Parviz Shahbazi

Ganje Hozour audio Program #769

برنامه صوتی شماره ۷۶۹ گنج حضور

  • Currently 4.08/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 357 votes
Comments (1)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه صوتی شماره ۷۶۹ گنج حضور

اجرا: پرویز شهبازی

۱۳۹۸ تاریخ اجرا: ۲۴ جون ۲۰۱۹ ـ ۴ تیر






مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 66, Divan e Shams


تو را ساقیِّ جان گوید برای ننگ و نامی را

فرو مگذار در مجلس چنین اشگرف(۱) جامی را


غلط کردار نادانی همه نامیست یا نانی

تو را چون پخته شد جانی، مگیر ای پخته خامی را


ز خونِ ما قصاصت را بجو این دم خلاصت را

مهل ساقیِّ خاصت را برای خاص و عامی را


بکش جامِ جلالی(۲) را، فدا کن نَفْس و مالی را

مشو سُخره(۳) حلالی را، مخوان باده حرامی را


کسی کز نام می‌لافد، بهل کز غصّه بشکافد

چو آن مرغی که می‌بافد به گِرد خویش دامی را


درین دام و درین دانه، مجو جز عشقِ جانانه

مگو از چرخ و نه خانه، تو دیده گیر(۴) بامی را


تو شین و کاف و ری(۵) را خود مگو شِکّر که هست از نی

مگو القابِ جانِ حی یکی نقش و کلامی را


چو بی‌صورت تو جان باشی، چه نقصان گر نهان باشی؟

چرا دربندِ آن باشی، که واگویی پیامی را؟


بیا ای هم دلِ محرم، بگیر این باده خرّم

چنان سرمست شو این دم که نشناسی مقامی را


برو ای راهِ ره پیما، بدان خورشیدِ جان افزا

ازین مجنونِ پرسودا ببر آنجا سلامی را


بگو ای شمسِ تبریزی از آن میهایِ پاییزی(۶)

به خود در ساغرم ریزی، نفرمایی غلامی را


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۶۷۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1678, Divan e Shams


عزّت و حرمتم آنگه باشد

که کند عشقِ عزیزش خوارم


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۴۳۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 432, Divan e Shams


جمله مهمانند در عالم ولیک

کم کسی داند که او مهمان کیست


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۴۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 467, Divan e Shams


دل چه نهی بر جهان باش در او میهمان

بنده آن شو که او داند مهمان کیست


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۲۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2724


در میان روز گفتن: روز کو؟

خویش رسوا کردن است ای روزجو


مولوی، دیوان شمس، ترجیعات، شماره ۱۸

 Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 18, Divan e Shams


نامه رسید زان جهان بهر مراجعت برم

عزم رجوع می‌کنم رخت به چرخ می‌برم


گفت که ارجعی شنو باز به شهر خویش رو

گفتم تا بیامدم دلشده و مسافرم


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۰۷۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3072


اُذْکُروا الله کار هر اوباش(۷) نیست

اِرْجِعی بر پای هر قَلاش(۸) نیست


قرآن كريم، سوره احزاب(۳۳)، آیه ۴۱

Quran, Sooreh Al- Ahzaab(#33), Line #41


« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا »


« اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا را فراوان ياد كنيد.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1262


اِرجِعی بشنود نورِ آفتاب

سوی اصلِ خویش باز آمد شتاب


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۱۶۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1169


طبلِ بازِ من ندای ارجعی

حق گواه من به رغم مدّعی


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۸۹۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1898, Divan e Shams


ندای ارجعی آخر شنیدی

از آن سلطان و شاهنشاه شیرین


در این ویرانه جغدانند ساکن

چه مسکن ساختی ای باز مسکین


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۶۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 568


بی‌حس و بی‌گوش و بی‌فِکرَت شوید

تا خِطابِ اِرْجِعی را بشنوید


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۹۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 966, Divan e Shams


دیده خون گشت و خون نمی‌خسبد

دل من از جنون نمی‌خسبد


هین خمش کن به اصل راجع شو

دیده راجعون(۹) نمی‌خسبد


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۹۰۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3906


پس عدم گردم عدم چون ارغَنون 

گویدم انّا الیهِ راجِعُون


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۴۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1141


صورت از بی‌صورتی آمد برون

باز شد که انّا اِلَیهِ راجِعُون


قرآن كريم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۵۶

Quran, Sooreh Al- Baqarah(#2), Line #156


الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ


كسانى كه چون مصيبتى به آنها رسيد گفتند:ما از آن خدا 

هستيم و به او باز مى‌گرديم.


