَه زاد و در آبِ سیاه

او چه داند لطفِ دشت و رنجِ چاه؟


چون رها کردی هوا از بیمِ حق

دَررسد سَغراق(۱۷)، از تَسنیمِ(۱۸) حق


(۱۳) اَچی: برادر

(۱۴صَرصَر: تند باد

(۱۵مستور: پاکدامن

(۱۶شِحنه: داروغه، مأمور

(۱۷سَغراق: پیاله

(۱۸تَسنیم: چشمهای در بهشت


------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ١٧٠۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1706 


کوریِ کوران، ز رحمت دور نیست

کوریِ حرص است، کآن معذور نیست


چارْمیخِ شَه ز رحمت دور نی

چارْمیخِ حاسدی(۱۹) مغفور نی


(۱۹حاسدی: با یای مصدری، به معنی حسادت کردن

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٧۶٢

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #762 


برکَنم من میخِ این منحوسْ دام

از پیِ کامی نباشم تلخْکام

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۶۴ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #764 


بِسْکُل(۲۰) این حَبْلی که حرص است و حسد

یاد کن فی جیدِها حَبْلٌ(۲۱) مَسَد


قرآن کریم، سوره لهب (۱۱۱)، آیه ۵

Quran, Sooreh Al-Msaad(#111), Line #5


« فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ.»


« و بر گردن ريسمانى از ليف خرما دارد.»


(۲۰بِسکُل: بگسل، پاره کن

(۲۱حَبْل: ریسمان


------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۰۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2023, Divan e Shams


ما را اسیر کردی، اَمّاره(۲۲) را امیری

ما را امیر گردان، او را غلام گردان


(۲۲اَمّاره: امر کننده

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ٢۵١۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2515 


تا بُوَد کز لطفِ آن وعدهٔ حَسَن

سُست گردد چارمیخِ کفرِ من


بو که زآن خوشْ وعدههای مُغتَنَم

برگشاید قفلِ کفرِ صد مَنم


بو که از تأثیرِ جویِ اَنگبین

شَهد گردد در تنم این زهرِ کین


یا ز عکسِ جویِ آن پاکیزه شیر

پرورش یابد دَمی عقلِ اسیر


یا بُوَد کز عکس آن جوهای خَمْر

مست گردم، بو بَرَم از ذوقِ امر


یا بُوَد کز لطفِ آن جوهای آب

تازگی یابد تنِ شورۀ خراب


شورهام را سبزهیی پیدا شود

خارْزارم جنّتِ مأویٰ شود


بو که از عکسِ بهشت و چارْجو

جان شود از یاری حق، یارْجو

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ١٢۵٨

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1258, Divan e Shams


گر غمی آید، گلوی او بگیر

داد(۲۳) ازو بستان، امیر داد باش


(۲۳داد: عدل، انصاف

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۰۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2808 


چشمِ شه، بر چشمِ بازِ دل زدهست

چشمِ بازش سخت با همّت شدهست


تا ز بس همّت که یابید از نظر

مینگیرد بازِ شه جز شیرِ نر


شیر چه؟ کان شاهبازِ معنوی

هم شکارِ توست و هم صیدش توی


شد صفیرِ بازِ جان در مَرْجِ دین

نعرههای لا اُحِبُّالْآفِلین


« شاهبازِ جان در چمنزار دین فریاد برمیآورد که من

 افول کنندگان را دوست ندارم.»

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ١٣٨١

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #1381 


حقْ قدم بر وِی نَهد از لامکان

آنگه او ساکن شود از کُنْفَکان


حدیث


« به دوزخ گفته آید: آیا سیر شدی؟ گوید: آیا زین بیش هست؟

 پس پروردگار پاک و برتر، قدم خود بر آن نهد. در این حال دوزخ

 بانگ همی آرد: بس است، بس است.»

------------------------------

حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارۀ ١٧٨

Hafez Poem(Qazal)# 178, Divan e Qazaliat


صوفیان واستدند از گرو می همه رخت

دلق ما بود که در خانه خمار بماند

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۹۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1795, Divan e Shams


گر تو مُقامِرزادهای، در صرفه چون افتادهای؟

صرفهگَری رسوا بُوَد، خاصه که با خوبِ خُتَن

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ١٠٨۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1085, Divan e Shams


