Parviz Shahbazi

Ganje Hozour audio Program #907

برنامه صوتی شماره ۹۰۷ گنج حضور

  • Currently 4.09/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 208 votes
Comments (1)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه شماره ۹۰۷ گنج حضور

اجراپرویز شهبازی


۱۴۰۰ تاریخ اجرا۱ مارس ۲۰۲۱ - ۱۱ اسفند



.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۰۷ بر روی این لینک کلیک کنید


PDF متن نوشته شده برنامه با فرمت

  - نسخه ریز مناسب پرینت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت

- نسخه درشت PDF تمام اشعار این برنامه با فرمت 


   خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتی

خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویری


برای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی‌ بر روی این لینک کلیک کنید.



مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر من ز دست بازیِ(۱) هر غم پَژولمی(۲)

زیرک نبودمی و خردمند، گولمی(۳)


گر آفتابِ عشق نبودیم چون زُحَل

گه در صعودِ اَندُه، و گه در نُزولَمی


ور بویِ مصرِ عشقِ قلاووز(۴)، نیستی

چون اهلِ تیهِ(۵) حرص، گرفتارِ غولمی


ور آفتابِ جان‌ها خانه‌نشین بدی

در بندِ فتحِ باب و خروج و دخولمی


ور گلْسِتانِ جان نبدی مُمتَحَن(۶) نواز

من چون صبا ز باغِ وفا کی رسولمی؟


عشق ار سماع باره(۷) و دفْ خواه نیستی

من همچو نای و چنگ، غزل کی شُخولمَی(۸)؟


ساقیم گر ندادی دارویِ فربهی

همچون لبِ زجاج(۹) و قدح در نُحولمی(۱۰)


گر سایهٔ چمن نَبُدی و فروعِ او

من چون درختِ بختِ خسان بی‌اصولمی


بر خاکِ من امانتِ حق گر نتافتی

من چون مزاجِ(۱۱) خاک، ظَلوم(۱۲) و جَهولمی(۱۳)


از گور سویِ جنّت اگر راه نیستی

در گورِ تن چرا خوش و با عرض و طولمی(۱۴)؟


ور راه نیستی به یمین از سویِ شِمال(۱۵)

کی چون چمن حریفِ جنوب و شَمولمی(۱۶)؟


گر گلشنِ کَرَم نَبُدی، کی شِکُفتَمی؟

ور لطف و فَضلِ حق نَبُدی، من فضولمی


بس کن، ز آفتاب شنو مَطلعِ(۱۷) قِصص(۱۸)

آن مَطلع ار نبودی، من در اُفولمَی(۱۹)


(۱دست بازی: شوخی، بازی

(۲پَژولیدن: درهم شدن، پریشان شدن

(۳گول: احمق، نادان

(۴قلاووز: پیشآهنگ، پیشرو لشکر

(۵تیه: بیابان بی‌آب و علف

(۶مُمتَحَن: امتحان شده، در بلا افتاده

(۷سماع باره: علاقه‌مند به سماع

(۸شَخولیدن: خواندن به آهنگ

(۹زجاج: آبگینه، شیشه

(۱۰نُحول: لاغری، ضعف

(۱۱مِزاج: مجاز از خاصیت، وضعیت و حالت

(۱۲ظَلوم: بسیار ستمگر

(۱۳جَهول: بسیار نادان

(۱۴با عرض و طول: دارای امکانات، آرام، راحت

(۱۵شمال: سمت چپ، مقابل یمین

(۱۶شمول: شمال، باد شمال

(۱۷مَطلع: محلِ طلوع، محل آغاز

(۱۸قِصص: جمع قِصّه

(۱۹اُفول: غایب شدن و ناپدید شدن، فرو رفتن ستاره

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر من ز دست بازیِ هر غم پَژولمی

زیرک نبودمی و خردمند، گولمی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۴۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2142, Divan e Shams


با تُرُشان لاغ(۲۰) کنی، خنده زنی، جنگ شود

خنده نهان کردم من، اشک همی‌بارم از او


(۲۰لاغ: شوخی

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3013, Divan e Shams


یار در آخر زمان، کرد طَرَب‌سازیی

باطنِ او جِدِّ جِدّ، ظاهرِ او بازیی


جملهٔ عشّاق را یار بدین عِلم کُشت

تا نکُند هان و هان، جهلِ تو طنّازیی


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۹۳۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2938 


مؤمنِ کَیِّس(۲۱) مُمَیِّز(۲۲) کو که تا

باز دانَد حیزَکان(۲۳) را از فَتی(۲۴)؟


حدیث


«اَلْـمُؤمِنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ.»


«مؤمن، زیرک و هوشمند و با پرهیز است.»


(۲۱کَیِّس: زیرک

(۲۲مُمَیِّز: تمیزدهنده، تشخیص دهنده

(۲۳حیزَکان: نامردان؛ حیز به معنی نامرد و مخنّث است.

(۲۴فَتیٰ: جوانمرد، کریم

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1258, Divan e Shams


گر غمی آید گلوی او بگیر

داد از او بِستان امیرِ داد(۲۵) باش


(۲۵داد: عدل، انصاف

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۸۳۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #836 


چونکه غم بینی، تو استغفار(۲۶) کن

غم به امرِ خالق آمد، کار کن‌‌


(۲۶استغفار: طلب مغفرت کردن، عذرخواهی

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3697 


 هرچه از وی شاد گردی در جهان

از فراقِ او بیندیش آن زمان


زآنچه گشتی شاد، بس کس شاد شد

آخر از وی جَست و همچون باد شد


از تو هم بجهد، تو دل بر وی مَنه

پیش از آن کو بجهد، از وی تو بِجِه


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1323 


جز خضوع و بندگیّ و، اضطرار(۲۷)

اندرین حضرت ندارد اعتبار


(۲۷اضطرار: درمانده شدن، بی‌چارگی

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر من ز دست بازیِ هر غم پَژولمی

زیرک نبودمی و خردمند، گولمی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3182 


فعلِ توست این غُصّه‌هایِ دَم‌به‌دَم

این بُوَد معنیِّ قَدْ جَفَّ الْقَلَم


حدیث


«جَفَّ الْقَلَمُ بِما أنْتَ لاقٍ.»


