Search
جستجو

Ganje Hozour audio Program #900
برنامه صوتی شماره ۹۰۰ گنج حضور

Please rate this audio
Out of 333 votes | 5692 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  
Centered Image

Description

برنامه شماره ۹۰۰ گنج حضور

اجراپرویز شهبازی


۱۴۰۰ تاریخ اجرا۱۱ ژانویه ۲۰۲۲ - ۲۲ دی



.برای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۰۰ بر روی این لینک کلیک کنید


برای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی‌ بر روی این لینک کلیک کنید.


PDF متن نوشته شده برنامه با فرمت

PDF تمام اشعار این برنامه

   PDF نسخه کوچکتر مناسب جهت پرینت

مجموع سوالات روزانه مناسب جهت پرینت PDF


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۸۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 483, Divan e Shams


هرآنکه از سببِ وحشتِ غمی تنهاست

بدان که خَصمِ(۱) دلست و مراقبِ(۲) تن‌هاست


به چنگ و تَنْتَنِ(۳) این تن نهاده‌ای گوشی

تنِ تو توده‌ی خاکست و دمدمه‌ش چو هواست


هوایِ نَفْسِ تو همچون هوایِ گردانگیز(۴)

عدوِّ(۵) دیده و بینایی‌َست و خصمِ ضیاست(۶)


تویی مگر مگسِ این مَطاعِمِ عسلین(۷)

که ز اِمْقُلُوه(۸) تو را درد و ز اِنْقُلُوه(۹) عَناست(۱۰)؟


در آن زمان که در این دوغ می‌فُتی چو مگس(۱۱)

عجب که توبه و عقل و رَويَّتِ(۱۲) تو کجاست؟


به عهد و توبه چرا چون فَتیله می‌پیچی؟

که عهدِ تو چو چراغی رَهینِ(۱۳) هر نَکباست(۱۴)


بگو به یوسف، یعقوبِ هَجر را دریاب*

که بی ز پیرهنِ نصرتِ(۱۵) تو حبسِ عَماست(۱۶)


چو گوشت‌ْپاره ضریری‌ست(۱۷) مانده بر جایی

چو مرده‌ای ا‌ست ضریر و عَقیله‌ی(۱۸) اِحیاست(۱۹)


به جایِ دارو او خاک می‌زند در چشم

بدان گمان که مگر سُرمه است خاک و دَواست


چو لاتُعافِ(۲۰) مِنَ الکافِرینَ دَیّاراً(۲۱)**

دعایِ نوحِ نبیّ است و او مُجابْ‌دعاست(۲۲)


همیشه کشتیِ احمق غریقِ طوفان ا‌ست

که زشتْ‌صنعت و مبغوضْ‌گوهر(۲۳) و رسواست


اگر چه بحرِ کرم موج می‌زند هر سو

به حکمِ عدلْ خبیثات مر خبیثین راست***


قَفا همی‌خور(۲۴) و اندر مکش کَلا(۲۵) گردن

چنان گلو که تو داری سزای صَفع(۲۶) و قَفاست


گلو گشاده چو فَرجِ(۲۷) فراخِ ماده‌‌خران

که … خر نرهد زو چو پیشِ او برخاست


بخور تو ای سگِ گَرگین(۲۸) شِکَنبه و سرگین

شِکَنبه و دهنِ سگ، بلی سزا به سزاست****


بیا بخور خرِ مرده، سگِ شکار نه‌ای

ز پوز و ز شکم و طلعتِ(۲۹) تو خود پیداست


سگِ محلّه و بازار، صید کی گیرد؟

مقامِ صید، سرِ کوه و بیشه و صحراست


رها کن این همه را، نامِ یار و دلبر گو

که زشت‌ها که بدو دررسد، همه زیباست


که کیمیاست پناهِ وی و تعلّقِ او

مُصَرِّفِ(۳۰) همه ذرّاتِ اَسفَل و اَعلاست(۳۱)


نهان کند دو جهان را درونِ یک ذرّه

که از تصرّفِ او عقل گول و نابیناست


بدان که زیرکیِ عقل جمله دهلیزی‌ست(۳۲)

اگر به علمِ فلاطون(۳۳) بُوَد برونِ سراست


جنونِ عشق بِهْ از صدهزار گردونْ(۳۴) عقل

که عقل دعویِ سر کرد و عشق بی‌سر و پاست


هرآنکه سَر بُوَدش بیمِ سَر هَمَش باشد

حریفِ بیم نباشد هرآنکه شیرِ وَغاست(۳۵)


رود درونه‌ی سَمُّ‌ الخِیاط(۳۶)، رشته‌ی عشق*****

که سر ندارد و بی‌سر، مجرّد و یکتاست


قلاوُزی(۳۷) کُنَدَش سوزن و روان کُنَدَش

که تا وصال ببخشد به پاره‌ها که جداست


حدیثِ سوزن و رشته بِهِل که باریک‌ است

حدیثِ موسیِ جان کُن که با یدِ بیضاست(۳۸)


حدیث و قصّه‌ی آن بحرِ خوشدلی‌ها گو

که قطره قطره‌ی او مایه‌ی دوصد دریاست


چو کاسه بر سرِ بحری و بی‌خبر از بحر

ببین ز موج تو را هر نَفَس چه گردشهاست


(۱خَصم: دشمن

(۲مراقب: ناظر، نگرنده،

(۳تَنْتَن: تَنْتَنه، صدای ساز، آوازه، هنگامه و غوغا

(۴گردانگیز: غبارانگیز

(۵عدوّ: دشمن

(۶ضیا: نور هدایت، روشنایی حضور

(۷مَطاعِم: خوردنی‌ها، مَطاعِمِ عسلین: غذاهای تهیه شده از عسل

(۸اِمْقُلُوه: غوطه دهید

(۹اِنقُلُوه: بیرون بیاورید

اشاره به حدیث: إذا وَقَعَ الذبابُ في إناءِ أحَدِكُمْ فامْقُلُوهُ ثُمَّ انْقلُوهُ…: 

اگر در ظرف یکی از شما مگسی افتاد، غوطه‌اش دهید و بیرون آورید.

