برنامه شماره ۶۱۴ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی
۱۳۹۵ تاریخ اجرا: ۴ ژوئیه ۲۰۱۶ ـ ۱۵ تیر
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۱۶۳
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 3163, Divan e Shams
عشق در کفر کرد اظهاری
بست ایمان ز ترس، زُنّاری(۱)
بانگ زنهار از جهان برخاست
هیچ کس را نداد زنهاری
هیچ کُنجی نبود بی خصمی
هیچ گنجی نبود بی ماری
نی که یوسف خزید در چاهی؟
نه محمّد گریخت در غاری؟
پای ذَوالنُّون(۲) کشید در زنجیر
سر منصور رفت بر داری
جز به کُنج عدم نیاسایی
در عدم درگریز یکباری
جهت خرقهای چنین زخمی؟!
این چنین درد سر ز دستاری؟!
کفن از خلعت و قبا خوشتر
گور از این شهر به، به بسیاری
کی بود کز وجود باز رهم
در عدم در پرم چو طیاری؟!
کی بود کز قفس برون پرّد
مرغ جانم به سوی گلزاری؟!
بچشد او غریب چاشت(۳) خوری
بگشاید عجیب منقاری
چون دل و چشم معده نور خورد
زآنکه اصل غذا بد انواری
بَلْ هُمْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمُ*۱
بخورد یُرْزَقُون در اسراری
آهوی مشک ناف من برهد
ناگه از دام چرخ مکّاری
جان بر جانهای پاک رود
در جهانی که نیست پیکاری
مشت گندم که اندرین دامست
هست آن را مدد ز انباری
باغ دنیا که تازه میگردد
آخر آبش بود ز جوباری
خاکیان را که هوش میبخشد؟
پادشاهی قدیم و جبّاری
گر نکردی نثار دانش و هوش
کی بُدی در زمانه هشیاری؟!
خاک خفته نداشت بیداری
شاه کردش ز لطف بیداری
خون و سرگین نداشت زیبایی
پردهاش داد حسن ستّاری
جانب خرمن کرم بگریز
هین قناعت مکن به ایثاری
جامه از اطلسی بساز که هست
بر سر عقل از او کله واری
این کله را بده، سری بستان
کان سرت دارد از کله عاری
ای دل من به برج شمس گریز
زو قناعت مکن به دیداری
شمس تبریز کز شعاع ویست
شمس همراه چرخ دوّاری(۴)
*۱ قرآن کریم، سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۶۹
Quran, Sooreh Ale Emran (#3), Line # 169
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.
ترجمه فارسی
Farsi Translation
و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
ترجمه انگلیسی
English Translation
Think not of those who are slain in Allah's
way as dead. Nay, they live, finding their
sustenance in the presence of their Lord;
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۵۷
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 5, Line #557
در بیان آنکه صفا و سادگی نفس مطمئنّه از فکرت ها مشوّش شود، چنانکه بر روی آینه چیزی نویسی یا نقش کنی، اگر چه پاک کنی، داغی بماند و نقصانی
روی نفس مطمئنّه*۲ در جسد
زخم ناخن های فکرت میکشد
فکرت بد ناخن پُر زهر دان
میخراشد در تَعَمُّق(۵) روی جان
تا گشاید عقدهٔ اشکال را
در حَدَث(۶) کرده ست زرین بیل را
عقده را بگشاده گیر ای مُنْتَهی(۷)
عقده یی سخت ست بر کیسهٔ تهی
در گشاد عقدهها گشتی تو پیر
عقدهٔ چندی دگر بگشاده گیر
عقدهیی که آن بر گلوی ماست سخت
که بدانی که خَسی(۸) یا نیکبخت؟
حَلِّ این اِشکال کُن، گر آدمی
خرج این کُن دَم، اگر آدم دمی
حدّ اَعیان(۹) و عَرَض(۱۰) دانسته گیر
حدّ خود را دان، که نبود زین گزیر
چون بدانی حدّ خود زین حد گُریز
تا به بیحد در رسی ای خاکْبیز(۱۱)
عمر در مَحمُول(۱۲) و در موضوع(۱۲) رفت
بیبصیرت عمر در مَسمُوع(۱۳) رفت
هر دلیلی بینتیجه و بیاثر
باطل آمد در نتیجهٔ خود نگر
جز به مصنوعی ندیدی صانعی
بر قیاس اِقتِرانی(۱۴) قانعی
میفزاید در وسایط فلسفی(۱۵)
از دلایل باز برعکسش صَفی(۱۶)
این گریزد از دلیل و از حجاب
از پی مَدْلُول(۱۷) سر برده به جیب
گر دُخان(۱۸) او را دلیل آتش است
بیدُخان ما را در آن آتش خوش است
خاصه این آتش که از قرب و وَلا*۳(۱۹)
از دُخان نزدیکتر آمد به ما
پس سیهکاری(۲۰) بود رفتن ز جان
بهر تَخییلات(۲۱) جان سوی دُخان
*۲ قرآن کریم، سوره فجر (۸۹)، آیه های ۲۷-۲۸
Quran,Sooreh Fajr (#89), Line #27-28
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (٢٧)
ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً.(٢٨)
ای جان آرام گرفته و اطمینان یافته!(۲۷)
به سوی پروردگارت در حالی که از او خشنودی و او هم از تو خشنود است، باز گرد.(۲۸)
To the righteous soul will be said:) O (thou)
soul, in (complete) rest and satisfaction) (27)
Come back thou to thy Lord,- well
pleased (thyself), and well-pleasing unto Him! (28)
*۳ قرآن کریم، سوره (۵۰) ق، آيه ۱۶
Quran, Sooreh Ghaf (#50), Line # 16
... وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ.
