Parviz Shahbazi

Ganje Hozour Program #573

برنامه شماره ۵۷۳ گنج حضور

  • Currently 4.20/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 213 votes
Comments (0)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه شماره ۵۷۳ گنج حضور

اجرا: پرویز شهبازی

 ۱۳۹۴ تاریخ اجرا: ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۵ ـ ۲۴ شهریور 




مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۳۰


ای آن که بر اسب بقا از دیر فانی می‌روی

دانا و بینای رهی آن سو که دانی می‌روی

بی‌همره جسم و عرض، بی‌دام و دانه و بی‌غرض

از تلخ کامی می‌رهی، در کامرانی می‌روی

نی همچو عقل دانه چین، نی همچو نفس پر ز کین

نی روح حیوان زمین، تو جان جانی می‌روی

ای چون فلک دربافته‌، ای همچو مه درتافته

از ره نشانی یافته، در بی‌نشانی می‌روی

ای غرقه سودای او، ای بیخود از صهبای(۱) او

از مدرسه اسمای او اندر معانی می‌روی

ای خوی تو چون آب جو داده زمین را رنگ و بو

تا کس نپندارد که تو بی‌ارمغانی می‌روی

کو سایه منصور حق تا فاش فرماید سبق؟

کز مُسْتَعینی(۲) می‌رهی، در مُسْتَعانی(۳) می‌روی

شب کاروان‌ها زین جهان بر می‌رود تا آسمان

تو خود به تنهایی خود صد کاروانی می‌روی

ای آفتاب آن جهان، در ذره‌ای چونی نهان؟

وی پادشاه شه نشان در پاسبانی می‌روی

ای بس طلسمات عجب بستی برون از روز و شب

تا چشم پندارد که تو اندر مکانی می‌روی

ای لطف غیبی، چند تو شکل بهاری می‌شوی؟

وی عدل مطلق، چند تو اندر خزانی می‌روی؟

آخر برون آ زین صور چادر برون افکن ز سر

تا چند در رنگ بشر در گله بانی می‌روی؟!

ای ظاهر و پنهان چو جان، وی چاکر و سلطان چو جان

کی بینمت پنهان چو جان در بی‌زبانی می‌روی؟


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۶۲


همچو آیینه شوی خامش و گویا تو اگر

همه دل گردی و بر گفت زبان نستیزی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۵۳۷


چرا شاید چو ما شه زادگانیم

که جز صورت ز یک دیگر ندانیم؟!

چو مرغ خانه تا کی دانه چینیم؟!

چه شد دریا چو ما مرغابیانیم؟!


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۸۸


باد درویشی چو در باطن بود

بر سر آب جهان ساکن بود 

گر چه جملهٔ این جهان ملک وی است

ملک در چشم دل او لاشَی‌ْ(۴) است 

پس دهان دل ببند و مُهر کن

پر کنش از بادگیرِ(۵) مِنْ لَدُن(۶) *


مولوی، مثنوی، دفتراول، بیت ۲۹۴۳


پیر را بگزین که بی پیر این سفر

هست بس پر آفت و خوف و خطر

آن رهی که بارها تو رفته‌ای

بی قَلاوُوز(۷)، اندر آن آشفته‌ای

پس رهی را که ندیدستی تو هیچ

هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ

گر نباشد سایهٔ او بر تو گُول(۸)

پس تو را سرگشته دارد بانگ غول

غولت از ره افکند اندر گزند

از تو داهی‌تر(۹) درین ره بس بُدند

از نُبی(۱۰) بشنو ضَلال ره‌روان

که چه شان کرد آن بلیس بدروان

صد هزاران ساله راه از جاده دور

بُردشان و کردشان اِدبار(۱۱) و عُور(۱۲)

استخوانهاشان ببین و مویشان

عبرتی گیر و مران خر سویشان

گردن خر گیر و سوی راه کَش

سوی ره‌بانان و ره‌دانان خَوش

هین مَهِل(۱۳) خر را و دست از وی مدار

زانکه عشق اوست سوی سبزه‌زار

گر یکی دم تو به غفلت واهِلیش(۱۴)

او رود فرسنگها سوی حشیش(۱۵)

دشمن راه است خر مست علف

ای که بس خربنده(۱۶) را کرد او تلف

گر ندانی ره هر آنچه خر بخواست

عکس آن کن خود بود آن راه راست

شاوِرُوهُنَّ پس آنگه خالِفُوا

ِانَّ مَنْ لَمْ یَعْصِهِنَّ تالِفُ

با هوا و آرزو کم باش دوست

چون یُضِلُّک عَنْ سَبیلِ الله اوست

این هوا را نشکند اندر جهان

هیچ چیزی همچو سایهٔ همرهان


قرآن کریم، سوره ص(۳۸)، آیه ۲۶


... وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۚ...


