گرمی مجوی الا از سوزش درونی
زیرا نگشت روشن دل ز آتش برونی
بیمار رنج باید تا شاه غیب آید
در سینه درگشاید گوید ز لطف چونی
آن نافههای آهو و آن زلف یار خوش خو
آن را تو در کمی جو کان نیست در فزونی
تا آدمی نمیرد جان ملک نگیرد
جز کشته کی پذیرد عشق نگار خونی
عشقش بگفته با تو یا ما رویم یا تو
ساکن مباش تا تو در جنبش و سکونی
بر دل چو زخم راند دل سر جان بداند
آنگه نه عیب ماند در نفس و نی حرونی
غم چون تو را فشارد تا از خودت برآرد
پس بر تو نور بارد از چرخ آبگونی
در عین درد بنشین هر لحظه دوست میبین
آخر چرا تو مسکین اندر پی فسونی
تبریز جان فزودی چون شمس حق نمودی
از وی خجسته بودی پیوسته نی کنونی
با عرض سلام
پيشنهاد ميكنم در نرم افزار پخش فايل صوتي توانائي ماركدار كردن تركهايي از فايل را پيشبيني بفرمائيد
در اين صورت شنونده قادر خواهد بود مجددا به ترك علامت گذاري شده برگردد و مطلب را به دلخواه چندين بار گوش نمايد...حد اقل براي فايلهاي ذخيره شده در آرشيو اين امكان را پيش بيني بفرمائيد عالي خواهد شد...
بابت تمامي زخمت هايي كه ميكشيد سپاسگزارم
با عرض سلام
بعضی ترانه هایی که در خلال سخنان اقای شهبازی پخش می شود بسیار غمگین است و انچه را ایشان در طول برنامه رشته اند پنبه مکند.
با احترام
بلورچی
ای کاش بیش و شایسته داشتم وتقدیم میکردم
در اولین فرصت ممکن در حد استطاعت قدرشناسی مادی مینمایم ازنظرمعنوی امثال بنده قاصراز جبران خدمات مسئولین دست اندر کاران وبانیان این خدمت هستند