برنامه صوتی شماره ۶۲۸ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی
۱۳۹۵ تاریخ اجرا: ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶ ـ ۲۰ مهر
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۱۳۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1138, Divan e Shams
چه مایه رنج کشیدم ز یار تا این کار
بر آب دیده و خون جگر گرفت قرار
هزار آتش و دود و غمست و نامش عشق
هزار درد و دریغ و بلا و نامش یار
هر آنکه دشمن جان خودست، بسم الله
صَلای(۱) دادن جان و صَلای کشتن زار
به من نگر که مرا او به صد چنین ارزد
نترسم و نگریزم ز کشتن دلدار
چو آب نیل دو رو دارد این شکنجه عشق
به اهل خویش چو آب و به غیر او خون خوار
چو عود و شمع نسوزد، چه قیمتش باشد؟
که هیچ فرق نماند ز عود و کنده خار
چو زخم تیغ نباشد به جنگ و نیزه و تیر
چه فرق حیز(۲) و مُخَنَّث(۳) ز رستم و جاندار
به پیش رستم آن تیغ خوشتر از شِکَرست
نثار تیر بر او لذیذتر ز نثار
شکار را به دو صد ناز میبرد این شیر
شکار در هوس او دوان قطار قطار
شکار کشته به خون اندرون همی زارد
که از برای خدایم بکش تو دیگر بار
دو چشم کشته به زنده بدان همینگرد
که ای فسرده غافل، بیا و گوش مخار
خمش خمش که اشارات عشق معکوس است
نهان شوند معانی ز گفتن بسیار
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۵۸
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2458, Divan e Shams
چونکه خیالت نبود آمده در چشم کسی
چشم بز کشته بود تیره و خیره نگری
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۱۵
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2515
چشم بر اسباب از چه دوختیم؟
گر ز خوش چشمان، کَرَشم(۴) آموختیم
هست بر اسباب، اسبابی دگر
در سبب منگر، در آن افگن نظر
انبیا در قطع اسباب آمدند
معجزات خویش بر کیوان زدند(۵)
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۲۰
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2520
جمله قرآن هست در قطع سبب
عِزِّ(۶) درویش و هلاک بولهب
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۲۵
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2525
همچنین ز آغاز قرآن تا تمام
رَفضِ(۷) اسباب است و علت، والسلام
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۳۱
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3131
در میان آن بیابان مانده
کاروانی مرگ خود بر خوانده
ناگهانی آن مُغیثِ(۸) هر دو کون
مصطفی، پیدا شد از ره بهر عَوْن(۹)
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۷۷
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3177
دیدن خواجه، غلام خود را سپید و ناشناختن که اوست، و گفتن که: غلام مرا تو کشتهای خونت گرفت و خدا تو را به دست من انداخت.
خواجه از دورش بدید و خیره ماند
از تحیُّر(۱۰)، اهل آن ده را بخواند
راویهٔ(۱۱) ما، اشتر ما هست این
پس کجا شد بندهٔ زنگی جبین(۱۲)؟
این یکی بَدری(۱۳) ست میآید ز دور
میزند بر نور روز از روش نور
کو غلام ما؟ مگر سرگشته شد؟
یا بدو گرگی رسید و کشته شد؟
چون بیامد پیش، گفتش: کیستی؟
از یمن زادیّ و، یا ترکی استی؟
گو غلامم را چه کردی؟ راست گو
گر بکشتی، وا نما، حیلت(۱۴) مجو
گفت: ار کشتم به تو چون آمدم؟
چون به پای خود درین خون آمدم؟
کو غلام من؟ بگفت: اینک منم
کرد دست فضل یزدان روشنم
هی چه میگویی؟ غلام من کجاست؟
هین نخواهی رَست از من جز به راست
گفت: اسرار تو را با آن غلام
جمله وا گویم یکایک من تمام
زان زمانی که خریدی تو مرا
تا به اکنون باز گویم ماجرا
تا بدانی که همانم در وجود
گرچه از شَبدیز(۱۵) من صبحی گشود
رنگ، دیگر شد، ولیکن جان پاک
فارغ از رنگ است و، از ارکان و خاک
تنشناسان زود ما را گم کنند
آبنوشان ترک مَشک و خُم کنند
جانشناسان از عددها فارغند
غرقهٔ دریای بیچونند و چند
جان شو و، از راه جان، جان را شناس
