نبینی در جهان دیگر، ز همرازی دمی خوش تر
که در جهان راز نهان، نماند از دست زمان
اگر یک دم، باشد از همدلی ها اثر
در این عالم خوش تر از آن نباشد دگر
که در محفل دم سازان، بود نغمه همرازان
بود نغمه همرازان
نه رازی در جهان ماند، نه بوی گل نهان ماند
در صبح خندیدن گل نه بیدارم نه در خوابم
نه آرامم، نه بی تابم
دلم تشنه دیدن گل
چه شود، ای غم که در این عالم
دل ما یک دم بشود خرم
که جهان نیست مگر شور و شرر
رود از جلوه گل رنگ دگر
گر چه از جور زمان خنده گل کوتاه است
بهر دلداه همان لحظه گل دلخواه است
قدر این لحظه بدار بر رخ جانانه نگر
جلوه ی گنج نهان در دل ویرانه نگر
جلوه ی گنج نهان در دل ویرانه نگر
Sign in or sign up to post comments.