خُنُک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش

بنماند هیچش الّا هوسِ قمار دیگر

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١۵٠٣

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1503 


این دَم اَر یارانْت با تو ضد شوند

وز تو برگردند و در خصمی روند


هین بگو: نَک روزِ من پیروز شد

آنچه فردا خواست شد، امروز شد


ضدِّ من گشتند اهلِ این سَرا

تا قیامت عَیْن شد(۲۴) پیشین مرا


(۲۴عَین شد: آشکار شد

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۶٠

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #560 


کز تناقضهایِ دل، پُشتم شکست

بر سرم جانا بیا میمال دست


زیرِ دستِ تو سرم را راحتی ست

دستِ تو در شُکربخشی آیتی ست


سایۀ خود از سرِ من برمَدار

بیقرارم، بیقرارم، بیقرار

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٢٧۴١

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2741, Divan e Shams


ای دل، چو به دامِ او فتادی

از بَندِ هزار دام رَستی


رَستی ز خُمارِ هر دو عالَم

تا حَشْر ز دامِ دوست مَستی


با پَرِّ بَلی بلند میپَر

چون مَحرَمِ گلشنِ اَلستی


قرآن کریم، سوره اعراف(٧)، آیه ١٧٢

Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #172


«...أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ...»


«...آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری...»

------------------------------

حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارۀ ٣١۶

Hafez Poem(Qazal)# 316, Divan e Qazaliat


حافظ از جورِ تو حاشا که بگرداند روی

من از آن روز که در بند توام آزادم

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٢٣۷۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2372, Divan e Shams


چو بدان بنده نوازی، شدهای پاک و نمازی

همگان را تو صلا گو چو مؤذّن ز مناره




(۱چارمیخ: نوعی شکنجه که چهار دست و پای کسی را به

 چهار میخ ببندند و شکنجهاش کنند.

(۲شکوفه: استفراغ، قیّ 

(۳تَبَتُّل: بریدن و اِخلاص داشتن 

(۴فنا: نهایت سِیر اِلیالله

(۵کُدیهساز: گداییکننده، تکدّیکننده 

(۶ناواقفی: معلومات و دانش منذهنی 

(۷اَللهُ اَعلَمْ بِالْخَفی: فقط خدا داناست به مسائل پنهان 

(۸رِباط: خانه، منظور از ترکیب فانی رباط، همین دنیای فانی است. 

(۹مَحو: مراد زدودن اوصاف بشری است. 

(۱۰سُکر: مستی

(۱۱مُستأصل: ریشه کنشده، از بیخ و بن برکنده شده.

(۱۲نِعمَالدَّواء: نکو دارویی است.

(۱۳اَچی: برادر

(۱۴صَرصَر: تند باد

(۱۵مستور: پاکدامن

(۱۶شِحنه: داروغه، مأمور

(۱۷سَغراق: پیاله

(۱۸تَسنیم: چشمهای در بهشت

(۱۹حاسدی: با یای مصدری، به معنی حسادت کردن

(۲۰بِسکُل: بگسل، پاره کن

(۲۱حَبْل: ریسمان

(۲۲اَمّاره: امر کننده

(۲۳داد: عدل، انصاف

(۲۴عَین شد: آشکار شد.

-----------------------------------

************************

تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۸۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2834, Divan e Shams


به مبارکی و شادی بستان ز عشق جامی

که ندا کند شرابش که کجاست تلخکامی


چه بود حیات بیاو هوسی و چارمیخی

چه بود به پیش او جان دغلی کمین غلامی


قدحی دو چون بخوردی خوش و شیرگیر گردی

به دماغ تو فرستد شه و شیر ما پیامی


خُنُک آن دلی که در وی بنهاد بَخت تختی

خُنُک آن سَری که در وی میِ ما نهاد، کامی


ز سلام پادشاهان به خدا ملول گردد

چو شنید نیکبختی ز تو سرسری سلامی


به میان دلق مستی به قمارخانه جان

بر خلق نام او بد سوی عرش نیکنامی


خنک آن دمی که مالد کف شاه پر و بالش

که سپیدباز مایی بهچنین گزیدهدامی


ز شراب خوشبخورش نه شکوفه و نه شورش

نه به دوستان نیازی نه ز دشمن انتقامی


همه خلق در کشاکش تو خراب و مست و دلخوش

همه را نظاره میکن هله از کنار بامی


ز تو یک سؤال دارم بکنم دگر نگویم

ز چه گشت زر پخته دل و جان ما ز خامی

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٣٠١٣

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3013, Divan e Shams


یار در آخر زمان کرد طربسازیی

باطن او جد جد ظاهر او بازیی


جمله عشاق را یار بدین علم کشت

تا نکند هان و هان جهل تو طنازیی

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 71, Divan e Shams


اگر نه عشق شمسالدین بدی در روز و شب ما را

فراغتها کجا بودی ز دام و از سبب ما را


بت شهوت برآوردی دمار از ما ز تاب خود

اگر از تابش عشقش نبودی تاب و تب ما را

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۹۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2559 


