برنامه صوتی شماره ۵۳۶ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی
PDF متن نوشته شده برنامه با فرمت
PDF ،تمامی اشعار این برنامه
مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۷۸۸
تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغَنون؟!
نک کش کشانت می برند انّا الیهِ راجِعُون
تا کی زنی بر خانهها تو قفل با دندانهها؟!
تا چند چینی دانهها؟ دام اجل کردت زبون
شد اسب و زین نقره گین، بر مرکب چوبین نشین
زین بر جنازه نه، ببین دستان این دنیای دون
برکن قبا و پیرهن، تسلیم شو اندر کفن
بیرون شو از باغ و چمن، ساکن شو اندر خاک و خون
دزدیده چشمک می زدی، همراز خوبان می شدی
دستک زنان می آمدی، کو یک نشان ز آنها کنون؟!
ای کرده بر پاکان زنخ امروز بستندت زنخ
فرزند و اهل و خانهات از خانه کردندت برون
کو عشرت شبهای تو؟ کو شکّرین لبهای تو؟!
کو آن نفس کز زیرکی بر ماه می خواندی فسون
کو صرفه و استیزهات، بر نان و بر نان ریزهات؟!
کو طوق و کو آویزهات؟ ای در شکافی سرنگون
کو آن فضولیهای تو؟ کو آن ملولیهای تو؟!
کو آن نُغولیهای تو در فعل و مکر؟ ای ذوفنون
این باغ من، آن خان من، این آن من، آن آن من
ای هر مَنَت هفتاد من، اکنون کَهی از تو فزون
کو آن دم دولت زدن، بر این و آن سَبلت زدن؟
کو حملهها و مشت تو وان سرخ گشتن از جنون؟
هرگز شبی تا روز تو در توبه و در سوز تو
نابوده مهراندوز تو از خالق رَیْبَ الَمنون
امروز ضربتها خوری وز رفته حسرتها خوری
زان اعتقاد سرسری، زان دین سست بیسکون
زان سست بودن در وفا، بیگانه بودن با خدا
زان ماجرا با انبیا کاین چون بود ای خواجه چون؟
چون آینه باش ای عمو، خوش بیزبان افسانه گو
زیرا که مستی کم شود چون ماجرا گردد شُجون
قرآن کریم، سوره (۲) بقره، آیه ۱۵۶
... «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ.»
ترجمه فارسی
…«ما از خداييم، و به سوى او باز مىگرديم.»
ترجمه انگلیسی
…"We are from Allah, and to Him is our return"
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۹۰۶
پس عدم گردم عدم چون ارغَنون
گویدم انّا الیهِ راجِعُون
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۳۷
گر بریزد خون من آن دوسترو
پایکوبان جان برافشانم بر او
آزمودم مرگ من در زندگیست
چون رَهَم زین زندگی پایندگیست
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، ترجمه بیت ۳۸۳۹
«بِکُشید مرا، بِکُشید مرا، ای دوستان راستین! راستی در کشتن من، زندگی پی زندگی پدید می آید».
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، ترجمه بیت ۳۸۴۰
«ای روشن رخسار، ای جان پاینده روحم را به سوی خویش جذب کن. و دیدارت را بر من ارزانی دار».
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، ترجمه بیت ۳۸۴۱
«مرا معشوقی است که مهر او درونم را کباب می کند، اگر بخواهد از روی چشمم بگذرد، بگذار بگذرد».
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۴۳
بوی آن دلبر چو پران میشود
آن زبانها جمله حیران میشود
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۸۳۸
بس کنم دلبر در آمد در خطاب
گوش شو والله اَعْلَمْ بِالصَّواب
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۲۰
در بیان آنک لطف حق را همه کس داند و قهر حق را همه کس داند و همه از قهر حق گریزانند و به لطف حق در آویزان، اما حق تعالی قهرها را در لطف پنهان کرد و لطفها را در قهر پنهان کرد. نَعْلِ بازگونه و تَلْبیس و مَکْرِالله بود تا اهل تمیز و( یَنْظُرْ بِنورِ الله ) از حالی بينان و ظاهر بينان جدا شوند كه ( لِيَبْلُوَكُم اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً ).