«خشك شد قلم به آنچه سزاوار بودی.»


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2596 


اندک اندک آب را دزدد هوا

دین چنین دزدد هم احمق از شما


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1211 


شرع بهرِ دفعِ شَرّ رایی زَنَد

دیو را در شیشهٔ حُجّت کُنَد


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3158 


گویدش: رُدُّوا لَعادُوا، کارِ توست

ای تو اندر توبه و میثاق، سُست


لیک من آن ننگرم، رحمت کنم

رحمتم پُرّست، بر رحمت تنم


ننگرم عهدِ بَدت، بِدْهم عطا

از کَرَم، این دَم چو می‌خوانی مرا


قرآن كريم، سورهٔ انعام (۶)، آيهٔ ٢٨

Quran, Sooreh Al-An'aam(#6), Line #28


«بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا 

عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.»


«نه، آنچه را كه از اين پيش پوشيده مى‌داشتند اكنون برايشان آشكار شده، 

اگر آنها را به دنيا بازگردانند، باز هم به همان كارها كه منعشان كرده بودند 

باز مى‌گردند. اينان دروغگويانند.»


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #496 


چون نباشد قوّتی، پرهیز بِه

در فرارِ لا یُطاق(۲۸) آسان بِجِه(۲۹)


(۲۸لا یُطاق: که تاب نتوان آوردن

(۲۹آسان بِجِه: به آسانی فرار کن


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۸۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #380 


اول ای جان دفع شَرِّ موش کُن

وانگهان در جمع گندم جوش کن(۳۰)


(۳۰جوش کردن: سعی کردن زیاد

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۲۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2225 


هر ولی را نوح و کشتیبان شناس

صحبتِ این خلق را طوفان شناس


کم گُریز از شیر و اِژدرهای نر

ز آشنایان و ز خویشان کن حذر


در تلاقی روزگارت می‌بَرَند

یادهاشان غایبی‌ات می‌چرند


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1232 


نه تو اَعطَیناکَ کَوثَر خوانده‌ای؟

پس چرا خشکی و تشنه مانده‌ای؟


یا مگر فرعونی و کوثر چو نیل

بر تو خون گشته‌ست و ناخوش، ای عَلیل


توبه کن بیزار شو از هر عَدو

کو ندارد آبِ کوثر در کدو


عطار، دیوان اشعار، غزل شمارهٔ ۲۶۴

 Poem(Qazal)# 264, Divan e Attar


اگر صد سال روز و شب ریاضت می‌کشی دائم

مباش ایمن، یقین می‌دان که نَفْسَت در کمین باشد


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4053 


نفس و شیطان، هر دو یک‌ تن بوده‌اند

در دو صورت خویش را بنموده‌اند


چون فرشته و عقل، که ایشان یک بُدند

بهر حکمت‌هاش دو صورت شدند


دشمنی داری چنین در سِرِّ خویش

مانعِ عقل‌ ست و، خصمِ جان و کیش


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۶۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4063 


گرنه نفس از اندرون راهت زدی

رهزنان را بر تو دستی کی بُدی؟


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۶۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #669 


آنکه از غیری بُوَد او را فرار

چون ازو بُبرید، گیرد او قرار


من که خَصمم هم منم، اندر گُریز

تا ابد کارِ من آمد خیز خیز(۳۱)


نه به هندست ایمن و نه در خُتَن(۳۲)

آنکه خصمِ اوست سایهٔ خویشتن


حدیث


«در جایی که آدمی دشمنش درونی باشد هیچ‌گاه آسودگی بال ندارد، 

مگر آنکه با پناه جستن به خدا از تقوی و پروا سپری دافع بسازد.»


(۳۱خیز خیز: برخاستن و برجستن

(۳۲خُتَن: ناحیه ای در غرب چین

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۰۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1307 


خشمِ خود بشکن، تو مشکن تیر را

چشمِ خشمت خون شمارد شیر را


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۶۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2460 


گر مراقب باشی و بیدار تو

بینی هر دَم پاسخِ کردار تو


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۳۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1435 


چون سلاحش هست و عقلش نه، ببند

دستِ او را، ورنه آرَد صد گزند


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 682, Divan e Shams


یکی لحظه از او دوری نباید

کز آن دوری خرابی‌ها فزاید


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #371 


«متابعت کردن نصارا، وزیر را.»


دل بدو دادند ترسایان، تمام

خود چه باشد قوَّتِ تقلیدِ عام!


در درونِ سینه مِهرش کاشتند

نایبِ عیسیش می‌پنداشتند


او به سِرّ، دَجّالِ یک چشمِ لَعین

ای خدا! فریادرس نِعْمَ الْمُعین


صد هزاران دام و دانه‌ است ای خدا

ما چو مرغانِ حریصِ بی‌نوا


دَم به دَم ما بستهٔ دامِ نویم

هر یکی گر باز و سیمرغی شویم


می‌رَهانی هر دَمی ما را و باز

سویِ دامی می‌رویم ای بی‌نیاز


ما درین انبار، گندم می‌کُنیم

گندمِ جمع آمده، گُم می‌کُنیم


می‌نیندیشیم آخِر ما به هوش

کین خَلَل در گندم است از مکرِ موش


موش تا انبار ما حُفره(۳۳) زده‌ست

وز فَنَش(۳۴) انبارِ ما ویران شده‌ست


اوّل ای جان! دفعِ شَرِّ موش کن

وآنگهان در جمعِ گندم جوش کن(۳۵)


بشنو از اَخبارِ آن صَدرِ صُدور(۳۶)

لا صَلوةَ تَمَّ اِلّا بِالْحُضور


حدیث نبوی


«لا صَلوةَ ِالّا بِالْحُضور الْقَلْب.»