گفت بهر شاه مبذول است جان

او چرا آید شفیع اندر میان


لی مع الله وقت بود آن دم مرا

لا یسع فیه نبی مُجْتَبیٰ


« برای من لحظه فنا وقتی بود که تنها با خدا باشم به ‌‌نحوی

 که هیچ پیامبرِ برگزیده ای در آن مقام یا حال جا ندارد.»


حدیث


« لِی مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِى فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ.»


« براى من در خلوتگاه با خدا، وقتِ خاصّى است كه در آن هنگام 

نه فرشتۀ مقرّبى و نه پيامبرِ مرسلى، گنجايشِ صحبت و انس و برخوردِ

مرا با خدا ندارند. [و نمیتوانند بین من و خدا قرار گیرند.

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1421 


میرود از سینهها در سینهها

از ره پنهان صلاح و کینهها

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، ٢۶٣۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2636 


از قرین بی‌‌قول و گفت و گوی او

خو بدزدد دل نهان از خوی او

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۳۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4235 


از مقامات تبتل تا فنا

پایه پایه تا ملاقات خدا

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ٢٣٢٩

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2329 


چون الف چیزی ندارم ای کریم

جز دلی دلتنگتر از چشم میم

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ٢٣٣۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2334 


خود ندارم هیچ به سازد مرا

که ز وهم دارم است این صد عنا

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۹۸۱ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2981, Divan e Shams


زان مزد کار مینرسد مر تو را که تو

پیوسته نیستی تو درین کار گهگهی

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٢۴۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2465, Divan e Shams


ور دو سه روز چشم را بند کنی باتقوا

چشمه چشم حس را بحر در عیان کنی

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۲۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1620, Divan e Shams


چه شکرفروش دارم که به من شکر فروشد

که نگفت عذر روزی که برو شکر ندارم

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٠۵٧

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1057 


گر بروید ور بریزد صد گیاه

عاقبت برروید آن کشته اله


کشت نو کارید بر کشت نخست

این دوم فانی است وآن اول درست


کشت اول کامل و بگزیدهاست

تخم ثانی فاسد و پوسیدهاست

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2670 


حکم حق گسترد بهر ما بساط

که بگویید از طریق انبساط

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1067 


که درون سینه شرحت دادهایم

شرح اندر سینهات بنهاده‌‌ایم

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1071 


که الم نشرح نه شرحت هست باز

چون شدی تو شرحجو و کدیهساز 

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1639 


هر زمان دل را دگر میلی دهم

هر نفس بر دل دگر داغی نهم


کل اصباح لنا شان جدید

کل شیء عن مرادی لا یحید


« در هر بامداد (هر لحظه) کاری تازه داریم، و هیچ کاری از

 حیطهٔ مشیت من خارج نمیشود.»

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢۴۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2465 


لحظهای ماهم کند یک دم سیاه

خود چه باشد غیر این کار اله


پیش چوگانهای حکم کن فکان

میدویم اندر مکان و‌‌لامکان

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۵۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4453 


ترک جلدی کن کزین ناواقفی

لب ببند الله اعلم بالخفی

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ٢٩٩۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2996 


ساخت موسی قدس در باب صغیر

تا فرود آرند سر قوم زحیر


زآنکه جباران بدند و سرفراز

دوزخ آن باب صغیر است و نیاز

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، ابیات ۵۴۴ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #544 


ناز کردن خوشتر آید از شکر

لیک کم خایش که دارد صد خطر


ایمنآبادست آن راه نیاز

تَرک نازش گیر و با آن ره بساز

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1619 


حاکم است و یفعل الله مایشا

او ز عین درد انگیزد دوا


قرآن کریم، سوره آل عمران (۳)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #40


«قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ ۖ 

قَالَ كَذَٰلِكَ اللَهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ؛»


« گفت: اى پروردگار من، چگونه مرا پسرى باشد، در حالى كه

 به پيرى رسيدهام و زنم نازاست؟ گفت: بدان سان كه خدا هر چه

 بخواهد مىكند.»