گفت درویشی به درویشی که: «تو
چون بدیدی حضرت حق را؟ بگو»
گفت: بیچون دیدم، اما بهر قال
بازگویم مختصر آن را مثال
دیدمش سوی چپِ او آذری
سویِ دستِ راست جوی کوثری
سوی چَپَّش بس جهانسوز آتشی
سوی دست راستش جوی خوشی
سوی آن آتش گروهی بُرده دست
بهر آن کوثر گروهی شاد و مست
لیکْ لَعْب بازگونه بود سخت
پیش پای هر شَقیّ و نیکبخت
هر که در آتش همی رفت و شَرَر
از میان آب بر میکرد سر
هر که سوی آب میرفت از میان
او در آتش یافت میشد در زمان
هر که سوی راست شد و آب زُلال
سر ز آتش بر زد از سوی شِمال
وانک شد سوی شِمال آتشین
سر برون میکرد از سوی یَمین
کم کسی بر سِرِّ این مُضْمَر زدی
لاجَرَم کم کس در آن آتش شدی
جز کسی که بر سرش اقبال ریخت
کو رها کرد آب و در آتش گریخت
کرده ذوق نَقد را مَعْبُودْ خَلْق
لاجَرَم زین لَعْبْ مَغْبون بود خَلْق
جَوْقْجَوْق و صَفْ صَف از حرص و شِتاب
مُحْتَرِز ز آتش گُریزان سوی آب
لاجَرَم ز آتش برآوردند سر
ِاعْتِبارَالْاِعْتِبار ای بیخبر
بانگ میزد آتش: ای گیجان گول
من نِیَم آتش، منم چشمهٔ قبول
چشمبندی کردهاند ای بینَظَر
در من آی و هیچ مَگْریز از شَرَر
ای خلیل اینجا شرار و دود نیست
جز که سِحْر و خُدْعهٔ نِمْرود نیست
چون خلیل حق اگر فرزانهای
آتش آب توست و تو پروانهای
جان پروانه همیدارد نِدا:
کِی دریغا صد هزارم پَر بُدی
تا همی سوزید ز آتش بیامان
کوری چشم و دل نامحرمان
بر من آرد رَحْم جاهل از خری
من برو رَحْم آرم از بینشوَری
خاصه این آتش که جان آبهاست
کار پروانه به عکس کار ماست
او ببینند نور و در ناری رَوَد
دل ببیند نار و در نوری شود
این چُنین لَعْب آمد از رَبِّ جلیل
تا ببینی کیست از آل خَلیل
آتشی را شکل آبی دادهاند
وَنْدَر آتش چشمهای بُگْشادهاند
ساحری صَحْنِ بِرِنْجی را به فَن
صَحْنِ پُر کِرمی کند در اَنْجُمَن
خانه را او پُر ز کَژْدمها نمود
از دم سِحْر و خود آن کَژْدم نبود
چون که جادو مینِمایَد صَد چُنین
چون بود دستان جادوآفرین؟
لاجَرَم از سِحْر یزدان قَرنْ قَرن
اندر افتادند چون زَنْ زیرْ پَهْن
ساحرانِشان بنده بودند و غُلام
اندر افتادند چون صَعْوه به دام
هین بخوان قرآن، ببین سِحْر حَلال
سرنگونی مَکْرهای کَالْجِبال
من نِیَم فرعون کآیَم سوی نیل
سوی آتش میروم من چون خلیل
نیست آتش، هست آن ماءِ مَعین
وآن دگر از مکر آب آتشین
بس نکو گفت آن رسول خوشجواز
ذرهای عقلت بِه از صَوْم و نماز
زانک عقلت جوهرست، این دو عَرَض
این دو در تَکمیل آن شد مُفْتَرَض
تا جلا باشد مر آن آیینه را
که صفا آید ز طاعت سینه را
لیک گر آیینه از بُنْ فاسدست
صَیْقَل او را دیر باز آرد به دست
وان گزین آیینه که خوش مَغْرِس است
اندکی صَیْقل گری آن را بس است
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ١٣٣١
مؤمن ار یَنْظُر بِنُورِالله نبود
غیب مؤمن را برهنه چون نمود؟
چون که تو یَنْظُر بِنارِالله بُدی
نیکوی را وا نديدی از بدی
قرآن کریم، سوره (۶۷) مُلک، آیه ۲
... لِيَبْلُوَكُم اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً ...
ترجمه فارسی
…تا آزماید شما را که کدامین شما نکو کردار ترید…
ترجمه انگلیسی
…that He may try which of you is "good" in deed...
Sign in or sign up to post comments.