(۱۰عنا: رنج، سختی

(۱۱مانند مگس در دوغ افتادن: کنایه از حرص ورزیدن و خود را 

در فکرهای همانیده گم کردن

(۱۲رَويَّت: تأمُّل، از زمینه فضای گشوده فکر کردن

(۱۳رهین: مرهون، مدیون، در گرو

(۱۴نَکبا: باد نامساعد، باد کژ

(۱۵نصرت: یاری، پیروزی

(۱۶عَما: نابینایی، مجازاً گمراهی

(۱۷ضریر: نابینا

(۱۸عَقیله: مایه‌ی گرفتاری، گرفتاری، مانع و گره در کار

(۱۹اِحیا: زنده کردن

(۲۰لا تُعاف: معاف مدار

(۲۱مِنَ الکافِرینَ دَیّاراً: هیچ یک از کافران را

(۲۲مُجاب دعا: مستجاب‌الدّعوه، کسی که دعایش پذیرفته می‌شود.

(۲۳مبغوض: مورد بغض و خشم واقع شده، دشمن داشته شده.

(۲۴قفا ‌خوردن: پس‌ گردنی خوردن

(۲۵کَلا: ای کَل، ای کچل

(۲۶صَفع: سیلی

(۲۷فرج: آلت تناسلی جانداران ماده

(۲۸گَرگین: کسی که به بیماری جَرَب یا گری مبتلا باشد.

(۲۹طلعت: چهره، رخسار، اقبال

(۳۰مُصَرِّف: دگرگون کننده، تغییر دهنده

(۳۱اَسفَل و اَعلا: پست‌تر و بالاتر، منظور انسان من ذهنی و انسان به 

حضور رسیده است.

(۳۲دهلیز: بیرونی، مجازاً بی‌اصل و اساس

(۳۳فلاطون: افلاطون، فیلسوف بزرگ یونانی

(۳۴گردون: هرچیز دورِ خود یا محوری بچرخد، آسمان

(۳۵وَغا: جنگ

(۳۶سَمُّ‌ الخِیاط: سوراخ سوزن

(۳۷قلاوُزی: راهنمایی، رهبری

(۳۸یدِ بیضا: معجزه‌ی موسی‌(ع) که چون دست از جیب خود بیرون می‌آورد، 

نوری از آن پدید می‌آمد.

----------------

* قرآن کریم، سوره يوسف(۱۲)، آیه ۹۳

Quran, Sooreh Yusuf(#12), Line #93


« اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ.»


« اين جامه‌ی مرا ببَريد و بر روى پدرم اندازيد تا بينا گردد. و همه كسانِ 

خود را نزدِ من بياوريد.»


** قرآن کریم، سوره نوح(۷۱)، آیه ۲۶

Quran, Sooreh Nuh(#71), Line #26


« وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً.»


« و نوح گفت: اى پروردگار من، بر روى زمين هيچ يك از كافران را مگذار.»


*** قرآن کریم، سوره نور(۲۴)، آیه ۲۶

Quran, Sooreh An-Noor(#24), Line #26


« الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ ۚ 

أُولَٰئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ.»


« زنانِ ناپاك براى مردانِ ناپاك و مردانِ ناپاك براى زنانِ ناپاك و زنانِ پاك 

براى مردانِ پاك و مردانِ پاك براى زنانِ پاك. آنها از آنچه در باره‌شان 

مى‌گويند منزهند. آمرزش و رزق نيكو براى آنهاست.»


**** قرآن کریم، سوره شوری(۴۲)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Ash-Shura(#42), Line #40


« وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا ۖ فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ.»


« جزاى هر بدى بديى است همانندِ آن. پس كسى كه عفو كند و آشتى ورزد 

مزدش با خداست، زيرا او ستمكاران را دوست ندارد.»


***** قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #40


« إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ 

الْجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ ۚ 

وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ.»


« درهاى آسمان بر روى كسانى كه آياتِ ما را تكذيب كرده‌اند و از آنها 

سر برتافته‌اند، گشوده نخواهد شد و به بهشت در نخواهند آمد تا آنگاه 

كه شتر از سوراخِ سوزن بگذرد. و مجرمان را اين‌چنين كيفر مى‌دهيم.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٠۵٧

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1057 


گر برویَد، ور بریزد صد گیاه

عاقبت بَر‌رویَد آن کِشته‌ی اله


کِشتِ نو کارید بر کِشتِ نخست

این دوم فانی ‌است وآن اوّل دُرُست


کِشتِ اوّل کامل و بُگْزیده ‌است

تخمِ ثانی فاسد و پوسیده‌ است


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۲۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1626 


کار من بی‌علّت است و مستقیم

هست تقدیرم نه علّت، ای سَقیم(۳۹)


عادتِ خود را بگردانم به وقت

این غبار از پیش بنشانم به وقت


(۳۹سَقیم: بیمار

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۴۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #47 


حِسِّ خُفّاشت، سویِ مغرب دَوان

حِسِّ دُرْپاشت(۴۰)، سویِ مشرق روان


(۴۰دُرْپاش: نثار کننده‌ی مروارید، پاشنده‌ی مروارید، 

کنایه از حِسِّ روحانیِ انسان

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3013, Divan e Shams


یار در آخر زمان کرد طَرَب سازیی

باطنِ او جِدِّ جِد، ظاهرِ او بازیی


جمله‌ی عشّاق را یار بدین عِلم کُشت

تا نکُند هان و هان، جهلِ تو طنّازیی


منسوب به مولانا


دیده‌ای خواهم که باشد شَه‌شناس

تا شناسد شاه را در هر لباس


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۴۶۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #468 


جُز توکّل، جز که تسلیمِ تمام

در غم و راحت، همه مکرست و دام


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۵۹۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #3591 


ای بسا کاریزِ(۴۱) پنهان، همچنین

مُتَّصل با جانتان، یا غافِلین


ای کشیده ز آسمان و از زمین

مایه‌ها، تا گشته جسمِ تو سَمین(۴۲)


عاریه‌ست(۴۳) این، کم همی‌باید فشارد

کآنچه بگرفتی، همی ‌باید گزارد


جز نَفَختُ، کآن ز وَهّاب(۴۴) آمده‌ست

روح را باش، آن دگرها بیهُده‌ست


قرآن کریم، سوره حِجْر(١۵)، آیه ٢٩

Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29


« فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ.»


