مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۱۱
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 411, Divan e Shams
عجب ای ساقی جان، مطرب ما راچه شده ست؟
هله چون مینزند ره؟ ره او را که زده ست؟
او ز هر نیک و بد خلق چرا میلنگد؟
بد و نیک همه را نعره مطرب مددست
دف دریدست طرب را، به خدا بی دف او
مجلس یارکده بی دم او بارکده ست
شهر غَلبیر(۱) گهی دان که شود زیر و زبر
دست غَلبیرزنش سُخره(۲) صاحب بلدست
خیره کم گوی، خمش، مطرب مسکین چه کند
این همه فتنه آن فتنه گر خوب خَدست(۳)
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۶۳
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3163, Divan e Shams
آهوی مشک ناف من برهد
ناگه از دام چرخ مکّاری
شمس تبریز کز شعاع ویست
شمس همراه چرخ دوّاری
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۶۲
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 5, Line #562
عقدهیی که آن بر گلوی ماست سخت
که بدانی که خَسی(۴) یا نیکبخت؟
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۰۲
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1802, Divan e Shams
غلبیرم اندر دست او دردست می گرداندم
غلبیر کردن کار او غلبیر بودن کار من
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۶۳
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2863, Divan e Shams
زیر دیوار وجود تو، تویی گنج گهر
گنج ظاهر شود ار تو زمیان برخیزی
آن قُراضه(۵) ازلی ریخته در خاک تنست
کو قُراضه تک غلبیر تو، گر میبیزی(۶)؟
تیغ جانی تو برآور ز نیام(۷) بدنت
که دو نیمه کند او قرص قمر از تیزی
تیغ در دست درآ در سر میدان ابد
از شب و روز برون تاز چو بر شَبدیزی(۸)
آب حیوان بکش از چشمه به سوی دل خود
زآنکه در خلقت جان بر مَثَل کاریزی(۹)
ور نتانی بگریز آ بَرِ شه شمس الدین
کو به جان هست ز عرش و به بدن تبریزی
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۰۲
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 402, Divan e Shams
نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست
آنکه باشد بر زبانها لا اُحِبُّ الآفِلین*
باقِیاتُ الصّالِحات** است آنکه در دل حاصلست
دل مثال آسمان آمد، زبان همچون زمین
از زمین تا آسمانها منزل بس مشکلست
دل مثال ابر آمد، سینهها چون بامها
وین زبان چون ناودان، باران از آنجا نازلست
آب از دل پاک آمد تا به بام سینهها
سینه چون آلوده باشد، این سخنها باطلست
در دل و کشتیِّ نوح افکن درین طوفان تو خویش
دل مترسان ای برادر، گرچه منزل هایِلست(۱۰)
از هوای خویش ترس و از حوادث تو مترس
کاین هوا از سِحر و علت صد چو چاه بابلست
این هوا اندر کمین باشد، چو بیند بیرفیق
مرد را تنها بگوید هین که مرد غافلست
وصل خواهی با کسان بنشین که ایشان واصلند
وصل از آن کس خواه باری کو به معنی واصلست
* قرآن کریم، سوره انعام (۶)، آیه ۷۶
Quran,Sooreh Anaam (#6), Line #76
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينْ.
ترجمه فارسی
Farsi Translation
پس چون [تاریکی] شب او را پوشانید، ستاره ای دید، گفت: این پروردگار من است؛ هنگامی که ستاره (افول) غروب کرد، گفت: من (افول) غروب کنندگان را دوست ندارم.
ترجمه انگلیسی
English Translation
When the night covered him over, He
saw a star: He said: "This is my Lord."
But when it set, He said: "I love not those that set."
** قرآن کریم، سوره كهف (۱۸)، آیه ۴۶
Quran,Sooreh Kahf (#18), Line #46
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلاً.
ترجمه فارسی
Farsi Translation
مال و فرزندان، آرایش و زیور زندگی دنیا هستند، ولی نیکی های ماندگار (اعمال صالح) نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ امید داشتن به آنها نیکوتر است.