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۰۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 101, Divan e Shams


اگر چه زوبع و استاد جمله‌ست

چه داند حیله رَیْبُ المَنُون را


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۴۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1948, Divan e Shams


چون درخت سدره(۱۰) بیخ آور(۱۱)، شو از لَا رَیْبَ فیه

تا نلرزد شاخ و برگت از دمِ رَیْبُ المَنُون


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳٨

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3838


غیرِ مُردن هیچ فرهنگی دگر

در نگیرد با خدای، ای حیله گر


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3837


سِرِّ مُوتُوا قَبْلَ مَوْتٍ این بُوَد

کز پسِ مُردن، غنیمت ها رسد


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3137


آن شتربان سیه را با شتر

سوی من آرید با فرمان مُر(۱۲)


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۵۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3052


کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ جز وجه او

چون نه‌ای در وجه او، هستی مجو


همه چیز روی به فنا می گذارد مگر ذات خدا. و تا وقتی که وجود 

خود را در هستی خدا فانی نکرده ای بقا و هستی نباید بخواهی.


هر که اندر وجه ما باشد فنا

کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ نَبْوَد جزا


هرکس و هرچه که در ذات ما فانی شود، مشمول این قاعده کلی 

قرار نمی گیرد که: همه چیز به نیستی می رود.


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۴۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 462


بر مثالِ عنکبوت آن زشتْ‌خو

پرده‌هایِ گَنده را بَر بافد او


از لُعابِ(۱۳) خویش پردهٔ نور کرد

دیدهٔ ادراکِ خود را کور کرد


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۵۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3453


از هواها کی رهی بی جامِ هُو؟

ای ز هُو قانع شده با نام هُو


از صفت وز نام چه زاید؟ خَیال

و آن خَیالش هست دَلّالِ وصال


دیده‌ای دلّالِ بی مدلول هیچ؟

تا نباشد جاده، نبود غُول(۱۴) هیچ


هیچ نامی بی حقیقت دیده‌ای؟

یا ز گاف و لامِ گُل، گُل چیده‌ای؟


اسم خواندی، رَوْ مسمّی را بجو

مه به بالا دان نه اندر آبِ جُو


گر ز نام و حرف خواهی بگذری

پاک کن خود را ز خود، هین یکسری


همچو آهن ز آهنی، بی رنگ شو

در ریاضت(۱۵)، آینه بی زنگ شو


خویش را صافی کن از اوصافِ خود

تا ببینی ذاتِ پاک صافِ خود


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۳۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3733


مُولِعیم(۱۶) اندر سخن هایِ دقیق

در گِرِه ها باز کردن ما عشیق(۱۷)


تا گِرِه بندیم و بگْشاییم ما

در شِکال(۱۸) و، در جواب آیینْ‌فزا


همچو مرغی کو گشاید بندِ دام

گاه بندد، تا شود در فن تمام


او بُوَد محروم از صحرا و مَرجْ(۱۹)

عمرِ او اندر گِرِه کاری است خرج


خود زبونِ او نگردد هیچ دام

لیک پَرَّش در شکست افتد مدام


با گِرِه کم کوش تا بال و پَرَت

نسْکُلَد یک یک ازین کَرّ و فَرَت


صد هزاران مرغ، پرهاشان شکست

و آن کمینْ‌گاهِ عوارض را نبست


حالِ ایشان از نُبی(۲۰) خوان ای حریص

نَقَّبُوا فیها ببین، هَلْ مِن مَحیص*؟


ای آزمند، حال آنان را از قرآن کریم بخوان


از نزاعِ تُرک و رومیّ و عرب

حل نشد اِشکالِ انگور و عِنَب(۲۱)


تا سُلیمانِ لَسینِ(۲۲) معنوی

در نیاید، بر نخیزد این دُوی


جُمله مرغانِ مُنازِع(۲۳)، بازْوار

بشنوید این طبلِ بازِ شهریار


ز اختلاف خویش، سوی اتحاد

هین ز هر جانب روان گردید شاد

 

حَیْثَ ما کُنْتُم فَوَلُّوا وَجْهَکُم

نَحْوَهُ هذا الَّذی لَمْ یَنْهَکُم


در هر وضعیتی هستید روی خود را به سوی آن وحدت و

یا آن سلیمان بگردانید که این چیزی است که خدا شما را

از آن باز نداشته است.

