دوش دوش دوش که آن مه لقا
خوش ادا، با صفا، با وفا
از برم آمد و بنشست
خدا برده دین و دلم از دست
باز، باز، باز، مرا سوی خود
می کشد، می برد، می زند
با دو چشم، با دو چشم مست
خدا ابرویش، ابرویش پیوست
آتش اندر دلم بر زد جانم ای دل
زان رخ همچو آذر زد جانم ای دل
سوخت همه خرمنم، یکسره جان و تنم
کشته عشقت منم، ای صنم بد مکن
بیش از این، ظلم بیحد مکن
جانم بیش از این، ظلم بیحد مکن
دوش، دوش، دوش که آن گرد، گرد گنبد مینا
آبلهگون شد، دو چشم من ز ثریا
تند، تند، تند و غضبناک، سخت و سرکش و توسن
از در مجلس درآمد آن بت رعنا
روی سپیدش، برابر مه گردون
موی سیاهش، پسر عم شب یلدا
لعبت شیرین، ترش رو گر که ننشیند
مدعیانش طمع برند که حلوا
Sign in or sign up to post comments.