« چون آفرينشش را به پايان بردم و از روحِ خود در آن دميدم، 

در برابر او به سجده بيفتيد.»


(۴۱کاریز: قناتِ آب

(۴۲سَمین: چاق، فربه

(۴۳عاریه: قرضی

(۴۴وَهّاب: بسیار بخشنده، از اسماء الهی

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۰۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #3203 


تا نَفَختُ(۴۵) فیهِ مِن رُوحی تو را

وارهانَد زین و گوید: برتر آ


(۴۵نَفَختُ فیه: دمیدم در او

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۹۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2959 


گفت: بهرِ شاه، مبذول است جان

او چرا آید شفیع اندر میان؟


لی مَع‌َالله وقت بود آن دَم مرا

لا یَسَعْ فیهِ نَبیٌّ مُجتَبی


برای من لحظه فنا وقتی بود که تنها با خدا باشم به نحوی که هیچ پیامبرِ 

برگزیده ای در آن مقام یا حال جا ندارد.


حدیث


« لِى مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِى فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِىٌّ مُرْسَل.»


« براى من در خلوتگاه با خدا، وقتِ خاصّى است كه در آن هنگام نه 

فرشتۀ مقرّبى و نه پيامبرِ مُرسلى، گنجايشِ صحبت و انس و برخوردِ مرا 

با خدا ندارند. ]و نمی‌توانند بینِ من و خدا قرار گیرند.[»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 21, Divan e Shams


این دو ره آمد در روش یا صبر یا شُکرِ نِعَم

بی شمع رویِ تو نَتان(۴۶) دیدن مرین دو راه را


هرگز نداند آسیا مقصودِ گردشهایِ خود

کاستونِ قُوتِ ماست او، یا کسب و کارِ نانبا(۴۷)


آبیش گردان می‌کند، او نیز چرخی می‌زند

حق آب را بسته کند، او هم نمی‌جنبد ز جا


(۴۶نَتان: نتوان

(۴۷نانبا: نانوا

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۰۶۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #1068 


هر که مانْد از کاهِلی(۴۸) بی‌شُکر و صبر

او همین داند که گیرد پایِ جبر


هر که جبر آورد، خود رَنجور(۴۹) کرد

تا همان رَنجوری‌اش، در گور کرد


(۴۸کاهلی: تنبلی

(۴۹رنجور: بیمار

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۷۲۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #3729 


یک زمان از وی عنایت برکَنَد

عقلِ زیرک ابلهی‌ها می‌کُند


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۴۸۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #487 


جُز پشیمانی نباشد رَیْعِ(۵۰) او

جُز خسارت بیش نآرَد بَیعِ(۵۱) او


(۵۰رَيْع: باليدن، نموّ كردن، در اینجا به معنای محصول است.

(۵۱بَیع: خرید و فروش

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۸۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1686, Divan e Shams


گفتم که: عهد بستم، وز عهدِ بد بِرَستم

گفتا: چگونه بندی چیزی که من شکستم؟


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3214 


علتی بتّر ز پندار کمال

نیست اندر جان تو ای ذُودَلال(۵۲)


(۵۲ذُودَلال: صاحب ناز و کرشمه

----------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۲۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1227, Divan e Shams


هر لحظه و هر ساعت یک شیوه‌ی نو آرد

شیرین‌تر و نادرتر زان شیوه‌ی پیشینش


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۶۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2670 


حکمِ حق گُسترد بهر ما بِساط

که بگویید از طریقِ اِنبساط 


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1067 


که درونِ سینه شرحت داده‌ایم

شرح اَندر سینه‌ات بِنهاده‌ایم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1071 


که اَلَمْ نَشْرَح نه شرحت هست باز؟

چون شدی تو شرح‌جو و کُدیه‌ساز(۵۳)؟


(۵۳کُدیه‌ساز: گدایی‌کننده، تکدّی‌کننده

----------------

قرآن کریم، سوره انشراح(۹۴)، آیه ۱

Quran, Sooreh Ash-Sharh(#94), Line #1


« أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ.» 


« آيا سينه‌ات را برايت نگشوديم؟»


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2996 


ساخت موسی قدس در، بابِ صَغیر

تا فرود آرند سر قومِ زَحیر(۵۴)


زآنکه جَبّاران(۵۵) بُدند و سرفراز

دوزخ آن بابِ صغیر است و نیاز


(۵۴قومِ زَحیر: مردم بیمار و آزار دهنده

(۵۵جَبّار: ستمگر، ظالم

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1421 


می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها

از رهِ پنهان، صلاح و کینه‌ها


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۸۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2683 


این هم از تاثیرِ آن بیماری‌ست

زهرِ او در جمله جُفتان(۵۶) ساری‌‌‌ست(۵۷)    


(۵۶جُفتان: جمع جُفت به معنی زوج، قرین، همنشین

(۵۷ساری: سرایت‌کننده

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۱۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2166 