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۳۸۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2385 


گفت پیغمبر که بر رزق ای فتا

در فرو بستهست و بر در قفل ها


جنبش و آمد شد ما و اکتساب

هست مفتاحی بر آن قفل و حجاب


بیکلید این در گشادن راه نیست

بیطلب نان سنت الله نیست

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٩۵٢

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1952 


دایه و مادر بهانهجو بود

تا که کی آن طفل او گریان شود


طفل حاجات شما را آفرید

تا بنالید و شود شیرش پدید


گفت ادعوا الله بی زاری مباش

تا بجوشد شیرهای مهرهاش


هوی هوی باد و شیرافشان ابر

در غم مااند یک ساعت تو صبر

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٢۵٢٣

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2523 


آب شیرین چون نبیند مرغ کور

چون نگردد گرد چشمۀ آب شور

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ٢٧٢۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2724 


مرغ کاب شور باشد مسکنش

او چه داند جای آب روشنش


ای که اندر چشمه شور است جات

تو چه دانی شط و جیحون و فرات


ای تو نارسته ازین فانی رباط

تو چه دانی محو و سکر و انبساط

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ٢٨٠۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2806 


چشم بد را چشم نیکویت شها

مات و مستاصل کند نعمالدوا


بل ز چشمت کیمیاها میرسد

چشم بد را چشم نیکو میکند

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #767 


کاغ کاغ و نعره زاغ سیاه

دایما باشد به دنیا عمرخواه


همچو ابلیس از خدای پاک فرد

تا قیامت عمر تن درخواست کرد


گفت انظرنی الی یوم الجزا

کاشکی گفتی که تبنا ربنا


« ابلیس گفت: مرا تا به روز‌ جزا مهلت ده. ای کاش به جای این

 درخواست میگفت: پروردگارا توبه کردم.»


قرآن کریم، سوره ص (۳۸)، آیه ۷۹

Quran, Sooreh Saad(#38), Line #79


« قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ.»


« گفت: اى پروردگار من، مرا تا روزى كه از نو زنده شوند مهلت ده.»


عمر بیتوبه همه جانکندن است

مرگ حاضر غایب از حق بودن است


عمر و مرگ این هر دو با حق خوش بود

بی خدا آب حیات آتش بود


آن هم از تاثیر لعنت بود کو

در چنان حضرت همی شد عمرجو


از خدا غیر خدا را خواستن

ظن افزونیست و کلی کاستن

------------------------------

حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارۀ ٣۴٢

Hafez Poem(Qazal)# 342, Divan e Qazaliat


چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس

چو در سراچه ترکیب تخته بند تنم

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۷۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 734, Divan e Shams


ما بیابان عدم گیریم هم در بادیه

در وجود این جمله بند و در عدم چندین گشاد


این عدم دریا و ما ماهی و هستی همچو دام

ذوق دریا کی شناسد هر که در دام اوفتاد


هرکه اندر دام شد از چار طبع او چارمیخ

دان که روزی میدوید از ابلهی سوی مراد

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۹۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #3490 


چشم چون نرگس فروبندی که چی

هین عصاام کش که کورم ای اچی


وآن عصاکش که گزیدی در سفر

خود ببینی باشد از تو کورتر


دست کورانه بحبل الله زن

جز بر امر و نهی یزدانی متن


قرآن کریم، سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۰۳

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #103


« وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا... »


« و همگان دست در ريسمان خدا زنيد و پراكنده مشويد...»


چیست حبلالله رها کردن هوا

کین هوا شد صرصری مر عاد را


خلق در زندان نشسته از هواست

مرغ را پرها ببسته از هواست


ماهی اندر تابه گرم از هواست

رفته از مستوریان شرم از هواست


خشم شحنه شعله نار از هواست

چارمیخ و هیبت دار از هواست


شحنه اجسام دیدی بر زمین

شحنه احکام جان را هم ببین


روح را در غیب خود اشکنجههاست

لیک تا نجهی شکنجه در خفاست


چون رهیدی بینی اشکنجه و دمار

زآنکه ضد از ضد گردد آشکار


آنکه در چه زاد و در آب سیاه

او چه داند لطف دشت و رنج چاه


چون رها کردی هوا از بیم حق

دررسد سغراق از تسنیم حق

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ١٧٠۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1706 


کوری کوران ز رحمت دور نیست

کوری حرص است کان معذور نیست


چارمیخ شه ز رحمت دور نی

چارمیخ حاسدی مغفور نی

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٧۶٢

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #762 


برکنم من میخ این منحوس دام

از پی کامی نباشم تلخکام

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۷۶۴ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #764 


بسکل این حبلی که حرص است و حسد

یاد کن فی جیدها حبل مسد


قرآن کریم، سوره لهب (۱۱۱)، آیه ۵

Quran, Sooreh Al-Msaad(#111), Line #5


« فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ.»