یار بینش شو، نه فرزند قیاس
چون مَلَک(۱۶) با عقل یک سررشتهاند
بهر حکمت را، دو صورت گشتهاند
آن مَلَک چون مرغ، بال و پر گرفت
وین خرد بگذاشت پر و، فر(۱۷) گرفت
لاجرم هر دو مُناصِر(۱۸) آمدند
هر دو خوش رو، پشت همدیگر شدند
هم مَلَک، هم عقل، حق را واجدی
هر دو، آدم را مُعین(۱۹) و ساجدی(۲۰)
نفس و شیطان بوده ز اول واحدی
بوده آدم را عدو(۲۱) و حاسدی(۲۲)
آنکه آدم را بدن دید، او رمید
و آنکه نور مُؤتَمَن(۲۳) دید، او خمید
آن دو، دیدهروشنان بودند از این
وین دو را دیده ندیده غیر طین(۲۴)
این بیان اکنون چو خر بر یخ بماند
چون نشاید بر جهود، انجیل خواند
کی توان با شیعه گفتن از عُمَر؟
کی توان بَربَط زدن در پیش کَر؟
لیک گر در ده به گوشه یک کس است
های هویی که برآوردم، بس است
مستحق شرح را، سنگ و کلوخ
ناطقی گردد، مُشرِّح(۲۵)، با رسوخ
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۲۰۴
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3204
بیان آنکه حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و اَرضَین و اَعیان و اَعراض همه به استدعای حاجت آفرید، خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد که اَمَّنْ یُجِیبُ المُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ*، اضطرار گواه استحقاق است.
* قرآن كريم، سوره نمل(۲۷)، آيه ۵۹-۶۵
Quran, Sooreh Naml(#27), Ayeh #59-65
قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَىٰ ۗ آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ. (۵۹)
بگو: همه ستایش ها ویژه خداست، و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا آنچه شریک او قرار می دهند؟ (۵۹)
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ. (۶۰)
[آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند؛ یا بت ها بهترند] یا آنکه آسمان ها و زمین را آفرید، و برای شما از آسمان آبی نازل کرد که به وسیله آن باغ هایی خرم و با طراوت رویاندیم، که رویاندن درختانش در قدرت شما نیست؛ آیا با خدا معبودی دیگر هست [ که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد]؟! [ نه، نیست]، بلکه آنان مردمی منحرف اند [ که از حق عدول می کنند.] (۶۰)
أَمَّنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ. (۶۱)
[آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند؛ یا بت ها بهترند] یا آنکه زمین را [برای موجوداتش] آرام و قرارگاه ساخت و در شکاف هایش نهرهایی پدید آورد، و برای آن کوه هایی استوار قرار داد [تا زیر پای اهلش نلرزد]، و میان دو دریا [ی شیرین و شور] مانع و حایلی قرار داد [که با هم مخلوط نشوند]؛ آیا با خدا معبودی دیگر هست[که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد]؟! [نه، نیست]، بلکه بیشترشان نمی دانند. (۶۱)
أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ. (۶۲)
[آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند؛ یا بت ها بهترند] یا آنکه وقتی درمانده ای او را بخواند اجابت می کند و آسیب و گرفتاریش را دفع می نماید، و شما را جانشینان خود روی زمین قرار می دهد؟ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد]؟! [نه، نیست]، چه اندک پند می گیرند. (۶۲)
أَمَّنْ يَهْدِيكُمْ فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ مَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ. (۶۳)
[آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند؛ یا بت ها بهترند] یا آنکه شما را در تاریکی های خشکی و دریا راهنمایی می کند؟! و کیست که پیشاپیش رحمتش بادها را مژده رسان می فرستد؟آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد]؟! [نه، نیست]، خدا برتر است از آنچه برای او شریک قرار می دهند. (۶۳)
أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ. (۶۴)