یک بَدَست(۵۸) از جمع رفتن یک زمان 

مکرِ شیطان باشد، این نیکو بدان 


(۵۸بَدَست: وجب

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2634 


حقِّ ذاتِ پاکِ الله الصَّمَد(۵۹)

که بُوَد بِهْ مارِ بَد از یارِ بَد 


مارِ بَد جانی ستانَد از سَلیم(۶۰)

یارِ بَد آرَد سویِ نارِ مقیم


از قَرین(۶۱) بی‌قول و گفت و گوی او

خو بدزدد دل نهان از خوی او


(۵۹صَمَد: بی نیاز، از صفات خداوند

(۶۰سَلیم: مار گزیده

(۶۱قَرین: همنشین

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۱۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4123 


شرط، تسلیم است، نه کارِ دراز

سود نَبْوَد در ضَلالَت تُرک‌ْتاز


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4177 


لیک مقصودِ ازل، تسلیمِ توست

ای مسلمان بایدت تسلیم جُست


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۹۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1699, Divan e Shams


در خلوتست عشقی زین شرحِ شَرحه شَرحه

گر شرحِ عشق خواهی، پیشِ وِیَت نشانم


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #921 


دیده‌ی ما چون بسی علّت(۶۲) دَروست

رو فنا کن دیدِ خود در دیدِ دوست


دیدِ ما را دیدِ او نِعْمَ الْعِوَض(۶۳)

یابی اندر دیدِ او کلِّ غَرَض


(۶۲علّت: بیماری

(۶۳نِعْمَ الْعِوَض: بهترین عوض

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۳۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4235 


از مقاماتِ تَبَتُّل(۶۴) تا فنا(۶۵)

پایه پایه تا ملاقاتِ خدا


(۶۴تَبَتُّل: بُریدن و اِخلاص داشتن

(۶۵فنا: نهایت سیر اِلَی الله

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2334 


خود ندارم هیچ، بِه سازد مرا

که ز وَهمِ دارم است این صد عَنا(۶۶)


(۶۶عَنا: رنج

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #1477 


اصل، خود جذب است، لیک ای خواجه‌تاش(۶۷)

کار کن، موقوفِ آن جَذْبه مباش


(۶۷خواجه‌تاش: دو غلام را گویند که یک صاحب دارند.

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #3838 


غیر مُردن هیچ فرهنگی دگر

درنگیرد با خدای، ای حیله‌گر


یک عنایت بِه ز صد گون اجتهاد

جهد را خوف است از صد گون فَساد


وآن عنایت هست موقوفِ مَمات

تجربه کردند این رَه را ثِقات(۶۸)


بلکه مرگش، بی‌عنایت نیز نیست

بی‌عنایت، هان و هان جایی مَایست


(۶۸ثِقات: کسانی که در قول و فعل مورد اعتماد دیگران باشند.

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۷ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #127 


پس بنه بر جای هر دَم را عِوَض

تا ز وَاسْجُدْ واقتَرِبْ یابی غَرَض


قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۱۹ 

Quran, Sooreh Al-Alagh(#96), Line #19


« كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ.»


« نه، هرگز، از او پيروى مكن و سجده كن و به خدا نزديك شو.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٢٠٩

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1209 


سجده آمد کندنِ خشتِ لَزِب

موجبِ قربی که وَاسْجُدْ واقتَرِبْ

 

کندنِ این سنگ های چسبنده، همانندِ سجده آوردن است و سجود، 

موجبِ قُربِ بنده به حق می شود.


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۳۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3339 


نعره‌ی لاضَیْر(۶۹) بر گردون رسید

هین بِبُر که جان ز جان کندن رهید


ما بدانستیم ما این تن نه‌ایم

از وَرایِ تن، به یزدان می‌زی‌ایم


ساحران با بانگی بلند که به آسمان می رسید گفتند: هیچ ضرری به ما 

نمی رسد. هان اینک (ای فرعون دست و پای ما را) قطع کن که جانِ ما 

از جان کندن نجات یافت.


قرآن کریم، سوره شعراء(۲۶)، آیه ۵۰    

Quran, Sooreh Ash-Shu’araa(#26), Line #50


« قَالُوا لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ.»

    

« گفتند ساحران: هیچ زیانی ما را فرو نگیرد که به سوی 

پروردگارمان بازگردیم.»


(۶۹ضَیْر: ضرر، ضرر رساندن

----------------


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #544 


ناز کردن خوش تر آید از شِکَر

لیک، کم خایَش، که دارد صد خطر


ایمن آبادست آن راهِ نیاز

ترکِ نازش گیر و با آن ره بساز


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۲۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2626 


قبله را چون کرد دستِ حق عَیان

پس، تَحَرّی بعد ازین مَردود دان


هین بگردان از تَحَرّی(۷۰) رو و سَر

که پدید آمد مَعاد و مُستَقَرّ(۷۱)


یک زمان زین قبله گر ذاهِل(۷۲) شوی

سُخره‌ی(۷۳) هر قبله‌ی باطل شوی


چون شوی تمییزدِه(۷۴) را ناسپاس

بِجهَد از تو خَطرَتِ(۷۵) قبله شناس


گر ازین انبار خواهی بِرّ(۷۶) و بُر(۷۷)

نیم‌ساعت هم ز همدردان مَبُر


که در آن دم که بِبُرّی زین مُعین(۷۸)

مبتلی گردی تو با بِئسَ الْقَرین(۷۹)


قرآن کریم، سوره زخرف(۴۳)، آیه ۳۸    

Quran, Sooreh Az-Zukhruf(#43), Line #38


« حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ.» 


« تا آنگاه كه نزدِ ما آيد، مى‌گويد: اى كاش دورىِ من و تو دورىِ 

مشرق و مغرب بود. و تو چه همراهِ بدى بودى.»


