Parviz Shahbazi

Ganj e Hozour Program #288

برنامه شماره ۲۸۸ گنج حضور

  • Currently 4.61/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 57 votes
Comments (1)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه شماره ۲۸۸ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی


تمامی اشعار این برنامه، PDF


غزل شمارهٔ ۱۱۹۲، مولوی

برخیز و صبوح را برانگیز

جان بخش زمانه را و مستیز

آمیخته باش با حریفان

با آب شراب را میامیز

یاد تو شراب و یاد ما آب

ما چون سرخر تو همچو پالیز

ای غم اجلت در این قنینهست

گر مردنت آرزوست مگریز

مرگ نفس است در تجلی

مرگ جعلست در عبربیز

مجلس چمنیست و گل شکفته

ای ساقی همچو سرو برخیز

این جام مشعشع آنگهی شرم

ساقی چو تویی خطاست پرهیز

ما را چو رخ خوشت برافروز

غم را چو عدوی خود درآویز

هشتیم غزل که نوبت توست

مردانه درآ و چست و سرتیز

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، سطر۱۲۲۷


همچو آن شخص درشت خوشسخن

در میان ره نشاند او خاربن

ره گذریانش ملامتگر شدند

پس بگفتندش بکن این را نکند

هر دمی آن خاربن افزون شدی

پای خلق از زخم آن پر خون شدی

جامههای خلق بدریدی ز خار

پای درویشان بخستی زار زار

چون بجد حاکم بدو گفت این بکن

گفت آری بر کنم روزیش من

مدتی فردا و فردا وعده داد

شد درخت خار او محکم نهاد

گفت روزی حاکمش ای وعده کژ

پیش آ در کار ما واپس مغژ

گفت الایام یا عم بیننا

گفت عجل لا تماطل دیننا

تو که میگویی که فردا این بدان

که بهر روزی که میآید زمان

آن درخت بد جوانتر میشود

وین کننده پیر و مضطر میشود

خاربن در قوت و برخاستن

خارکن در پیری و در کاستن

خاربن هر روز و هر دم سبز و تر

خارکن هر روز زار و خشک تر

او جوانتر میشود تو پیرتر

زود باش و روزگار خود مبر

خاربن دان هر یکی خوی بدت

بارها در پای خار آخر زدت

بارها از خوی خود خسته شدی

حس نداری سخت بیحس آمدی

گر ز خسته گشتن دیگر کسان

که ز خلق زشت تو هست آن رسان

غافلی باری ز زخم خود نهای

تو عذاب خویش و هر بیگانهای

یا تبر بر گیر و مردانه بزن

تو علیوار این در خیبر بکن

یا به گلبن وصل کن این خار را

وصل کن با نار نور یار را

تا که نور او کشد نار ترا

وصل او گلشن کند خار ترا

تو مثال دوزخی او مؤمنست

کشتن آتش به مؤمن ممکنست

مصطفی فرمود از گفت جحیم

کو بممن لابهگر گردد ز بیم

گویدش بگذر ز من ای شاه زود

هین که نورت سوز نارم را ربود

پس هلاک نار نور مؤمنست

زانک بی ضد دفع ضد لا یمکنست

نار ضد نور باشد روز عدل

کان ز قهر انگیخته شد این ز فضل

گر همی خواهی تو دفع شر نار

آب رحمت بر دل آتش گمار

چشمهٔ آن آب رحمتمؤمنست

آب حیوان روح پاک محسنست

بس گریزانست نفس تو ازو

زانک تو از آتشی او آب خو

ز آب آتش زان گریزان میشود

کآتشش از آب ویران میشود

حس و فکر تو همه از آتشست

حس شیخ و فکر او نور خوشست

آب نور او چو بر آتش چکد

چک چک از آتش بر آید برجهد

چون کند چکچک تو گویش مرگ و درد

تا شود این دوزخ نفس تو سرد

تا نسوزد او گلستان ترا

تا نسوزد عدل و احسان ترا

بعد از آن چیزی که کاری بر دهد

لاله و نسرین و سیسنبر دهد

باز پهنا میرویم از راه راست

باز گرد ای خواجه راه ما کجاست

اندر آن تقریر بودیم ای حسود

که خرت لنگست و منزل دور زود

سال بیگه گشت وقت کشت نی

جز سیهرویی و فعل زشت نی

کرم در بیخ درخت تن فتاد

بایدش بر کند و در آتش نهاد

هین و هین ای راهرو بیگاه شد

آفتاب عمر سوی چاه شد

این دو روزک را که زورت هست زود

پیر افشانی بکن از راه جود

این قدر تخمی که ماندستت بباز

تا بروید زین دو دم عمر دراز

تا نمردست این چراغ با گهر

هین فتیلش ساز و روغن زودتر

هین مگو فردا که فرداها گذشت

تا بکلی نگذرد ایام کشت

پند من بشنو که تن بند قویست

کهنه بیرون کن گرت میل نویست

لب ببند و کف پر زر بر گشا

بخل تن بگذار و پیش آور سخا

ترک شهوتها و لذتها سخاست

هر که در شهوت فرو شد برنخاست

این سخا شاخیست از سرو بهشت

وای او کز کف چنین شاخی بهشت

عروة الوثقاست این ترک هوا

برکشد این شاخ جان را بر سما

تا برد شاخ سخا ای خوبکیش

مر ترا بالاکشان تا اصل خویش

یوسف حسنی و این عالم چو چاه

وین رسن صبرست بر امر اله

یوسفا آمد رسن در زن دو دست

از رسن غافل مشو بیگه شدست

حمد لله کین رسن آویختند

فضل و رحمت را بهم آمیختند

تا ببینی عالم جان جدید

عالم بس آشکار ناپدید

این جهان نیست چون هستان شده

وان جهان هست بس پنهان شده

خاک بر بادست و بازی میکند

کژنمایی پردهسازی میکند

اینک بر کارست بیکارست و پوست

وانک پنهانست مغز و اصل اوست

خاک همچون آلتی در دست باد

باد را دان عالی و عالینژاد

چشم خاکی را به خاک افتد نظر

بادبین چشمی بود نوعی دگر

Tags



Comments

  1. feramiri4622
    9 years, 10 months ago

    برخیز و صبوح را برانگیز
    جان بخش زمانه را و مستیز

    این سوال همیشگی که با پراکندگی حضوربااین لحظه چه کنم ؟ رادرتفسیر این بیت به روشنی پاسخ
    دادید استاد. این موضوع مرتبا برای من تکرارمیشود . که خوشبختانه بلافاصله به سمت حضوردراین لحظه برمیگردم .سپاسگزارم .این برنامه وبرنامه 287 امروز راهگشای من بود . پاینده باشید. این سایت براستی که یک دانشگاه مجازی ودرعین حال رایگان است.

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganj e Hozour Program #288
برنامه شماره ۲۸۸ گنج حضور
Category:
برنامه های تصویری گنج حضور
برنامه های تصویری ۳۰۰ -۲۰۱ 
Views: 8,994
Submitted by: 4762, Jan 13 2011






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S