کورْمرغانیم و، بس ناساختیم

کآن سُلیمان را دَمی نشناختیم


همچو جُغدان، دشمنِ بازان شدیم

لاجَرَم واماندهٔ ویران شدیم


می‌کنیم از غایتِ جهل و عَمی

قصدِ آزارِ عزیزانِ خدا


جمعِ مرغان کز سُلیمان روشن اند

پَرّ و بالِ بی گُنَه کَی بَر کنَند؟


بلکه سویِ عاجزان چینه(۲۴) کَشَند

بی خِلاف و کینه، آن مرغان خَوشند


هُدهُدِ ایشان پیِ تقدیس را

می‌گشاید راهِ صد بلقیس را


زاغِ ایشان گر به صورت زاغ بود

بازْهِمّت آمد و مازاغ** بود


* قرآن کریم، سوره ق(۵۰)، آیه ۳۶

Quran, Sooreh Qaaf(#50), Line #36


« وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ

بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ »


« و بسا کسان که پیش از ایشان نابود کردیم

در حالی که نیرومندتر از ایشان بودند.

در شهرها گشتند ولی آیا راه نجاتی یافتند؟»


** قرآن کریم، سوره نجم(۵۳)، آیه ۱۷

Quran, Sooreh An- Najm(#53), Line #17


مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ


چشم خطا نكرد و از حد درنگذشت.


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۵۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3756


طوطیِ ایشان ز قند آزاد بود

کز درون، قندِ اَبَد رویش نمود


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ٣٧۵٩

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3759


تو چه دانی بانگِ مرغان را همی

چون ندیدستی سُلیمان را دَمی؟


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ٣٧۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3762


مرغ کو بی این سُلیمان می‌رود

عاشقِ ظلمت، چو خُفّاشی بُوَد


با سُلیمان خو کن ای خفاش رد

تا که در ظلمت نمانی تا ابد


یک گَزی(۲۵) ره، که بدان سو می‌روی

همچو گَز، قُطْبِ مساحت می‌شوی


وآنکه لنگ و لُوک آن سو می‌جهی

از همه لنگیّ و، لُوکی می‌رهی




(۱) اشگرف: شگرف، عظیم، بزرگ   

(۲) جامِ جلالی: جامِ باشکوه 

(۳) سُخره: مسخره، ریشخند 

(۴) دیده گرفتن: در اینجا یعنی فرض کن که قبلاً بام و خانه را دیده ای.

(۵) شین و کاف و ری: شِکَر

(۶) میهایِ پاییزی: شرابی که در پاییز و از شیرین ترین و 

رسیده ترین انگورها انداخته شود.

(۷) اوباش: مردم فرومایه و بی سر و پا

(۸) قَلاش: بیکاره، ولگرد، مفلس

(۹) راجعونبرگردندگان

(۱۰) درخت سدره: درختی بهشتی

(۱۱) بیخ آور: در اینجا فعل امری به معنی ریشه بدوان،

ریشه درست کن

(۱۲) فرمان مُر: حکم تلخ، منظور حکم قاطع است.

(۱۳) لُعاب: آب دهان، بزاق

(۱۴) غُول: در اینجا مطلق راهزن است

(۱۵) ریاضت: تحمّلِ رنج و مشقّت

(۱۶) مُولِع: حریص، شیفته 

(۱۷) عشیق: عاشق، دلباخته

(۱۸) شِکال: اشکال، اشکال و ایراد گرفتن

(۱۹) مَرج: مرتع، چراگاه

(۲۰) نُبی: قرآن

(۲۱) عِنَب: انگور

(۲۲) لسین: زبان آور، سخنور

(۲۳) مُنازِع: نزاع کننده، ستیزه گر

(۲۴) چینه: دانه

(۲۵) گَزی: ذرع، وسیله ای از چوب و یا آهن که بدان، جامه و 

پارچه و زمین و جز آن رااندازه بگیرند.


************************

تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسان


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 66, Divan e Shams


تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را

فرو مگذار در مجلس چنین اشگرف جامی را


غلط کردار نادانی همه نامیست یا نانی

تو را چون پخته شد جانی، مگیر ای پخته خامی را


ز خون ما قصاصت را بجو این دم خلاصت را

مهل ساقی خاصت را برای خاص و عامی را


بکش جام جلالی را، فدا کن نفس و مالی را

مشو سخره حلالی را، مخوان باده حرامی را


کسی کز نام می‌لافد، بهل کز غصّه بشکافد

چو آن مرغی که می‌بافد به گرد خویش دامی را


درین دام و درین دانه، مجو جز عشق جانانه

مگو از چرخ و نه خانه، تو دیده گیر بامی را


تو شین و کاف و ری را خود مگو شکّر که هست از نی

مگو القاب جان حی یکی نقش و کلامی را


چو بی‌صورت تو جان باشی، چه نقصان گر نهان باشی؟

چرا دربند آن باشی، که واگویی پیامی را؟


بیا ای هم دل محرم، بگیر این باده خرّم

چنان سرمست شو این دم که نشناسی مقامی را


برو ای راه ره پیما، بدان خورشید جان افزا

ازین مجنون پرسودا ببر آنجا سلامی را


بگو ای شمس تبریزی از آن میهای پاییزی

به خود در ساغرم ریزی، نفرمایی غلامی را


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۶۷۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1678, Divan e Shams