(۷۰تَحَرّی: جست و جو

(۷۱مُستَقَرّ: محل استقرار، جای‌گرفته، ساکن، قائم

(۷۲ذاهِل: فراموش کننده، غافل

(۷۳سُخره: ذلیل، مورد مسخره، کار بی مزد

(۷۴تمییزدِه: کسی که دهنده قوّه شناخت و معرفت است.

(۷۵خَطْرَت: قوه تمییز، آنچه که بر دل گذرد، اندیشه

(۷۶بِرّ: نیکی

(۷۷بُرّ: گندم

(۷۸مُعین: یار، یاری کننده

(۷۹بِئسَ الْقَرین: همنشین بد

----------------

 

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۸۸۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #888 


از برایِ آن دلِ پُر نور و بِر(۸۰)

هست آن سلطانِ دل‌ها منتظر


(۸۰بِرّ: نیکی، نیکویی

----------------

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۶۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2263 


دل، تو این آلوده را پنداشتی

لاجَرَم دل ز اهلِ دل برداشتی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم بیت ۸۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #881 


صد جَوالِ(۸۱) زر بیآری ای غَنی

حق بگوید دل بیار ای مُنحَنی(۸۲)


(۸۱جَوال: کیسۀ بزرگ از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار 

درست می‌کردند، بارجامه.

(۸۲مُنحَنی: خمیده، خمیده قامت، بیچاره و درمانده

----------------

مولوی، دیوان شمس، رباعی شماره ۷۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Robaaiaat)# 777, Divan e Shams


کاری ز درونِ جانِ تو می‌باید

کز عاریه‌ها تو را دَری نگشاید

 

یک چشمه‌ی آب از درونِ خانه

بِهْ زآن جویی که آن ز بیرون آید


--------------

مجموع لغات: 


(۱خَصم: دشمن

(۲مراقب: ناظر، نگرنده،

(۳تَنْتَن: تَنْتَنه، صدای ساز، آوازه، هنگامه و غوغا

(۴گردانگیز: غبارانگیز

(۵عدوّ: دشمن

(۶ضیا: نور هدایت، روشنایی حضور

(۷مَطاعِم: خوردنی‌ها، مَطاعِمِ عسلین: غذاهای تهیه شده از عسل

(۸اِمْقُلُوه: غوطه دهید

(۹اِنقُلُوه: بیرون بیاورید

اشاره به حدیث: إذا وَقَعَ الذبابُ في إناءِ أحَدِكُمْ فامْقُلُوهُ ثُمَّ انْقلُوهُ…: 

اگر در ظرف یکی از شما مگسی افتاد، غوطه‌اش دهید و بیرون آورید.

(۱۰عنا: رنج، سختی

(۱۱مانند مگس در دوغ افتادن: کنایه از حرص ورزیدن و خود را 

در فکرهای همانیده گم کردن

(۱۲رَويَّت: تأمُّل، از زمینه فضای گشوده فکر کردن

(۱۳رهین: مرهون، مدیون، در گرو

(۱۴نَکبا: باد نامساعد، باد کژ

(۱۵نصرت: یاری، پیروزی

(۱۶عَما: نابینایی، مجازاً گمراهی

(۱۷ضریر: نابینا

(۱۸عَقیله: مایه‌ی گرفتاری، گرفتاری، مانع و گره در کار

(۱۹اِحیا: زنده کردن

(۲۰لا تُعاف: معاف مدار

(۲۱مِنَ الکافِرینَ دَیّاراً: هیچ یک از کافران را

(۲۲مُجاب دعا: مستجاب‌الدّعوه، کسی که دعایش پذیرفته می‌شود.

(۲۳مبغوض: مورد بغض و خشم واقع شده، دشمن داشته شده.

(۲۴قفا ‌خوردن: پس‌ گردنی خوردن

(۲۵کَلا: ای کَل، ای کچل

(۲۶صَفع: سیلی

(۲۷فرج: آلت تناسلی جانداران ماده

(۲۸گَرگین: کسی که به بیماری جَرَب یا گری مبتلا باشد.

(۲۹طلعت: چهره، رخسار، اقبال

(۳۰مُصَرِّف: دگرگون کننده، تغییر دهنده

(۳۱اَسفَل و اَعلا: پست‌تر و بالاتر، منظور انسان من ذهنی و 

انسان به حضور رسیده است.

(۳۲دهلیز: بیرونی، مجازاً بی‌اصل و اساس

(۳۳فلاطون: افلاطون، فیلسوف بزرگ یونانی

(۳۴گردون: هرچیز دورِ خود یا محوری بچرخد، آسمان

(۳۵وَغا: جنگ

(۳۶سَمُّ‌ الخِیاط: سوراخ سوزن

(۳۷قلاوُزی: راهنمایی، رهبری

(۳۸یدِ بیضا: معجزه‌ی موسی‌(ع) که چون دست از جیب خود بیرون می‌آورد، 

نوری از آن پدید می‌آمد.

(۳۹سَقیم: بیمار

(۴۰دُرْپاش: نثار کننده‌ی مروارید، پاشنده‌ی مروارید، 

کنایه از حِسِّ روحانیِ انسان

(۴۱کاریز: قناتِ آب

(۴۲سَمین: چاق، فربه

(۴۳عاریه: قرضی

(۴۴وَهّاب: بسیار بخشنده، از اسماء الهی

(۴۵نَفَختُ فیه: دمیدم در او

(۴۶نَتان: نتوان

(۴۷نانبا: نانوا

(۴۸کاهلی: تنبلی

(۴۹رنجور: بیمار

(۵۰رَيْع: باليدن، نموّ كردن، در اینجا به معنای محصول است.