ترجمه فارسی


... و از خواهش نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه سازد ...


ترجمه انگلیسی


...Nor follow thou the lusts

(of thy heart), 

for they will mislead thee from the

Path of Allah...


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۵۰


در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری

و آن لطف بی‌حد زان کند تا هیچ از حد نگذری

با صوفیان صاف دین، در وجد گردی همنشین

گر پای در بیرون نهی زین خانقاه شش دری

داری دری پنهان صفت، شش در مجو و شش جهت

پنهان دری که هر شبی زان در همی‌بیرون پری

چون می‌پری، بر پای تو رشته خیالی بسته‌اند

تا واکشندت صبحدم تا برنپری یک سری

بازآ به زندان رحم تا خلقتت کامل شدن

هست این جهان همچون رحم این جمله خون زان می‌خوری

جان را چو بررویید پر، شد بیضه تن را شکست

جان جعفر طیار شد، تا می‌نماید جعفری


مولوی، دیوان شمس، رباعی شمارهٔ ۱۶۵۱


یارب تو مرا به نفس طناز مده

با هر چه بجز تست مرا ساز مده

من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش

من آن توام مرا به من باز مده


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۰۶


خوشتر از جان چه بود جان برود باک مدار

غم رفتن چه خوری چون به از آن می‌آید

هر کسی در عجبی و عجب من اینست

کو نگنجد به میان چون به میان می‌آید

بس کنم گر چه که رمزست بیانش نکنم

خود بیان را چه کنیم جان بیان می‌آید


مولوی، دیوان شمس، رباعی شمارهٔ ۱۰۷۲


چون گشت طلسم جسم آدم چالاک

با خاک درآمیخته شد گوهر پاک

آن جسم طلسم را چو بشکست افلاک

پاکی بر پاک رفت و خاکی در خاک


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۴۹۱


جسم خاکست و چو حق تابیش داد

در جهان‌گیری چو مه شد اوستاد

هین طلسم است این و نقش مرده است

احمقان را چشمش از ره برده است

می‌نماید او که چشمی می‌زند

ابلهان سازیده‌اند او را سند



(۱) صهبا: شراب، در اینجا شراب معنوی که از غیب می آید.

(۲) مُسْتَعین: کسی که از کسی یاری بخواهد، یاریخواهنده.

(۳مُسْتَعان: کسی که از او استعانت میکنند.

(۴) لاشِیْ: هیچ، چیزی که وجود ندارد، مخفف لاشَئ.

(۵) بادگیر: مجرایی که برای جریان هوا در سقف یا دیوار سازند.

(۶) علم لَدُنی: علمی است که از طریق کشف و الهام 

حاصل می شود و مختص اهل قرب است و تنها با تعلیم 

و تفهیم ربّانی به دست می آید نه با دلایل عقلی.

* بادگیر مِنْ لَدُن: شکاف بین دو فکر که سکون و هوشیاری حضور است، 

حس حضور بین دو فکر، شکافی که دم ایزدی مجال ورود به 

وجود فکری و جسمی ما پیدا می کند.

(۷) قَلاوُوز: پیشاهنگ

(۸) گُول: نادان، احمق

(۹) داهی: دانا و زیرک

(۱۰) نُبی: قرآن

(۱۱) اِدبار: بخت برگشتگی، روی گردانیدن اقبال.

(۱۲) عُور: برهنه

(۱۳) مَهل: رها مکن

(۱۴) واهلیدن: رها کردن

(۱۵) حشیش: گیاه خشک، علف، در اینجا ظواهر دنیا به صورت

 مفهوم است، که ذهن با آنها هم هویت شده، آویزش های ما،

هم هویت شدگیهای ما. 

(۱۶) خربنده: آنکه تیمار خر کند. مجازاً فرمانبردار هوای نفس.

خر: من ذهنی، نفس انسان.

Tags



Comments

Be the first to comment

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganje Hozour Program #573
برنامه شماره ۵۷۳ گنج حضور
Category:
برنامه های تصویری گنج حضور
برنامه های تصویری ۶۰۰ - ۵۰۱
Views: 10,631
Submitted by: admin, Sep 16 2015






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S