«نماز (عبادت)، بدونِ حضور کامل نیست.»


گر نه موشی دزد در انبارِ ماست

گندمِ اعمالِ چل ساله(۳۷) کجاست؟


(۳۳حُفره: گودال

(۳۴فَنّ: علم و هنر و صنعت، دانایی، فریبندگی، تزویر 

(۳۵جوش کردن: سعی کردن زیاد

(۳۶صدر صُدور: بزرگ بزرگان

(۳۷چل ساله: چهل ساله

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۷۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2744 


هر که را مردم سُجودی می‌کنند

زهر اَندر جانِ او می‌آکَنَند


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۸۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #383 


ریزه‌ ریزه صدقِ هر روزه چرا

جمع می‌نآید درین انبارِ ما؟


بس ستارهٔ آتش(۳۸) از آهن جَهید

و آن دلِ سوزیده پَذْرفت و کشید


لیک در ظُلمت یکی دزدی نهان

می‌نهد انگشت بر اِستارگان


می‌کُشد اِستارگان را یَک به یَک

تا که نفْروزد چراغی از فلک


گر هزاران دام باشد در قدم

چون تو با مایی، نباشد هیچ غم


چون عنایاتت بود با ما مقیم

کی بُوَد بیمی از آن دزدِ لئیم(۳۹)؟


(۳۸ستارهٔ آتش: جرقه و پاره های خُرد آتش که از آتش می‌جهد.

(۳۹لئیم: پست

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر آفتابِ عشق نبودیم، چون زُحَل

گه در صعودِ اَندُه، و گه در نُزولَمی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1425 


آنکه او موقوفِ حال است، آدمی‌ست

گه بحال افزون و، گاهی در کمی‌ست


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۲۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1429 


آنکه یک دَم کم، دمی کامل بُوَد

نیست معبودِ خلیل، آفل بُوَد


قرآن کریم، سورهٔ انعام (۶)، آیات ۷۵ و ۷۶

Quran, Sooreh Al-An'aam(#6), Line #75-76


 «وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ. فَلَمَّا 

جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ.»


«بدين سان به ابراهيم ملكوت آسمان‌ها و زمين را نشان داديم تا از 

اهل يقين گردد. چون شب او را فروگرفت، ستاره‌اى ديد. گفت: اين است 

پروردگارِ من. چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور بویِ مصرِ عشقِ قلاووز نیستی

چون اهلِ تیهِ حرص، گرفتارِ غولمی


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۸۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #1788 


همچو قومِ موسی اندر حَرِّ(۴۰) تیه(۴۱)

مانده‌یی بر جای، چل سال ای سَفیه(۴۲)


می‌روی هر روز تا شب هَروَله(۴۳)

خویش می‌بینی در اوّل مرحله


نگذری زین بُعدِ سیصد ساله تو

تا که داری عشقِ آن گوساله تو


(۴۰حَرّ: گرما، حرارت

(۴۱تَیْه: بیابانِ شن‌زار و بی آب و علف؛ 

صحرای تیه بخشی از صحرای سینا است.

(۴۲سَفیه: نادان، بی‌خرد

(۴۳هَروَله: تند راه رفتن، حالتی بین راه رفتن و دویدن

----------------

دهخدا


بام تا شام در مشقّتِ راه

شب همان‌جا که بامدادِ پگاه


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3345 


گر به ریش و خایه مَردَستی کسی

هر بُزی را ریش و مو باشد بسی


پیشوایِ بَد بُوَد آن بُز، شتاب

می‌بَرَد اصحاب را پیشِ قَصاب


ریش شانه کرده که من سابِقَم

سابِقی، لیکن به سوی مرگ و غم


هین رَوِش بگزین و ترکِ ریش کن

ترکِ این ما و من و تشویش کن


تا شوی چون بویِ گُل با عاشقان

پیشوا و رهنمای گُلسِتان


کیست بویِ گُل؟ دَمِ عقل و خِرَد

خوش قَلاوُوزِ رَهِ مُلکِ ابد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور آفتابِ جان‌ها خانه‌نشین بدی

در بندِ فتحِ باب و خروج و دخولمی


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۵۸۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4580 


آفتابی در یکی ذرّه نهان

ناگهان آن ذرّه بگشاید دهان


ذرّه ذرّه گردد افلاک و زمین

پیشِ آن خورشید، چون جَست از کَمین(۴۴)


این چنین جانی چه درخوردِ تن است؟

هین بشو ای تن از این جان هر دو دست


(۴۴کَمین: نهانگاه، کَمینگاه

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #559 


تا گشاید عقدهٔ اِشکال را

در حَدَث(۴۵) کرده ست زرین بیل را


عقده را بگشاده گیر ای مُنْتَهی(۴۶)

عقده یی سخت ست بر کیسهٔ تهی


در گشادِ عقده‌ها گشتی تو پیر

عقدهٔ چندی دگر بگشاده گیر


(۴۵حَدَث: سرگین، مدفوع

(۴۶مُنْتَهی: به پایان رسیده، کمال یافته

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور گلْسِتانِ جان نبدی مُمتَحَن نواز

من چون صبا ز باغِ وفا کی رسولمی؟


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۴۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #746 


امتحان بر امتحان است ای پدر

هین، به کمتر امتحان، خود را مَخَر(۴۷)


(۴۷خود را مَخَر: خودپسندی نکن، خواهانِ خود مشو.