عزت و حرمتم آنگه باشد

که کند عشق عزیزش خوارم


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۴۳۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 432, Divan e Shams


جمله مهمانند در عالم ولیک

کم کسی داند که او مهمان کیست


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۴۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 467, Divan e Shams


دل چه نهی بر جهان باش در او میهمان

بنده آن شو که او داند مهمان کیست


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۲۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2724


در میان روز گفتن روز کو

خویش رسوا کردن است ای روزجو


مولوی، دیوان شمس، ترجیعات، شماره ۱۸

 Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Tarjiaat)# 18, Divan e Shams


نامه رسید زان جهان بهر مراجعت برم

عزم رجوع می‌کنم رخت به چرخ می‌برم


گفت که ارجعی شنو باز به شهر خویش رو

گفتم تا بیامدم دلشده و مسافرم


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۰۷۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3072


اذکروا الله کار هر اوباش نیست

ارجعی بر پای هر قلاش نیست


قرآن كريم، سوره احزاب(۳۳)، آیه ۴۱

Quran, Sooreh Al- Ahzaab(#33), Line #41


« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا »


« اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا را فراوان ياد كنيد.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1262


ارجعی بشنود نور آفتاب

سوی اصل خویش باز آمد شتاب


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۱۶۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1169


طبل باز من ندای ارجعی

حق گواه من به رغم مدّعی


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۸۹۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1898, Divan e Shams


ندای ارجعی آخر شنیدی

از آن سلطان و شاهنشاه شیرین


در این ویرانه جغدانند ساکن

چه مسکن ساختی ای باز مسکین


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۶۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 568


بی‌حس و بی‌گوش و بی‌فکرت شوید

تا خطاب ارجعی را بشنوید


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۹۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 966, Divan e Shams


دیده خون گشت و خون نمی‌خسبد

دل من از جنون نمی‌خسبد


هین خمش کن به اصل راجع شو

دیده راجعون نمی‌خسبد


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۹۰۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3906


پس عدم گردم عدم چون ارغنون 

گویدم انّا الیه راجعون


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۱۴۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 1141


صورت از بی‌صورتی آمد برون

باز شد که انّا الیه راجعون


قرآن كريم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۵۶

Quran, Sooreh Al- Baqarah(#2), Line #156


الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ


كسانى كه چون مصيبتى به آنها رسيد گفتند:ما از آن خدا 

هستيم و به او باز مى‌گرديم.


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۰۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 101, Divan e Shams


اگر چه زوبع و استاد جمله‌ست

چه داند حیله ریب المنون را


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۴۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1948, Divan e Shams


چون درخت سدره بیخ آور، شو از لا ریب فیه

تا نلرزد شاخ و برگت از دم ریب المنون


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳٨

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3838


غیر مردن هیچ فرهنگی دگر

در نگیرد با خدای، ای حیله گر


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3837


سر موتوا قبل موت این بود

کز پس مردن، غنیمت ها رسد


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 3137


آن شتربان سیه را با شتر

سوی من آرید با فرمان مر


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۵۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3052


کل شی هالک جز وجه او

چون نه‌ای در وجه او، هستی مجو


همه چیز روی به فنا می گذارد مگر ذات خدا. و تا وقتی که وجود 

خود را در هستی خدا فانی نکرده ای بقا و هستی نباید بخواهی.


هر که اندر وجه ما باشد فنا

کل شی هالک نبود جزا


هرکس و هرچه که در ذات ما فانی شود، مشمول این قاعده کلی 

قرار نمی گیرد که: همه چیز به نیستی می رود.


