از این تنگین قفس جانا پریدی
وزین زندان طراران رهیدی
ز روی آینه گل دور کردی
در آیینه بدیدی آنچ دیدی
خبرها میشنیدی زیر و بالا
بر آن بالا ببین آنچ شنیدی
چو آب و گل به آب و گل سپردی
قماش روح بر گردون کشیدی
ز گردشهای جسمانی بجستی
به گردشهای روحانی رسیدی
گزین کن هر چه میخواهی و بستان
چو ما را بر همه عالم گزیدی
دگرباره شه ساقی رسیدی
مرا در حلقه مستان کشیدی
دگرباره شکستی توبه ها را
به جامی پردهها را بردریدی
عالیست.به امید آن روز.......................