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۶۸۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #686 


گر نبودی امتحانِ هر بَدی

هر مُخَنَّث(۴۸) در وَغا(۴۹) رُستم بُدی


(۴۸مُخَنَّث: در اینجا یعنی ترسو

(۴۹وَغا: جنگ و پیکار

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۴۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #47 


حِسِّ خُفّاشت، سویِ مغرب دَوان

حِسِّ دُرْپاشت(۵۰)، سویِ مشرق روان


(۵۰دُرْپاش: نثار کنندهٔ مروارید، پاشندهٔ مروارید، 

کنایه از حِسِّ روحانیِ انسان.

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


عشق ار سماع باره و دفْ خواه نیستی

من همچو نای و چنگ، غزل کی شُخولمَی؟


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۴۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1247, Divan e Shams


خونِ ما بر غم حرام و خونِ غم بر ما حلال

هر غمی کو گِرد ما گردید، شد در خونِ خویش 


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۵۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2654, Divan e Shams


ز هر جزوت چو مُطرِب می‌توان ساخت

ز چشمت ساختن نوّاح(۵۱) تا کِی؟


(۵۱نوّاح: بسیار نوحه و زاری کننده

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1395, Divan e Shams


مُطربِ عشقِ ابدم، زَخمهٔ عشرت بزنم

ریشِ طَرَب شانه کنم، سبلتِ(۵۲) غم را بِکَنَم


(۵۲سِبلَت: سبیل

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ساقیم گر ندادی دارویِ فربهی

همچون لبِ زجاج و قدح در نُحولمی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۱۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 613, Divan e Shams


زین مردمِ کارافزا، زین خانهٔ پرغوغا

عیسی نخورَد حلوا، کاین آخُرِ خر آمد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر سایهٔ چمن نَبُدی و فروعِ او

من چون درختِ بختِ خسان بی‌اصولمی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۴۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1948, Divan e Shams


چون درختِ سدره(۵۳) بیخ آور(۵۴)، شو از لَا رَیْبَ فیه

تا نلرزد شاخ و برگت از دَمِ رَیْبُ المَنُون


قرآن کریم، سورهٔ بقره (۲)، آیهٔ ۲

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #2


«ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِي.»


«اين است كتابى كه در [حقانيت‌] آن هيچ ترديدى نيست؛ 

[و] مايهٔ هدايتِ تقواپيشگان است.»


قرآن کریم، سورهٔ طور (۵۲)، آیهٔ ۳۰

Quran, Sooreh At-Tur(#52), Line #30


«أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ.»


«يا مى‌گويند: شاعرى است و ما براى وى منتظرِ حوادثِ روزگاريم.»


(۵۳درختِ سدره: درختی بهشتی که ریشه ای عمیق دارد.

(۵۴) بیخ آور: در اینجا فعل امری به معنی ریشه بدوان، ریشه درست کن؛ 

دارای چندین ریشه، با ریشهٔ بسیار.

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


بر خاکِ من امانتِ حق گر نتافتی

من چون مزاجِ خاک، ظَلوم و جَهولمی


حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۱۸۴

 Poem(Qazal)# 184, Divan e Hafez


آسمان بارِ امانت نتوانست کشید

قرعهٔ کار به نامِ من دیوانه زدند


قرآن کریم، سور‌هٔ احزاب (۳۳)، آیهٔ ۷۲

Quran, Sooreh Al-Ahzaab(#33), Line #72


«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا 

وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا.»


«ما اين امانت را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌ها عرضه داشتيم، 

از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن امانت 

بر دوش گرفت، كه او ستمكار و نادان بود.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


از گور سویِ جنّت اگر راه نیستی

در گورِ تن چرا خوش و با عرض و طولمی؟


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #361 


یُسر(۵۵) با عُسر(۵۶) است، هین آیِس(۵۷) مباش

راه داری زین مَمات(۵۸) اندر معاش


رَوْح(۵۹) خواهی، جُبّه(۶۰) بشکاف ای پسر

تا از آن صَفْوَت(۶۱) برآری زود سر


هست صوفی آنکه شد صَفوَت‌‌طلب

نه از لباسِ صوف و خیّاطی و دَب(۶۲)


قرآن کریم، سورهٔ انشراح (۹۴)، آیهٔ ۵

Quran, Sooreh Ash-Sharh(#94), Line #5


«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا.»


«پس بی‌تردید با دشواری آسانی است.»


(۵۵یُسر: آسانی

(۵۶عُسر: سختی

(۵۷آیِس: ناامید

(۵۸مَمات: مرگ

(۵۹رَوح: آسودگی، آسایش

(۶۰جُبّه: جامۀ گشاد و بلند که روی جامه‌های دیگر بر تن کنند، خِرقه

(۶۱صَفوَت: پاکیزگی و خلوص

(۶۲دَب: کهنگی در جامه

----------------


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۸۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #3387 


ناامیدی‌ها به پیشِ او نَهید

تا ز دردِ بی‏دوا بیرون جَهید


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور راه نیستی به یمین از سویِ شِمال

کی چون چمن حریفِ جنوب و شَمولمی؟


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 38, Divan e Shams


مردِ سخن را چه خبر از خَمُشی همچو شِکَر؟

خشک چه داند چه بُوَد تَرلَلَلا تَرلَلَلا؟


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #362 


قبض دیدی چارهٔ آن قبض کن

زانکه سَرها جمله می‌روید زِ بُن


بسط دیدی، بسطِ خود را آب دِه

چون برآید میوه، با اصحاب دِه


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1862 


ز آن جِرای(۶۳) روح چون نُقصان شود

جانش از نُقصانِ آن لرزان شود


پس بداند که خطایی رفته است

که سَمَن‌زارِ(۶۴) رضا آشفته است


(۶۳جِرا: حقوق

(۶۴سَمَن‌زار: یاسمن‌زار

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور بویِ مصرِ عشق قلاووز نیستی