(۵۱بَیع: خرید و فروش

(۵۲ذُودَلال: صاحب ناز و کرشمه

(۵۳کُدیه‌ساز: گدایی‌کننده، تکدّی‌کننده

(۵۴قومِ زَحیر: مردم بیمار و آزار دهنده

(۵۵جَبّار: ستمگر، ظالم

(۵۶جُفتان: جمع جُفت به معنی زوج، قرین، همنشین

(۵۷ساری: سرایت‌کننده

(۵۸بَدَست: وجب

(۵۹صَمَد: بی نیاز، از صفات خداوند

(۶۰سَلیم: مار گزیده

(۶۱قَرین: همنشین

(۶۲علّت: بیماری

(۶۳نِعْمَ الْعِوَض: بهترین عوض

(۶۴تَبَتُّل: بُریدن و اِخلاص داشتن

(۶۵فنا: نهایت سیر اِلَی الله

(۶۶عَنا: رنج

(۶۷خواجه‌تاش: دو غلام را گویند که یک صاحب دارند.

(۶۸ثِقات: کسانی که در قول و فعل مورد اعتماد دیگران باشند.

(۶۹ضَیْر: ضرر، ضرر رساندن

(۷۰تَحَرّی: جست و جو

(۷۱مُستَقَرّ: محل استقرار، جای‌گرفته، ساکن، قائم

(۷۲ذاهِل: فراموش کننده، غافل

(۷۳سُخره: ذلیل، مورد مسخره، کار بی مزد

(۷۴تمییزدِه: کسی که دهنده قوّه شناخت و معرفت است.

(۷۵خَطْرَت: قوه تمییز، آنچه که بر دل گذرد، اندیشه

(۷۶بِرّ: نیکی

(۷۷بُرّ: گندم

(۷۸مُعین: یار، یاری کننده

(۷۹بِئسَ الْقَرین: همنشین بد

(۸۱جَوال: کیسۀ بزرگ از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار 

درست می‌کردند، بارجامه.

(۸۲مُنحَنی: خمیده، خمیده قامت، بیچاره و درمانده

------------------------------

************************

تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۸۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 483, Divan e Shams


هرآنکه از سبب وحشت غمی تنهاست

بدان که خصم دلست و مراقب تن‌هاست


به چنگ و تنتن این تن نهاده‌ای گوشی

تن تو توده‌ی خاکست و دمدمه‌ش چو هواست


هوای نفس تو همچون هوای گردانگیز

عدو دیده و بینایی‌ست و خصم ضیاست


تویی مگر مگس این مطاعم عسلین

که ز امقلوه تو را درد و ز انقلوه عناست


در آن زمان که در این دوغ می‌فتی چو مگس

عجب که توبه و عقل و رويت تو کجاست


به عهد و توبه چرا چون فتیله می‌پیچی

که عهد تو چو چراغی رهین هر نکباست


بگو به یوسف یعقوب هجر را دریاب*

که بی ز پیرهن نصرت تو حبس عماست


چو گوشت‌پاره ضریری‌ست مانده بر جایی

چو مرده‌ای ا‌ست ضریر و عقیله‌ی احیاست


به جای دارو او خاک می‌زند در چشم

بدان گمان که مگر سرمه است خاک و دواست


چو لاتعاف من الکافرین دیارا**

دعای نوح نبی است و او مجاب‌دعاست


همیشه کشتی احمق غریق طوفان ا‌ست

که زشت‌صنعت و مبغوض‌گوهر و رسواست


اگر چه بحر کرم موج می‌زند هر سو

به حکم عدل خبیثات مر خبیثین راست***


قفا همی‌خور و اندر مکش کلا گردن

چنان گلو که تو داری سزای صفع و قفاست


گلو گشاده چو فرج فراخ ماده‌‌خران

که … خر نرهد زو چو پیش او برخاست


بخور تو ای سگ گرگین شکنبه و سرگین

شکنبه و دهن سگ بلی سزا به سزاست****


بیا بخور خر مرده سگ شکار نه‌ای

ز پوز و ز شکم و طلعت تو خود پیداست


سگ محله و بازار صید کی گیرد

مقام صید سر کوه و بیشه و صحراست


رها کن این همه را نام یار و دلبر گو

که زشت‌ها که بدو دررسد همه زیباست


که کیمیاست پناه وی و تعلق او

مصرف همه ذرات اسفل و اعلاست


نهان کند دو جهان را درون یک ذره

که از تصرف او عقل گول و نابیناست


بدان که زیرکی عقل جمله دهلیزی‌ست

اگر به علم فلاطون بود برون سراست


جنون عشق به از صدهزار گردون عقل

که عقل دعوی سر کرد و عشق بی‌سر و پاست


هرآنکه سر بودش بیم سر همش باشد

حریف بیم نباشد هرآنکه شیر وغاست


رود درونه‌ی سم الخیاط رشته‌ی عشق*****

که سر ندارد و بی‌سر مجرد و یکتاست


قلاوزی کندش سوزن و روان کندش

که تا وصال ببخشد به پاره‌ها که جداست


حدیث سوزن و رشته بهل که باریک‌ است

حدیث موسی جان کن که با ید بیضاست


حدیث و قصه‌ی آن بحر خوشدلی‌ها گو

که قطره قطره‌ی او مایه‌ی دوصد دریاست


چو کاسه بر سر بحری و بی‌خبر از بحر

ببین ز موج تو را هر نفس چه گردشهاست


* قرآن کریم، سوره يوسف(۱۲)، آیه ۹۳

Quran, Sooreh Yusuf(#12), Line #93


« اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ.»


« اين جامه‌ی مرا ببريد و بر روى پدرم اندازيد تا بينا گردد. و همه كسان 

خود را نزد من بياوريد.»


** قرآن کریم، سوره نوح(۷۱)، آیه ۲۶

Quran, Sooreh Nuh(#71), Line #26


« وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً.»


« و نوح گفت: اى پروردگار من بر روى زمين هيچ يك از كافران را مگذار.»