[آیا آن شریکان انتخابی شما بهترند؛ یا بت ها بهترند] یا آنکه مخلوقات را می آفریند، آنگاه آنان را [پس از مرگشان] بازمی گرداند؟! و کیست آنکه از آسمان و زمین شما را روزی می دهد؟ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد]؟! [نه، نیست]، بگو: اگر راست می گویید برهان خود را بیاورید. (۶۴)
قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ ۚ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ. (۶۵)
بگو: در آسمان ها و زمین هیچ کس جز خدا غیب نمی داند، و آنان آگاهی ندارند چه زمانی برانگیخته می شوند. (۶۵)
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۲۰۴
Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3204
آن نیاز مریمی بوده ست و درد
که چنان طفلی سخن آغاز کرد
جزوِ او، بی او برای او بگفت
جزوِ جزوت گفت دارد در نَهُفت(۲۶)
دست و پا شاهد شوندت ای رهی
منکری را چند دست و پا نهی؟
ور نباشی مستحق شرح و گفت
ناطقهٔ(۲۷) ناطق تو را دید و بخفت
هر چه رویید، از پی محتاج رُست
تا بیابد طالبی، چیزی که جُست
حق تعالی گر سماوات آفرید
از برای دفع حاجات آفرید
هر کجا دردی، دوا آنجا رود
هر کجا فقری، نوا(۲۸) آنجا رود
هر کجا مشکل، جواب آنجا رود
هر کجا کشتی ست، آب آنجا رود
آب کم جو، تشنگی آور به دست
تا بجوشد آب از بالا و پست
تا نزاید طفلک نازک گلو
کی روان گردد ز پستان، شیر او؟
رو بدین بالا و پستی ها بدو
تا شوی تشنه و، حرارت را گرو(۲۹)
بعد از آن از بانگ زنبور هوا
بانگ آب جو بنوشی ای کیا(۳۰)
حاجت تو کم نباشد از حشیش
آب را گیری، سوی او میکشیش
گوش گیری آب را تو، میکشی
سوی زَرع(۳۱) خشک، تا یابد خوشی
زَرع جان را کش جواهر مُضمَر(۳۲) است
ابر رحمت پر ز آب کوثر است
تا سَقاهُمْ رَبُّهُم** آید خطاب
تشنه باش، اَللهُ اَعْلَم بِالصَّواب
** قرآن كريم، سوره دهر(انسان)(۷۶)، آيه ٢١
Quran, Sooreh Dahr( Ensaan)(#76), Ayeh #21
عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ ۖ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا.
بر اندام ايشان است جامه هايی از ابریشم نازک و ستبر، و پیرایه شوند از دستبند های سیمین، و پروردگارشان سیرابشان کند از شرابی پاک و پاک کننده.
(۱) صَلا: دعوت گروهی از مردم برای غذا خوردن، آواز دادن، صدا زدن
(۲) حیز: نامرد، در اینجا به معنی ترسو
(۳) مُخَنَّث: نامرد، مردی که حالات و اطوار زنان را از خود بروز بدهد، زنمانند، در اینجا به معنی ترسو
(۴) کَرَشم: مخفف کرشمه: ناز و غمزه و اشاره به چشم و ابرو و در اصطلاح صوفیان عبارت است از تجلی جلالی حضرت حق تعالی
(۵) بر کیوان زدن: به عالیترین مرتبه آسمان رساندن
(۶) عِزّ: عزیز شدن، ارجمند شدن، ارجمندی
(۷) رَفض: دور انداختن، طرد کردن، ترک کردن
(۸) مُغیث: فریادرس
(۹) عَوْن: یاری، مساعدت
(۱۰) تحیُّر: حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی، سرگشتگی
(۱۱) راویه: مَشک آب بزرگ، توشه دان که به جای سه مشک آب دارد
(۱۲) زنگی جَبین: سیاه چهره
(۱۳) بَدر: ماه تمام، ماه شب چهارده
(۱۴) حیلت: فریب، مکر، نیرنگ
(۱۵) شَبدیز: سیاه فام، به رنگ سیاه، شب رنگ. دیز به معنی رنگ است.
(۱۶) مَلَک: فرشته
(۱۷) فَرّ: شکوه و جلال
(۱۸) مُناصِر: یاور و پشتیبان
(۱۹) مُعین: کمک، یاریکننده، یار، مددکار
(۲۰) ساجِد: سجده کننده
(۲۱) عدو: دشمن
(۲۲) حاسد: حسود
(۲۳) مُؤتَمَن: شخص امین و طرف اطمینان، کسی که به او اعتماد داشته باشند
(۲۴) طین: گِل
(۲۵) مُشرِّح: کسی که تشریح میکند، بیان کننده
(۲۶) نَهُفت: پنهان، مخفی
(۲۷) ناطقه: نیروی نطق و بیان، گوینده
(۲۸) نوا: اسباب معاش، خوراک و توشه، سروسامان
(۲۹) حرارت را گرو: رهین حرارت و سوز قلبی و درونی شوی. یعنی آتش طلب و عشق همیشه ملازم تو باشد
(۳۰) کیا: بزرگوار، بزرگ
(۳۱) زَرع: آنچه کاشته شده، مزروع، کشته، کاشتن، زراعت کردن
(۳۲) مُضمَر: پوشیده شده، پنهان شده
Sign in or sign up to post comments.