چون اهلِ تیهِ حرص، گرفتارِ غولمی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #214 


حَزْم کن از خورد، کین زَهرینْ گیاست

حَزمْ کردن زور و نورِ انبیاست


کاه باشد کو به هر بادی جَهَد

کوه کی مر باد را وزنی نَهد؟


هر طرف غولی همی ‌خوانَد تو را

کِای برادر راه خواهی؟ هین بیا


ره نمایم، همرهت باشم رفیق

من قلاووزم در این راهِ دقیق


نی قلاوزست و، نی رَه دانَد او

یوسفا کم رَو سویِ آن گرگ‌خُو


حَزم، آن باشد که نَفْریبد تو را

چرب و نوش و دام‌هایِ این سرا


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #277 


آن عصایِ حَزْم و استدلال را

چون نداری دید، می‌کُن پیشوا


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۵۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #757 


تو دعا را سخت گیر و می‌شُخول(۶۵)

عاقبت بِرْهانَدَت از دستِ غول


(۶۵می‌شُخول: از مصدرِ شخولیدن به معنی نالیدن، فریاد زدن

-----------------

مجموع لغات: 

(۱دست بازی: شوخی، بازی

(۲پَژولیدن: درهم شدن، پریشان شدن

(۳گول: احمق، نادان

(۴قلاووز: پیشآهنگ، پیشرو لشکر

(۵تیه: بیابان بی‌آب و علف

(۶مُمتَحَن: امتحان شده، در بلا افتاده

(۷سماع باره: علاقه‌مند به سماع

(۸شَخولیدن: خواندن به آهنگ

(۹زجاج: آبگینه، شیشه

(۱۰نُحول: لاغری، ضعف

(۱۱مِزاج: مجاز از خاصیت، وضعیت و حالت

(۱۲ظَلوم: بسیار ستمگر

(۱۳جَهول: بسیار نادان

(۱۴با عرض و طول: دارای امکانات، آرام، راحت

(۱۵شمال: سمت چپ، مقابل یمین

(۱۶شمول: شمال، باد شمال

(۱۷مَطلع: محلِ طلوع، محل آغاز

(۱۸قِصص: جمع قِصّه

(۱۹اُفول: غایب شدن و ناپدید شدن، فرو رفتن ستاره

(۲۰لاغ: شوخی

(۲۱کَیِّس: زیرک

(۲۲مُمَیِّز: تمیزدهنده، تشخیص دهنده

(۲۳حیزَکان: نامردان؛ حیز به معنی نامرد و مخنّث است.

(۲۴فَتیٰ: جوانمرد، کریم

(۲۵داد: عدل، انصاف

(۲۶استغفار: طلب مغفرت کردن، عذرخواهی

(۲۷اضطرار: درمانده شدن، بی‌چارگی

(۲۸لا یُطاق: که تاب نتوان آوردن

(۲۹آسان بِجِه: به آسانی فرار کن

(۳۰جوش کردن: سعی کردن زیاد

(۳۱خیز خیز: برخاستن و برجستن

(۳۲خُتَن: ناحیه ای در غرب چین

(۳۳حُفره: گودال

(۳۴فَنّ: علم و هنر و صنعت، دانایی، فریبندگی، تزویر 

(۳۵جوش کردن: سعی کردن زیاد

(۳۶صدر صُدور: بزرگ بزرگان

(۳۷چل ساله: چهل ساله

(۳۸ستارهٔ آتش: جرقه و پاره های خُرد آتش که از آتش می‌جهد.

(۳۹لئیم: پست

(۴۰حَرّ: گرما، حرارت

(۴۱تَیْه: بیابانِ شن‌زار و بی آب و علف؛ 

صحرای تیه بخشی از صحرای سینا است.

(۴۲سَفیه: نادان، بی‌خرد

(۴۳هَروَله: تند راه رفتن، حالتی بین راه رفتن و دویدن

(۴۴کَمین: نهانگاه، کَمینگاه

(۴۵حَدَث: سرگین، مدفوع

(۴۶مُنْتَهی: به پایان رسیده، کمال یافته

(۴۷خود را مَخَر: خودپسندی نکن، خواهانِ خود مشو.

(۴۸مُخَنَّث: در اینجا یعنی ترسو

(۴۹وَغا: جنگ و پیکار

(۵۰دُرْپاش: نثار کنندهٔ مروارید، پاشندهٔ مروارید، 

کنایه از حِسِّ روحانیِ انسان.

(۵۱نوّاح: بسیار نوحه و زاری کننده

(۵۲سِبلَت: سبیل

(۵۳درختِ سدره: درختی بهشتی که ریشه ای عمیق دارد.

(۵۴) بیخ آور: در اینجا فعل امری به معنی ریشه بدوان، ریشه درست کن؛ 

دارای چندین ریشه، با ریشهٔ بسیار.

