بزن آن پرده بزن آن پرده اگر چند تو را سیم از این ساز گسسته
بزن این زخم اگر چند در این کاسه تنبور نماندست صدایی
بزن این زخمه بر ان سنگ بر آن چوب
بر ان عشق که شاید بردم راه بجایی
پرده دیگر مکن و زخمه به هنجار کهن زن
لانه جغد نگر کاسه آن بر بط سعدی ز خموشی
نغمه سر کن که جهان تشنه آواز تو بینم
چشمم آن روز مبیناد که خاموش در این ساز تو بینم
نغمه تست بزن آنچه که ما زنده بدانیم
اگر این پرده بر افتد من و تو نیز نمانیم
اگر چند بمانیم و بگوئیم همانیم
Sign in or sign up to post comments.