حافظ، دیوان غزلیات، شماره ۱۹
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
گوش دادن به سکوت مطلق را دردو مکان تجربه کردم : یکی دردل شبهای کویر وزادگاهم دیگری در دل دریا ، فقط هرشخص خودباید این سکوترا شخصا تجربه نماید بسیار زیباست گوش دادن به صدای سکوت مطلق واقعا مطلق وبه ویژه وسط درائی بسیارآرام. اگرفرصتی پیش آمد حتما تجربه کنید.وبه فکرفرومیروید که چگونه میشود چنین سکوت مطلقی بوجود آید؟
بحران میانسالی من به طریقی دیگربه من حمله ورشد جریانش بسیارمفصل است وخلاصه آن این است که اگر به صورت اتفاقی بابرنامه های شما آشنانشده بودم مشخص نبود الان چه وضعیتی داشتم .هرچند که ازنظرماوبه ظاهراتفاقی بود وگرنه دراصل زندگی خود طرح این آشنایی راریخته بود /برامد ازدرون من آفتابی
مراافتادباجانان ملاقات