(۵۵یُسر: آسانی

(۵۶عُسر: سختی

(۵۷آیِس: ناامید

(۵۸مَمات: مرگ

(۵۹رَوح: آسودگی، آسایش

(۶۰جُبّه: جامۀ گشاد و بلند که روی جامه‌های دیگر بر تن کنند، خِرقه

(۶۱صَفوَت: پاکیزگی و خلوص

(۶۲دَب: کهنگی در جامه

(۶۳جِرا: حقوق

(۶۴سَمَن‌زار: یاسمن‌زار

(۶۵می‌شُخول: از مصدرِ شخولیدن به معنی نالیدن، فریاد زدن

-----------------------------------

************************

تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر من ز دست بازی هر غم پژولمی

زیرک نبودمی و خردمند گولمی


گر آفتاب عشق نبودیم چون زحل

گه در صعود انده و گه در نزولمی


ور بوی مصر عشق قلاووز نیستی

چون اهل تیه حرص گرفتار غولمی


ور آفتاب جان‌ها خانه‌نشین بدی

در بند فتح باب و خروج و دخولمی


ور گلستان جان نبدی ممتحن نواز

من چون صبا ز باغ وفا کی رسولمی


عشق ار سماع باره و دف خواه نیستی

من همچو نای و چنگ غزل کی شخولمی


ساقیم گر ندادی داروی فربهی

همچون لب زجاج و قدح در نحولمی


گر سایه چمن نبدی و فروع او

من چون درخت بخت خسان بی‌اصولمی


بر خاک من امانت حق گر نتافتی

من چون مزاج خاک ظلوم و جهولمی


از گور سوی جنت اگر راه نیستی

در گور تن چرا خوش و با عرض و طولمی


ور راه نیستی به یمین از سوی شمال

کی چون چمن حریف جنوب و شمولمی


گر گلشن کرم نبدی کی شکفتمی

ور لطف و فضل حق نبدی من فضولمی


بس کن ز آفتاب شنو مطلع قصص

آن مطلع ار نبودی من در افولمی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر من ز دست بازی هر غم پژولمی

زیرک نبودمی و خردمند گولمی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱۴۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2142, Divan e Shams


با ترشان لاغ کنی خنده زنی جنگ شود

خنده نهان کردم من اشک همی‌بارم از او


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3013, Divan e Shams


یار در آخر زمان کرد طرب‌سازیی

باطن او جد جد ظاهر او بازیی


جمله عشاق را یار بدین علم کشت

تا نکند هان و هان جهل تو طنازیی


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۹۳۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2938 


مؤمن کیس ممیز کو که تا

باز داند حیزکان را از فتی


حدیث


«اَلْـمُؤمِنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ.»


«مؤمن، زیرک و هوشمند و با پرهیز است.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1258, Divan e Shams


گر غمی آید گلوی او بگیر

داد از او بستان امیر داد باش


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۸۳۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #836 


چونکه غم بینی تو استغفار کن

غم به امر خالق آمد کار کن‌‌


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3697 


 هرچه از وی شاد گردی در جهان

از فراق او بیندیش آن زمان


زآنچه گشتی شاد بس کس شاد شد

آخر از وی جست و همچون باد شد


از تو هم بجهد تو دل بر وی منه

پیش از آن کو بجهد از وی تو بجه


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1323 


جز خضوع و بندگی و اضطرار

اندرین حضرت ندارد اعتبار


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر من ز دست بازی هر غم پژولمی

زیرک نبودمی و خردمند گولمی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3182 


فعل توست این غصه‌های دم‌به‌دم

این بود معنی قد جف القلم


حدیث


«جَفَّ الْقَلَمُ بِما أنْتَ لاقٍ.»


«خشك شد قلم به آنچه سزاوار بودی.»


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۵۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2596 


اندک اندک آب را دزدد هوا

دین چنین دزدد هم احمق از شما


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1211 


شرع بهر دفع شر رایی زند

دیو را در شیشه حجت کند


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #3158 


گویدش ردوا لعادوا کار توست

ای تو اندر توبه و میثاق سست


لیک من آن ننگرم رحمت کنم

رحمتم پرست بر رحمت تنم


ننگرم عهد بدت بدهم عطا

از کرم این دم چو می‌خوانی مرا


قرآن كريم، سورهٔ انعام (۶)، آيهٔ ٢٨

Quran, Sooreh Al-An'aam(#6), Line #28


«بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا 

عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.»


«نه، آنچه را كه از اين پيش پوشيده مى‌داشتند اكنون برايشان آشكار شده، 

اگر آنها را به دنيا بازگردانند، باز هم به همان كارها كه منعشان كرده بودند 

باز مى‌گردند. اينان دروغگويانند.»


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #496 


چون نباشد قوتی پرهیز به

در فرار لا یطاق آسان بجه


لا یطاق که تاب نتوان آوردن

آسان بجه به آسانی فرار کن


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۸۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #380 


اول ای جان دفع شر موش کن

وانگهان در جمع گندم جوش کن


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۲۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2225 


هر ولی را نوح و کشتیبان شناس

صحبت این خلق را طوفان شناس


کم گریز از شیر و اژدرهای نر

ز آشنایان و ز خویشان کن حذر


در تلاقی روزگارت می‌برند

یادهاشان غایبی‌ات می‌چرند


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1232 


نه تو اعطیناک کوثر خوانده‌ای

پس چرا خشکی و تشنه مانده‌ای


یا مگر فرعونی و کوثر چو نیل

بر تو خون گشته‌ست و ناخوش ای علیل


توبه کن بیزار شو از هر عدو

کو ندارد آب کوثر در کدو


عطار، دیوان اشعار، غزل شمارهٔ ۲۶۴

 Poem(Qazal)# 264, Divan e Attar


اگر صد سال روز و شب ریاضت می‌کشی دائم

مباش ایمن یقین می‌دان که نفست در کمین باشد


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4053 


نفس و شیطان هر دو یک‌ تن بوده‌اند

در دو صورت خویش را بنموده‌اند


چون فرشته و عقل که ایشان یک بدند

بهر حکمت‌هاش دو صورت شدند


دشمنی داری چنین در سر خویش

مانع عقل‌ ست و خصم جان و کیش


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۶۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4063 