... و ما از رگ گردن او، به او نزدیک تریم.
…We are nearer to him than (his) jugular vein.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۷۴
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 5, Line #574
در بیان قول رسول علیهالسَّلام لا رَهْبانِیَّةَ فِیالِاسْلام
بر مکَن پَر را و دل بر کن ازو
زانکه شرط این جهاد آمد عدو
چون عدو نبْود، جهاد آمد مُحال
شهوتت نبْود، نباشد اِمْتِثال(۲۲)
صبر نبْود چون نباشد میل تو
خصم چون نبْود، چه حاجت خَیل(۲۳) تو؟
هین مکن خود را خَصِیّ(۲۴)، رَهبان(۲۵) مشو
زانکه عفت هست شهوت را گرو
بیهوا، نهی از هوا ممکن نبود
غازیی(۲۶) بر مردگان نتوان نمود
اَنْفِقُوا*۴(۲۷) گفته ست پس کسبی بکن
زانکه نَبْوَد خرج، بیدخل کَهُن
گر چه آورد اَنْفِقُوا را مطلق او
تو بخوان که اِکْسِبُوا(۲۸) ثُمَّ(۲۹) انْفِقُوا
همچنان چون شاه فرمود: اِصْبرُو*۵(۳۰)
رغبتی باید کز آن تابی تو رو
پس کُلُوا*۶(۳۱) از بهر دام شهوت است
بعد از آن لاتُسْرِفُوا(۳۲) آن عفت است
چونکه محمولٌ بِهِ(۳۳) نَبْوَد لَدَیْه(۳۴)
نیست ممکن بود محمولٌ عَلَیه(۳۵)
چونکه رنج صبر نبود مر تو را
شرط نبود، پس فرو ناید جزا
حَبَّذا(۳۶) آن شرط و شادا آن جزا
آن جزای دلنواز جانفزا
*۴ قرآن کریم، سوره تغابن (۶۴)، آیه ۱۶
Quran, Sooreh Taghabon (#64), Line #16
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَأَنْفِقُوا خَيْرًا
لِأَنْفُسِكُمْ ۗ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
بنابراین به اندازه استطاعتی که دارید از خدا پروا کنید و [فرمان او را] بشنوید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر است، و کسانی که خود را از حرص و آز بازدارند آنان رستگارند.
So fear Allah as much as ye can; listen and
obey and spend in charity for the benefit
of your own soul and those saved from
the covetousness of their own souls,- they
are the ones that achieve prosperity.
*۴ قرآن کریم، سوره بقره (٢)، آیه ۱۹۵
Quran, Sooreh Baghareh (#2), Line # 195
وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ.
و در راه خدا انفاق کنید و [با ترک این کار پسندیده، ] خود را به هلاکت نیندازید، و نیکی کنید که یقیناً خدا نیکوکاران را دوست دارد.
And spend of your substance in the cause
of Allah, and make not your own hands
contribute to (your) destruction; but do
good; for Allah loveth those who do good.
*۵ قرآن کریم، سوره آل عمران (۳)، آیه ۲۰۰
Quran, Sooreh Ale Emran (#3), Line # 200
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.
ای کسانیکه ایمان آورده اید [در برابر دشمن درونی خود یعنی انگیزه های نفسانی ومشکلات فردی] صبر کنید و [در برابر دشمن بیرونی نیز ] پایداری کنید و[از مرزهای اخلاقی و اجتماعی خود] مراقبت کنید و پروا گیرید. باشد که رستگار شوید.