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۴۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 462


بر مثال عنکبوت آن زشت‌خو

پرده‌های گنده را بر بافد او


از لعاب خویش پردهٔ نور کرد

دیدهٔ ادراک خود را کور کرد


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۴۵۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 3453


از هواها کی رهی بی جام هو؟

ای ز هو قانع شده با نام هو


از صفت وز نام چه زاید؟ خیال

و آن خیالش هست دلال وصال


دیده‌ای دلّال بی مدلول هیچ؟

تا نباشد جاده، نبود غول هیچ


هیچ نامی بی حقیقت دیده‌ای؟

یا ز گاف و لام گل، گل چیده‌ای؟


اسم خواندی، رو مسمّی را بجو

مه به بالا دان نه اندر آب جو


گر ز نام و حرف خواهی بگذری

پاک کن خود را ز خود، هین یکسری


همچو آهن ز آهنی، بی رنگ شو

در ریاضت، آینه بی زنگ شو


خویش را صافی کن از اوصاف خود

تا ببینی ذات پاک صاف خود


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۳۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3733


مولعیم اندر سخن های دقیق

در گره ها باز کردن ما عشیق


تا گره بندیم و بگشاییم ما

در شکال و، در جواب آیین‌فزا


همچو مرغی کو گشاید بند دام

گاه بندد، تا شود در فن تمام


او بود محروم از صحرا و مرج

عمر او اندر گره کاری است خرج


خود زبون او نگردد هیچ دام

لیک پرش در شکست افتد مدام


با گره کم کوش تا بال و پرت

نسکلد یک یک ازین کر و فرت


صد هزاران مرغ، پرهاشان شکست

و آن کمین‌گاه عوارض را نبست


حال ایشان از نبی خوان ای حریص

نقبوا فیها ببین، هل من محیص*؟


ای آزمند، حال آنان را از قرآن کریم بخوان


از نزاع ترک و رومیّ و عرب

حل نشد اشکال انگور و عنب


تا سلیمان لسین معنوی

در نیاید، بر نخیزد این دوی


جمله مرغان منازع، بازوار

بشنوید این طبل باز شهریار


ز اختلاف خویش، سوی اتحاد

هین ز هر جانب روان گردید شاد 


حیث ما کنتم فولوا وجهکم

نحوه هذا الذی لم ینهکم


در هر وضعیتی هستید روی خود را به سوی آن وحدت و یا آن سلیمان بگردانید 

که این چیزی است که خدا شما را از آن باز نداشته است.

کورمرغانیم و، بس ناساختیم

کآن سلیمان را دمی نشناختیم


همچو جغدان، دشمن بازان شدیم

لاجرم واماندهٔ ویران شدیم


می‌کنیم از غایت جهل و عمی

قصد آزار عزیزان خدا


جمع مرغان کز سلیمان روشن اند

پر و بال بی گنه کی بر کنند؟


بلکه سوی عاجزان چینه کشند

بی خلاف و کینه، آن مرغان خوشند


هدهد ایشان پی تقدیس را

می‌گشاید راه صد بلقیس را


زاغ ایشان گر به صورت زاغ بود

بازهمّت آمد و مازاغ** بود


* قرآن کریم، سوره ق(۵۰)، آیه ۳۶

Quran, Sooreh Qaaf(#50), Line #36


« وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ »


« و بسا کسان که پیش از ایشان نابود کردیم در حالی که نیرومندتر از ایشان بودند.

در شهرها گشتند ولی آیا راه نجاتی یافتند؟»


** قرآن کریم، سوره نجم(۵۳)، آیه ۱۷

Quran, Sooreh An- Najm(#53), Line #17


مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ


چشم خطا نكرد و از حد درنگذشت.


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۵۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3756


طوطی ایشان ز قند آزاد بود

کز درون، قند ابد رویش نمود


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ٣٧۵٩

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3759


تو چه دانی بانگ مرغان را همی

چون ندیدستی سلیمان را دمی؟


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ٣٧۶۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3762


مرغ کو بی این سلیمان می‌رود

عاشق ظلمت، چو خفاشی بود


با سلیمان خو کن ای خفاش رد

تا که در ظلمت نمانی تا ابد


یک گزی ره، که بدان سو می‌روی

همچو گَز، قطب مساحت می‌شوی


وآنکه لنگ و لوک آن سو می‌جهی

از همه لنگیّ و، لوکی می‌رهی

Tags



Comments

  1. shirin7sh
    5 years, 5 months ago

    چگونه برنپرد جان چو از جناب جلال
    خطاب لطف چو شکر به جان رسد که تعال
    در آب چون نجهد زود ماهی از خشکی
    چو بانگ موج به گوشش رسد ز بحر زلال
    چرا ز صید نپرد به سوی سلطان باز
    چو بشنود خبر ارجعی ز طبل و دوال

    هزاران شکر

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganje Hozour audio Program #769
برنامه صوتی شماره ۷۶۹ گنج حضور
Category:
برنامه های صوتی گنج حضور
برنامه های صوتی ۸۰۰ - ۷۰۱
Views: 8,740
Submitted by: admin, Jun 26 2019






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S