ترجمه انگلیسی
English Translation
Wealth and sons are allurements of the
life of this world: But the things that
endure, good deeds, are best in the
sight of thy Lord, as rewards, and
best as (the foundation for) hopes.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۶۲
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 2862, Divan e Shams
همچو آیینه شوی خامش و گویا تو اگر
همه دل گردی و بر گفت زبان نستیزی
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۷۸
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1478, Divan e Shams
اَلمِنةُ لله که ز پیکار رهیدیم
زین وادی خم در خم پرخار رهیدیم
زین جان پر از وهم کژاندیشه گذشتیم
زین چرخ پر از مکر جگرخوار رهیدیم
دکان حریصان به دغل رخت همه برد
دکان بشکستیم و از آن کار رهیدیم
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۴۷
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 647, Divan e Shams
استیزه مکن مملکت عشق طلب کن
کاین مملکتت از ملک الموت رهاند
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۰
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 3, Line #30
جمله عالم آکِل(۱۱) و مَأکُول(۱۲) دان
باقیان را مُقبِل و مقبول دان
این جهان و ساکنانش منتشر
وان جهان و سالکانش مُستمر
این جهان و عاشقانش مُنقطِع(۱۳)
اهل آن عالَم مُخَلَّد(۱۴) مُجتمِع
پس کریم آنست کو خود را دهد
آب حیوانی که ماند تا ابد
باقیاتُ الصّالحات*** آمد کریم
رَسته از صد آفت و اَخطار(۱۵) و بیم
گر هزاران اند، یک کس بیش نیست
چون خیالاتی عدداندیش نیست
آکل و ماکول را حلق است و نای
غالب و مغلوب را عقل است و رای
حلق بخشید او عصای عدل را
خورد آن چندان عصا و حَبل(۱۶) را****
واندرو افزون نشد ز آن جمله اَکل
زانکه حیوانی نبودش اکل و شکل
مر یقین را چون عصا هم حلق داد
تا بخورد او هر خیالی را که زاد
پس معانی را چو اعیان حلقهاست
رازق حلق معانی هم خداست
پس ز مه تا ماهی هیچ از خلق نیست
که به جذب مایه او را حلق نیست
حلق جان از فکر تن خالی شود
آنگهان روزیش اجلالی شود
شرط، تبدیل مزاج آمد، بِدان
کز مزاج بد بود مرگ بَدان
چون مزاج آدمی گِلخوار شد
زرد و بدرنگ و سَقیم(۱۷) و خوار شد
چون مزاج زشت او تبدیل یافت
رفت زشتی از رخش، چون شمع تافت
دایهای کو طفل شیرآموز را
تا به نعمت خوش کند پَدفوز(۱۸) را؟
گر ببندد راه آن پستان بر او
برگشاید راه صد بستان بر او
زانکه پستان شد حجاب آن ضعیف
از هزاران نعمت و خوان و رَغیف(۱۹)
پس حیات ماست موقوف فِطام
اندک اندک جهد کن تَمَّ الکَلام(۲۰)
*** قرآن کریم، سوره مريم (۱۹)، آیه ۷۶
Quran,Sooreh Maryam (#19), Line #76
وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى ۗ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَرَدًّا
ترجمه فارسی
Farsi Translation
و آنان که هدایت یافته اند، خدا بر هدایتشان می افزاید، و نیکی های ماندگار (اعمال صالح) نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ بازدهی نیکوتر است.
ترجمه انگلیسی
English Translation
And Allah doth advance in guidance
those who seek guidance: and the
things that endure, Good Deeds, are
best in the sight of thy Lord, as rewards, and
best in respect of (their) eventual return
*** قرآن کریم، سوره مريم (۱۹)، آیه ۷۵
Quran,Sooreh Maryam (#19), Line #75
قُلْ مَنْ كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَٰنُ مَدًّا ۚ حَتَّىٰ إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضْعَفُ جُنْداً.
ترجمه فارسی
Farsi Translation
بگو: هر کس در گمراهی است، (و اصرار بر آن داشته باشد)، (خدای) رحمان [بر پایه سنت جاری خود] حتماً گمراهی او را می افزاید، ( یعنی، به او مهلتی می دهد،تا در گمراهی پیش رود) تا زمانی که آنچه را به آنان وعده داده اند، ببینند، یا عقوبت و شکنجه [در دنیا] را یا وقوع رستاخیز را؛ پس بزودی خواهند دانست چه کسی جایگاهش بدتر و سپاهش ناتوان تر است؟!
ترجمه انگلیسی
English Translation
Say: "If any men go astray, (Allah) Most
Gracious extends (the rope) to them,
until, when they see the warning of
Allah (being fulfilled) - either in
punishment or in (the approach of)
the Hour,- they will at length realise who
is worst in position, and (who) weakest in forces!
**** قرآن کریم، سوره شعراء (۲۶)، آیه ۴۴، ۴۵
Quran,Sooreh Shoaraa (#26), Line #44,45
فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ (۴۴)
فَأَلْقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ (۴۵)
ترجمه فارسی
Farsi Translation
پس ريسمانها و چوبدستىهايشان را انداختند و گفتند: «به عزّت فرعون كه ما حتماً پيروزيم.» (۴۴)
پس موسی عصایش را افکند، ناگاه آنچه را جادوگران با نیرنگ [و به صورت غیر واقعی] ساخته بودند، بلعید. (۴۵)
ترجمه انگلیسی
English Translation
So they threw their ropes and their
rods, and said: "By the might of
Pharaoh, it is we who will certainly win!" (44)
Then Moses threw his rod, when,
behold, it straightway swallows up
all the falsehoods which they fake! (45)
(۱) غَلبیر: غربال، الک
(۲) سُخره: ذلیل و مقهور و زیردست
(۳) خَد: رخسار، گونه، چهره
(۴) خَس: خار، خاشاک، پست و فرومایه
(۵) قُراضه: براده های آهن و طلا
(۶) بیزیدن: بیختن، چیزی را غربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخالهاش باقی بماند
(۷) نیام: غلاف شمشیر و خنجر
(۸) شَبدیز: در اینجا به معنی اسب، نام اسپ خسروپرویز بوده که گویند چون رنگ آن سیاه بوده شبدیز نامیده شد. مرکب از شب و دیز به معنی سیاه ، شب رنگ ، سیاه فام
(۹) کاریز: مجرای آب روان در زیر زمین، قنات
(۱۰) هایِل: ترسانند، ترسآور، هولناک
(۱۱) آکِل: خورنده
(۱۲) مَأکُول: خورده شده
(۱۳) مُنقطِع: بریده، گسسته، متفرّق
(۱۴) مُخَلَّد: جاودان
(۱۵) اَخطار: جمع خطر
(۱۶) حَبل: ریسمان
(۱۷) سَقیم: نادرست، مریض، بیمار
(۱۸) پَدفوز: نوزاد و کودک شیرخواره
(۱۹) رَغیف: گرده نان، قرص نان
(۲۰) تَمَّ الکَلام: سخن به پایان رسید
با صبح گفتم «از چه بهار است خندهات؟"
گفت «اندکی تـــو هم ز تکلّف برآ،
بخــــند"
_________
بی دل