O ye who believe! Persevere in patience
and constancy; vie in such perseverance; strengthen
each other; and fear Allah; that ye may prosper.
*۶ قرآن کریم، سوره اعراف (۷)، آیه ۳۱
Quran, Sooreh Araaf (#7), Line #31
يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ.
ای فرزندان آدم! به گاه عبادت [یا در هر عبادتگاهی] زینت های خود را برگیرید [لباسی مناسب بپوشید] و بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید که خداوند، اسراف کاران را دوست نمی دارد.
O Children of Adam! wear your beautiful
apparel at every time and place of prayer: eat
and drink: But waste not by excess, for Allah
loveth not the wasters.
(۱) زُنّار: کمربندی که مسیحیان ذِمی به حکم مسلمانان بر کمر میبستهاند تا از مسلمانان بازشناخته شوند
(۲) ذَوالنُّون: از طبقه نخستین صوفیان است و نام او ثوبان بن ابراهیم و اهل مصر بود.
(۳) چاشت: غذا، صبحانه
(۴) دوّار: هر چیزی که گرد خود یا گرد چیز دیگر بچرخد و دور بزند، گردنده
(۵) تَعَمُّق: دور اندیشی و کنجکاوی و دقت در امری
(۶) حَدَث: سرگین، مدفوع
(۷) مُنْتَهی: به پایان رسیده، کمال یافته
(۸) خَس: خار، خاشاک، پست و فرومایه
(۹) اَعیان: جمع عَین، در اینجا مراد جوهر است.
(۱۰) عَرَض: ماهیتی است که اگر موجود شود وجودش قائم به جوهر است، مانند رنگ و شکل و کمیت جسم که به جسم قائم است، [مقابل جوهر] آنچه قائم به غیر باشد.
(۱۱) خاکْبیز: خاک بیزنده، (بیختن: الک کردن، غربال کردن)، کسی که خاک را غربال می کند.
(۱۲) مَحمُول و موضوع: اهل منطق هر قضیه ای را مرکب از محمول و موضوع و رابطه می دانند. موضوع آن قسمت از قضیه است که جزء دیگر قضیه بدان اسناد یابد. و محمول نیز آن قسمت از قضیه است که به موضوع اسناد یابد. مثل اینکه گفته شود: آسمان ابری است، آسمان موضوع و ابری محمول می باشد. است نیز رابطه محسوب می شود زیرا محمول را به موضوع پیوند می دهد.
(۱۳) مَسمُوع: شنیده، شنیده شده
(۱۴) قیاس اِقتِرانی: قیاس ارسطویی، هر نوع قیاس و استدلالی که از محدودیت ذهن می آید.
(۱۵) فلسفی: منسوب به فلسفه، فیلسوف، حکیم و دانشمند
(۱۶) صَفی: مراد از صفی همان صافی است، برگزیده، خالص، پاک و منزه
(۱۷) مَدْلُول: دلالت کرده شده ، رهنمون شده
(۱۸) دُخان: دود
(۱۹) وَلا: دوستی و محبت
(۲۰) سیهکاری: بدکاری، ظلم، فسق
(۲۱) تَخییل: خیال کردن، کسی را به خیال افکندن، خیال آرایی
(۲۲) اِمْتِثال: فرمانبرداری و اطاعت
(۲۳) خَیل: رمه اسب، مجازاً به اسب سواران نيز اطلاق مي شود. در اينجا مراد سپاه و لشکر است.
(۲۴) خَصِیّ: اخته شده، جمع: خِصْيَه، خِصْيان
(۲۵) رَهبان: کسی که در دیر به سر میبرد و به عبادت مشغول است، راهب، پارسا و عابد مسیحی، دیرنشین
(۲۶) غازیی: جنگجویی
(۲۷) اَنْفِقُوا: انفاق کنید
(۲۸) اِکْسِبُوا: کسب کنید
(۲۹) ثُمَّ: سپس
(۳۰) اِصْبرُو: صبر کنید
(۳۱) کُلُوا: بخورید
(۳۲) لاتُسْرِفُوا: اسراف مکنید
(۳۳) محمولٌ بِهِ: مراد همان محمول است که قبلاً توضیح داده شد.
(۳۴) لَدَیْه: نزد او، لَدَی به معنی نزد + ضمیر متصل ه
(۳۵) محمولٌ عَلَیه: مراد همان موضوع است که قبلاً توضیح داده شد.
(۳۶) حَبَّذا: خوشا، زهی
Privacy Policy
Today visitors: 3342 Time base: Pacific Daylight Time