*** قرآن کریم، سوره نور(۲۴)، آیه ۲۶

Quran, Sooreh An-Noor(#24), Line #26


« الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ ۚ 

أُولَٰئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ.»


« زنان ناپاك براى مردان ناپاك و مردان ناپاك براى زنان ناپاك و زنان پاك 

براى مردان پاك و مردان پاك براى زنان پاك. آنها از آنچه در باره‌شان 

مى‌گويند منزهند. آمرزش و رزق نيكو براى آنهاست.»


**** قرآن کریم، سوره شوری(۴۲)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Ash-Shura(#42), Line #40


« وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا ۖ فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ.»


« جزاى هر بدى بديى است همانند آن. پس كسى كه عفو كند و آشتى ورزد 

مزدش با خداست زيرا او ستمكاران را دوست ندارد.»


***** قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #40


« إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ 

الْجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ ۚ 

وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ.»


« درهاى آسمان بر روى كسانى كه آيات ما را تكذيب كرده‌اند و از آنها 

سر برتافته‌اند گشوده نخواهد شد و به بهشت در نخواهند آمد تا آنگاه 

كه شتر از سوراخ سوزن بگذرد. و مجرمان را اين‌چنين كيفر مى‌دهيم.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٠۵٧

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1057 


گر بروید ور بریزد صد گیاه

عاقبت بر‌روید آن کشته‌ی اله


کشت نو کارید بر کشت نخست

این دوم فانی ‌است وآن اول درست


کشت اول کامل و بگزیده ‌است

تخم ثانی فاسد و پوسیده‌ است


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۲۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1626 


کار من بی‌علت است و مستقیم

هست تقدیرم نه علت ای سقیم


عادت خود را بگردانم به وقت

این غبار از پیش بنشانم به وقت


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۴۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #47 


حس خفاشت سوی مغرب دوان

حس درپاشت سوی مشرق روان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 3013, Divan e Shams


یار در آخر زمان کرد طرب سازیی

باطن او جد جد ظاهر او بازیی


جمله‌ی عشاق را یار بدین علم کشت

تا نکند هان و هان جهل تو طنازیی


منسوب به مولانا


دیده‌ای خواهم که باشد شه‌شناس

تا شناسد شاه را در هر لباس


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۴۶۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #468 


جز توکل جز که تسلیم تمام

در غم و راحت همه مکرست و دام


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۵۹۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #3591 


ای بسا کاریز پنهان همچنین

متصل با جانتان یا غافلین


ای کشیده ز آسمان و از زمین

مایه‌ها تا گشته جسم تو سمین


عاریه‌ست این کم همی‌باید فشارد

کآنچه بگرفتی همی ‌باید گزارد


جز نفخت کآن ز وهاب آمده‌ست

روح را باش آن دگرها بیهده‌ست


قرآن کریم، سوره حِجْر(١۵)، آیه ٢٩

Quran, Sooreh Al-Hijr(#15), Line #29


« فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ.»


« چون آفرينشش را به پايان بردم و از روح خود در آن دميدم، 

در برابر او به سجده بيفتيد.»


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۰۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #3203 


تا نفخت فیه من روحی تو را

وارهاند زین و گوید برتر آ


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۹۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #2959 


گفت بهر شاه مبذول است جان

او چرا آید شفیع اندر میان


لی مع‌‌الله وقت بود آن دم مرا

لا یسع فیه نبی مجتبی


برای من لحظه فنا وقتی بود که تنها با خدا باشم به نحوی که هیچ پیامبر 

برگزیده ای در آن مقام یا حال جا ندارد.


حدیث


« لِى مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا يَسَعُنِى فِيهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِىٌّ مُرْسَل.»


« براى من در خلوتگاه با خدا وقت خاصى است كه در آن هنگام نه 

فرشتۀ مقربى و نه پيامبر مرسلى گنجايش صحبت و انس و برخورد مرا 

با خدا ندارند. ]و نمی‌توانند بین من و خدا قرار گیرند.[»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 21, Divan e Shams


این دو ره آمد در روش یا صبر یا شکر نعم

بی شمع روی تو نتان دیدن مرین دو راه را


هرگز نداند آسیا مقصود گردشهای خود

کاستون قوت ماست او یا کسب و کار نانبا


آبیش گردان می‌کند او نیز چرخی می‌زند

حق آب را بسته کند او هم نمی‌جنبد ز جا


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۰۶۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #1068 


هر که ماند از کاهلی بی‌شکر و صبر

او همین داند که گیرد پای جبر


هر که جبر آورد خود رنجور کرد

تا همان رنجوری‌اش در گور کرد


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۷۲۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #4, Line #3729 


یک زمان از وی عنایت برکند

عقل زیرک ابلهی‌ها می‌کند


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۴۸۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #487 


جز پشیمانی نباشد ریع او

جز خسارت بیش نآرد بیع او


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۸۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1686, Divan e Shams


گفتم که عهد بستم وز عهد بد برستم

گفتا چگونه بندی چیزی که من شکستم


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #3214 


علتی بتر ز پندار کمال

نیست اندر جان تو ای ذودلال


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۲۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1227, Divan e Shams


هر لحظه و هر ساعت یک شیوه‌ی نو آرد

شیرین‌تر و نادرتر زان شیوه‌ی پیشینش


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۶۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2670 


حکم حق گسترد بهر ما بساط

که بگویید از طریق انبساط 


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1067 


که درون سینه شرحت داده‌ایم

شرح اندر سینه‌ات بنهاده‌ایم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1071 


که الم نشرح نه شرحت هست باز

چون شدی تو شرح‌جو و کدیه‌ساز


قرآن کریم، سوره انشراح(۹۴)، آیه ۱

Quran, Sooreh Ash-Sharh(#94), Line #1


« أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ.» 