گرنه نفس از اندرون راهت زدی

رهزنان را بر تو دستی کی بدی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۶۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #669 


آنکه از غیری بود او را فرار

چون ازو ببرید گیرد او قرار


من که خصمم هم منم اندر گریز

تا ابد کار من آمد خیز خیز


نه به هندست ایمن و نه در ختن

آنکه خصم اوست سایه خویشتن


حدیث


«در جایی که آدمی دشمنش درونی باشد هیچ‌گاه آسودگی بال ندارد، 

مگر آنکه با پناه جستن به خدا از تقوی و پروا سپری دافع بسازد.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۰۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1307 


خشم خود بشکن تو مشکن تیر را

چشم خشمت خون شمارد شیر را


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۶۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2460 


گر مراقب باشی و بیدار تو

بینی هر دم پاسخ کردار تو


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۳۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1435 


چون سلاحش هست و عقلش نه ببند

دست او را ورنه آرد صد گزند


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۸۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 682, Divan e Shams


یکی لحظه از او دوری نباید

کز آن دوری خرابی‌ها فزاید


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #371 


«متابعت کردن نصارا، وزیر را.»


دل بدو دادند ترسایان تمام

خود چه باشد قوت تقلید عام


در درون سینه مهرش کاشتند

نایب عیسیش می‌پنداشتند


او به سر دجال یک چشم لعین

ای خدا فریادرس نعم المعین


صد هزاران دام و دانه‌ است ای خدا

ما چو مرغان حریص بی‌نوا


دم به دم ما بسته دام نویم

هر یکی گر باز و سیمرغی شویم


می‌رهانی هر دمی ما را و باز

سوی دامی می‌رویم ای بی‌نیاز


ما درین انبار گندم می‌کنیم

گندم جمع آمده گم می‌کنیم


می‌نیندیشیم آخر ما به هوش

کین خلل در گندم است از مکر موش


موش تا انبار ما حفره زده‌ست

وز فنش انبار ما ویران شده‌ست


اول ای جان دفع شر موش کن

وآنگهان در جمع گندم جوش کن


بشنو از اخبار آن صدر صدور

لا صلوة تم الا بالحضور


حدیث نبوی


«لا صَلوةَ ِالّا بِالْحُضور الْقَلْب.»


«نماز (عبادت)، بدونِ حضور کامل نیست.»


گر نه موشی دزد در انبار ماست

گندم اعمال چل ساله کجاست


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۷۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2744 


هر که را مردم سجودی می‌کنند

زهر اندر جان او می‌آکنند


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۸۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #383 


ریزه‌ ریزه صدق هر روزه چرا

جمع می‌نآید درین انبار ما


بس ستاره آتش از آهن جهید

و آن دل سوزیده پذرفت و کشید


لیک در ظلمت یکی دزدی نهان

می‌نهد انگشت بر استارگان


می‌کشد استارگان را یک به یک

تا که نفروزد چراغی از فلک


گر هزاران دام باشد در قدم

چون تو با مایی نباشد هیچ غم


چون عنایاتت بود با ما مقیم

کی بود بیمی از آن دزد لئیم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر آفتاب عشق نبودیم چون زحل

گه در صعود انده و گه در نزولمی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1425 


آنکه او موقوف حال است آدمی‌ست

گه بحال افزون و گاهی در کمی‌ست


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۴۲۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1429 


آنکه یک دم کم دمی کامل بود

نیست معبود خلیل آفل بود


قرآن کریم، سورهٔ انعام (۶)، آیات ۷۵ و ۷۶

Quran, Sooreh Al-An'aam(#6), Line #75-76


 «وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ. فَلَمَّا 

جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ.»


«بدين سان به ابراهيم ملكوت آسمان‌ها و زمين را نشان داديم تا از 

اهل يقين گردد. چون شب او را فروگرفت، ستاره‌اى ديد. گفت: اين است 

پروردگارِ من. چون فرو شد، گفت: فرو شوندگان را دوست ندارم.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور بوی مصر عشق قلاووز نیستی

چون اهل تیه حرص گرفتار غولمی


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۸۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #1788 


همچو قوم موسی اندر حر تیه

مانده‌یی بر جای چل سال ای سفیه


می‌روی هر روز تا شب هروله

خویش می‌بینی در اول مرحله


نگذری زین بعد سیصد ساله تو

تا که داری عشق آن گوساله تو


دهخدا


بام تا شام در مشقت راه

شب همان‌جا که بامداد پگاه


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3345 


گر به ریش و خایه مردستی کسی

هر بزی را ریش و مو باشد بسی


پیشوای بد بود آن بز شتاب

می‌برد اصحاب را پیش قصاب


ریش شانه کرده که من سابقم

سابقی لیکن به سوی مرگ و غم


هین روش بگزین و ترک ریش کن

ترک این ما و من و تشویش کن


تا شوی چون بوی گل با عاشقان

پیشوا و رهنمای گلستان


کیست بوی گل دم عقل و خرد

خوش قلاووز ره ملک ابد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور آفتاب جان‌ها خانه‌نشین بدی

در بند فتح باب و خروج و دخولمی


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۵۸۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4580 


آفتابی در یکی ذره نهان

ناگهان آن ذره بگشاید دهان


ذره ذره گردد افلاک و زمین

پیش آن خورشید چون جست از کمین


این چنین جانی چه درخورد تن است

هین بشو ای تن از این جان هر دو دست


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #559 


تا گشاید عقده اشکال را

در حدث کرده ست زرین بیل را


عقده را بگشاده گیر ای منتهی

عقده یی سخت ست بر کیسه تهی


در گشاد عقده‌ها گشتی تو پیر

عقده چندی دگر بگشاده گیر


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور گلستان جان نبدی ممتحن نواز

