چون کاروان رفت از برم من ماندم و چشم ترم
حیران منم تنها منم عشق رسیدن در سرم
دلدادگان ای عاشقان آرام جان من کجاست
ویران شدم درآتشم ان مهربان یارم کجاست
چون کشتی در طوفان عشق بنیاد من ویران شده
روحم از این هجران او پژمرده و بی جان شده
دیوانه ام دیوانه ام ای عاشقان راهم دهید
گمگشته ای درمانده ام دلدادگان جایم دهید
ای آسمان ای آسمان خورشید من پنهان شده
آن نور روح افزوی من گو در کجا پنهان شده
کی روی خود بر ما کنی شوری دگر بر پا کنی
اینبرکه خشکیده رابار دگردریاکنی
Sign in or sign up to post comments.