« آيا سينه‌ات را برايت نگشوديم؟»


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2996 


ساخت موسی قدس در باب صغیر

تا فرود آرند سر قوم زحیر


زآنکه جباران بدند و سرفراز

دوزخ آن باب صغیر است و نیاز


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1421 


می‌رود از سینه‌ها در سینه‌ها

از ره پنهان صلاح و کینه‌ها


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۸۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2683 


این هم از تاثیر آن بیماری‌ست

زهر او در جمله جفتان ساری‌‌‌ست    


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۱۶۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2166 


یک بدست از جمع رفتن یک زمان 

مکر شیطان باشد این نیکو بدان 


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #2634 


حق ذات پاک الله الصمد

که بود به مار بد از یار بد 


مار بد جانی ستاند از سلیم

یار بد آرد سوی نار مقیم


از قرین بی‌قول و گفت و گوی او

خو بدزدد دل نهان از خوی او


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۱۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4123 


شرط تسلیم است نه کار دراز

سود نبود در ضلالت ترک‌تاز


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4177 


لیک مقصود ازل تسلیم توست

ای مسلمان بایدت تسلیم جست


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۹۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1699, Divan e Shams


در خلوتست عشقی زین شرح شرحه شرحه

گر شرح عشق خواهی پیش ویت نشانم


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #921 


دیده‌ی ما چون بسی علت دروست

رو فنا کن دید خود در دید دوست


دید ما را دید او نعم العوض

یابی اندر دید او کل غرض


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۲۳۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4235 


از مقامات تبتل تا فنا

پایه پایه تا ملاقات خدا


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2334 


خود ندارم هیچ به سازد مرا

که ز وهم دارم است این صد عنا


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #1477 


اصل خود جذب است لیک ای خواجه‌تاش

کار کن موقوف آن جذبه مباش


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۸۳۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #3838 


غیر مردن هیچ فرهنگی دگر

درنگیرد با خدای ای حیله‌گر


یک عنایت به ز صد گون اجتهاد

جهد را خوف است از صد گون فساد


وآن عنایت هست موقوف ممات

تجربه کردند این ره را ثقات


بلکه مرگش بی‌عنایت نیز نیست

بی‌عنایت هان و هان جایی مایست


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۷ 

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #127 


پس بنه بر جای هر دم را عوض

تا ز واسجد واقترب یابی غرض


قرآن کریم، سوره علق(۹۶)، آیه ۱۹ 

Quran, Sooreh Al-Alagh(#96), Line #19


« كَلَّا لَا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ.»


« نه هرگز از او پيروى مكن و سجده كن و به خدا نزديك شو.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ١٢٠٩

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1209 


سجده آمد کندن خشت لزب

موجب قربی که واسجد واقترب

 

کندن این سنگ های چسبنده همانند سجده آوردن است و سجود 

موجب قرب بنده به حق می شود.


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۳۳۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #3339 


نعره‌ی لاضیر بر گردون رسید

هین ببر که جان ز جان کندن رهید


ما بدانستیم ما این تن نه‌ایم

از ورای تن به یزدان می‌زی‌ایم


ساحران با بانگی بلند که به آسمان می رسید گفتند: هیچ ضرری به ما 

نمی رسد. هان اینک (ای فرعون دست و پای ما را) قطع کن که جان ما 

از جان کندن نجات یافت.


قرآن کریم، سوره شعراء(۲۶)، آیه ۵۰    

Quran, Sooreh Ash-Shu’araa(#26), Line #50


« قَالُوا لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ.»

    

« گفتند ساحران: هیچ زیانی ما را فرو نگیرد که به سوی 

پروردگارمان بازگردیم.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #544 


ناز کردن خوش تر آید از شکر

لیک کم خایش که دارد صد خطر


ایمن آبادست آن راه نیاز

ترک نازش گیر و با آن ره بساز


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۶۲۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2626 


قبله را چون کرد دست حق عیان

پس تحری بعد ازین مردود دان


هین بگردان از تحری رو و سر

که پدید آمد معاد و مستقر


یک زمان زین قبله گر ذاهل شوی

سخره‌ی هر قبله‌ی باطل شوی


چون شوی تمییزده را ناسپاس

بجهد از تو خطرت قبله شناس


گر ازین انبار خواهی بر و بر

نیم‌ساعت هم ز همدردان مبر


که در آن دم که ببری زین معین

مبتلی گردی تو با بئس القرین


قرآن کریم، سوره زخرف(۴۳)، آیه ۳۸    

Quran, Sooreh Az-Zukhruf(#43), Line #38


« حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ.» 


« تا آنگاه كه نزد ما آيد مى‌گويد: اى كاش دورى من و تو دورى 

مشرق و مغرب بود. و تو چه همراه بدى بودى.»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۸۸۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #888 


از برای آن دل پر نور و بر

هست آن سلطان دل‌ها منتظر


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۲۶۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2263 


دل تو این آلوده را پنداشتی

لاجرم دل ز اهل دل برداشتی


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم بیت ۸۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #881 


صد جوال زر بیآری ای غنی

حق بگوید دل بیار ای منحنی


مولوی، دیوان شمس، رباعی شماره ۷۷۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Robaaiaat)# 777, Divan e Shams


کاری ز درون جان تو می‌باید

کز عاریه‌ها تو را دری نگشاید

 

یک چشمه‌ی آب از درون خانه

به زآن جویی که آن ز بیرون آید

shirin7shComment by: shirin7sh
هر همانیدگی یک کشت ثانویه است که سبب درد و زحمت می شود.

جرم بر خود نه، چون تو خود کاشتی
با جزا و عدل حق، کن آشتی

کشت اول آسیب نمی بیند، خداوند خودش را نمی کُشد بلکه همانیدگی ها را می کُشد

تو مکن تهدید از کشتن که من
تشنه زارم به خون خویشتن

درود بر آموزگار عشق و خرد و شادی
هزاران شکر و صدها سپاس


Back

Privacy Policy