« و بر گردن ريسمانى از ليف خرما دارد.»

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۰۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2023, Divan e Shams


ما را اسیر کردی اماره را امیری

ما را امیر گردان او را غلام گردان

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ٢۵١۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2515 


تا بود کز لطف آن وعده حسن

سست گردد چارمیخ کفر من


بو که زآن خوش وعدههای مغتنم

برگشاید قفل کفر صد منم


بو که از تاثیر جوی انگبین

شهد گردد در تنم این زهر کین


یا ز عکس جوی آن پاکیزه شیر

پرورش یابد دمی عقل اسیر


یا بود کز عکس آن جوهای خمر

مست گردم بو برم از ذوق امر


یا بود کز لطف آن جوهای آب

تازگی یابد تن شوره خراب


شورهام را سبزهیی پیدا شود

خارزارم جنت ماوی شود


بو که از عکس بهشت و چارجو

جان شود از یاری حق یارجو

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ١٢۵٨

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1258, Divan e Shams


گر غمی آید گلوی او بگیر

داد ازو بستان امیر داد باش

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۰۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2808 


چشم شه بر چشم باز دل زدهست

چشم بازش سخت با همت شدهست


تا ز بس همت که یابید از نظر

مینگیرد باز شه جز شیر نر


شیر چه کان شاهباز معنوی

هم شکار توست و هم صیدش توی


شد صفیرِ باز جان در مرج دین

نعرههای لا احب الآفلین


« شاهبازِ جان در چمنزار دین فریاد برمیآورد که من

 افول کنندگان را دوست ندارم.»

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ١٣٨١

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #1381 


حق قدم بر وی نهد از لامکان

آنگه او ساکن شود از کنفکان


حدیث


« به دوزخ گفته آید: آیا سیر شدی؟ گوید: آیا زین بیش هست؟

 پس پروردگار پاک و برتر، قدم خود بر آن نهد. در این حال دوزخ

 بانگ همی آرد: بس است، بس است.»

------------------------------

حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارۀ ١٧٨

Hafez Poem(Qazal)# 178, Divan e Qazaliat


صوفیان واستدند از گرو می همه رخت

دلق ما بود که در خانه خمار بماند

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۹۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1795, Divan e Shams


گر تو مقامرزادهای در صرفه چون افتادهای

صرفهگری رسوا بود خاصه که با خوب ختن

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ١٠٨۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1085, Divan e Shams


خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش

بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ١۵٠٣

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1503 


این دم ار یارانت با تو ضد شوند

وز تو برگردند و در خصمی روند


هین بگو نک روز من پیروز شد

آنچه فردا خواست شد امروز شد


ضد من گشتند اهل این سرا

تا قیامت عین شد پیشین مرا

------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۵۶٠

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #560 


کز تناقضهای دل پشتم شکست

بر سرم جانا بیا میمال دست


زیر دست تو سرم را راحتی ست

دست تو در شکربخشی آیتی ست


سایه خود از سر من برمدار

بیقرارم بیقرارم بیقرار

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٢٧۴١

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2741, Divan e Shams


ای دل چو به دام او فتادی

از بند هزار دام رستی


رستی ز خمار هر دو عالم

تا حشر ز دام دوست مستی


با پر بلی بلند میپر

چون محرم گلشن الستی


قرآن کریم، سوره اعراف(٧)، آیه ١٧٢

Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #172


«...أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ...»


«...آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: آری...»

------------------------------

حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارۀ ٣١۶

Hafez Poem(Qazal)# 316, Divan e Qazaliat


حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی

من از آن روز که در بند توام آزادم

------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٢٣۷۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2372, Divan e Shams


چو بدان بنده نوازی شدهای پاک و نمازی

همگان را تو صلا گو چو مؤذن ز مناره

Tags

880


Comments

  1. shirin7sh
    3 years, 3 months ago

    "خوشا به حال کسی که بخت یعنی خداوند تخت بگذارد و بنشیند در مرکزش"

    درود بر آموزگار عشق و خرد

    هزاران شکر و صدها سپاس

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganje Hozour audio Program #880
برنامه صوتی شماره ۸۸۰ گنج حضور
Category:
برنامه های صوتی گنج حضور
برنامه های صوتی ۹۰۰ - ۸۰۱
Views: 4,539
Submitted by: , Aug 26 2021






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S