من چون صبا ز باغ وفا کی رسولمی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۴۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #746 


امتحان بر امتحان است ای پدر

هین به کمتر امتحان خود را مخر


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۶۸۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #686 


گر نبودی امتحان هر بدی

هر مخنث در وغا رستم بدی


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۴۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #47 


حس خفاشت سوی مغرب دوان

حس درپاشت سوی مشرق روان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


عشق ار سماع باره و دف خواه نیستی

من همچو نای و چنگ غزل کی شخولمی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۴۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1247, Divan e Shams


خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال

هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش 


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۵۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2654, Divan e Shams


ز هر جزوت چو مطرب می‌توان ساخت

ز چشمت ساختن نواح تا کی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1395, Divan e Shams


مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم

ریش طرب شانه کنم سبلت غم را بکنم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ساقیم گر ندادی داروی فربهی

همچون لب زجاج و قدح در نحولمی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۶۱۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 613, Divan e Shams


زین مردم کارافزا زین خانه پرغوغا

عیسی نخورد حلوا کاین آخر خر آمد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


گر سایه چمن نبدی و فروع او

من چون درخت بخت خسان بی‌اصولمی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۴۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1948, Divan e Shams


چون درخت سدره بیخ آور شو از لا ریب فیه

تا نلرزد شاخ و برگت از دم ریب المنون


قرآن کریم، سورهٔ بقره (۲)، آیهٔ ۲

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #2


«ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِي.»


«اين است كتابى كه در [حقانيت‌] آن هيچ ترديدى نيست؛ 

[و] مايهٔ هدايتِ تقواپيشگان است.»


قرآن کریم، سورهٔ طور (۵۲)، آیهٔ ۳۰

Quran, Sooreh At-Tur(#52), Line #30


«أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ.»


«يا مى‌گويند: شاعرى است و ما براى وى منتظرِ حوادثِ روزگاريم.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


بر خاک من امانت حق گر نتافتی

من چون مزاج خاک ظلوم و جهولمی


حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۱۸۴

 Poem(Qazal)# 184, Divan e Hafez


آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند


قرآن کریم، سور‌هٔ احزاب (۳۳)، آیهٔ ۷۲

Quran, Sooreh Al-Ahzaab(#33), Line #72


«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا 

وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا.»


«ما اين امانت را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌ها عرضه داشتيم، 

از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسيدند. انسان آن امانت 

بر دوش گرفت، كه او ستمكار و نادان بود.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


از گور سوی جنت اگر راه نیستی

در گور تن چرا خوش و با عرض و طولمی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۶۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #361 


یسر با عسر است هین آیس مباش

راه داری زین ممات اندر معاش


روح خواهی جبه بشکاف ای پسر

تا از آن صفوت برآری زود سر


هست صوفی آنکه شد صفوت‌‌طلب

نه از لباس صوف و خیاطی و دب


قرآن کریم، سورهٔ انشراح (۹۴)، آیهٔ ۵

Quran, Sooreh Ash-Sharh(#94), Line #5


«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا.»


«پس بی‌تردید با دشواری آسانی است.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۸۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #3387 


ناامیدی‌ها به پیش او نهید

تا ز درد بی‏دوا بیرون جهید


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور راه نیستی به یمین از سوی شمال

کی چون چمن حریف جنوب و شمولمی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 38, Divan e Shams


مرد سخن را چه خبر از خمشی همچو شکر

خشک چه داند چه بود ترلللا ترلللا


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #362 


قبض دیدی چاره آن قبض کن

زانکه سرها جمله می‌روید ز بن


بسط دیدی بسط خود را آب ده

چون برآید میوه با اصحاب ده


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۸۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #1862 


ز آن جرای روح چون نقصان شود

جانش از نقصان آن لرزان شود


پس بداند که خطایی رفته است

که سمن‌زار رضا آشفته است


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2996, Divan e Shams


ور بوی مصر عشق قلاووز نیستی

چون اهل تیه حرص گرفتار غولمی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #214 


حزم کن از خورد کین زهرین گیاست

حزم کردن زور و نور انبیاست


کاه باشد کو به هر بادی جهد

کوه کی مر باد را وزنی نهد


هر طرف غولی همی ‌خواند تو را

کای برادر راه خواهی هین بیا


ره نمایم همرهت باشم رفیق

من قلاووزم در این راه دقیق


نی قلاوزست و نی ره داند او

یوسفا کم رو سوی آن گرگ‌خو


حزم آن باشد که نفریبد تو را

چرب و نوش و دام‌های این سرا


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #277 


آن عصای حزم و استدلال را

چون نداری دید می‌کن پیشوا


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۷۵۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #757 


تو دعا را سخت گیر و می‌شخول

عاقبت برهاندت از دست غول

----------------------


Tags

907


Comments

  1. shirin7sh
    2 years, 9 months ago

    از شما آموختم که لحظه ای غافل از فضاگشایی نباشم تا به وحدت با زندگی برسم و حس آرامش زندگی ، بوی شادی، حس امنیت، قدرت و عقل را درک کنم. تا آفتاب جان طلوع کند و بالا بیاید. فضا گشایی و طلب صادقانه است که راه ما را از گور ذهن به سوی جنت خداوند باز می کند.
    اندر این ره می تراش و می خراش، تا دم آخر دمی غافل مباش

    درود بر آموزگار عشق و خرد و شادی
    هزاران شکر و صدها سپاس

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganje Hozour audio Program #907
برنامه صوتی شماره ۹۰۷ گنج حضور
Category:
برنامه های صوتی گنج حضور
برنامه های صوتی ۱۰۰۰ - ۹۰۱
Views: 3,946
Submitted by: , Mar 02 2022






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S