Parviz Shahbazi

Ganje Hozour Program #873

برنامه شماره ۸۷۳ گنج حضور

  • Currently 4.33/5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
out of 142 votes
Comments (0)

    
Lights off
Sorry, your favorites list is FULL.

Support Ganje Hozour (حمایت از گنج حضور)

Link to this video/audio

Description

برنامه شماره ۸۷۳ گنج حضور

اجرا: پرویز شهبازی


۱۴۰۰ تاریخ اجرا: ۲۹ ژوئن ۲۰۲۱ - ۹ تیر





آه که آن صدرِ سرا(۱)، میندهد بار(۲)، مرا 

مینکند مَحرمِ جان، مَحرمِ اسرار، مرا


نَغزی و خوبیّ و فَرَش، آتشِ تیزِ نظرش

پُرسشِ همچون شِکَرش، کرد گرفتار مرا


گفت مرا: «مهرِ تو کو؟! رنگِ تو کو؟! فَرِّ تو کو؟

رنگ، کجا مانَد و بو، ساعتِ دیدار مرا؟!


غرقهٔ جویِ کَرَمَم(۳)، بندهٔ آن صبحدمم

کآن گُلِ خوشبوی کَشَد جانبِ گُلزار(۴)، مرا


هر که به جوبار بُوَد، جامه بر او بار بُوَد

چند زیان است و گران خرقه(۵) و دستار(۶)، مرا!


مُلکَت(۷) و اسبابِ(۸) گُزین، ماهْ رُخانِ(۹) شِکَرین(۱۰)

هست به معنی، چو بُوَد یارِ وفادار، مرا


دستگه(۱۱) و پیشه تو را، دانش و اندیشه تو را

شیر، تو را، بیشه، تو را، آهویِ تاتار(۱۲) مرا


نیست کُند، هست کُند، بیدل(۱۳) و بیدست(۱۴) کُند

باده دهد، مست کُند، ساقیِ خمّار(۱۵) مرا


ای دلِ قَلّاش(۱۶) مکن، فتنه و پَرخاش مکن

شُهره مکن، فاش مکن، بر سرِ بازار، مرا


گر شِکَند پندِ مرا، زَفت کند بندِ مرا،

بر طمعِ ساختنِ یارِ خریدار، مرا


بیش مزن دَم ز دوی، دو دو مگو چون ثَنَوی

اصلِ سبب را بطلب(۱۷)، بس شد از آثار، مرا


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۸۱۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #818 


چشمِ حس اَفْسُرد بر نقشِ مَمَرّ(۱۸)

تُش مَمَر میبینی و او مُسْتَقَرّ(۱۹)


این دویی اوصافِ دیدِ اَحْوَل(۲۰) است

وَرنه اوّل آخِر، آخِر اوّل ست*


هی زِ چِه معلوم گردد این؟ ز بَعث

بعث را جُو، کم کن اندر بعث بَحث


شرطِ روزِ بعث، اوّل مُردن است

زآنکه بعث از مُرده زنده کردن است


جمله عالَم زین غلط کردند راه

کَز عَدَم ترسند و آن آمد پناه


* قرآن کریم، سوره حدید(۵۷)، آیه ۳

Quran, Sooreh Al-Hadid(#57), Line #3


« هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ…»


« اوست اوّل و آخر...»


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۸۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #825 


هم تو تانی کرد یا نِعمَ المُعین(۲۱)

دیدهٔ معدومْبین(۲۲) را هستْ بین


دیدهيی کو از عَدَم آمد پدید

ذاتِ هستی را همه معدوم دید


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۸۳۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #832 


کی نَظاره اهلِ بِخْریدن بُوَد

آن نَظاره گول گردیدن بُوَد


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۵۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #654 


دیدهٔ تن دایماً تنْ بین بود

دیدهٔ جان، جانِ پُر فنْ بین بود


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۴۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #840 


جَهدِ فرعونی، چو بی توفیق بود

هرچه او میدوخت، آن تَفتیق(۲۳) بود


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۴۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2441, Divan e Shams


جز عشق او در دل مکن، تدبیر بیحاصل مکن

اندر مکان منزل مکن، لا کن مکان را ساعتی


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۲۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2329 


چون الف چیزی ندارم، ای کریم

جز دلی دلتنگتر از چشم میم


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2334 


خود ندارم هیچ، بِه سازد مرا

که ز وهم دارم است این صد عَنا


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2981, Divan e Shams


زان مزدِ کار مینرسد مر تو را که تو

پیوسته نیستی تو درین کار، گه گهی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2465, Divan e Shams


ور دو سه روز چشم را بند کنی بِاتَّقوا

چشمه چشم حس را بحر در عیان کنی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۲۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1620, Divan e Shams


چه شِکَرفروش دارم که به من شِکَر فروشد

که نگفت عذر روزی که: برو شِکَر ندارم


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۵۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1057 


گر بِرویَد، ور بریزد صد گیاه

عاقبت بَررویَد آن کِشتهٔ اله


کِشتِ نو کارید بر کِشتِ نخست

این دوم فانی است و آن اوّل دُرُست


کِشتِ اوّل کامل و بُگزیده است

تخمِ ثانی فاسد و پوسیده است


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۶۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2670 


حکمِ حق گُسترد بهر ما بِساط

که بگویید از طریقِ اِنبساط   


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1067 


که درونِ سینه شرحت دادهایم

شرح اَندر سینهات بِنهادهایم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1071 


که اَلَمْ نَشْرَح نه شرحت هست باز؟

چون شدی تو شرحجو و کُدیهساز(۲۴)؟


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1639 


هر زمان دل را دگر میلی دهم

هر نَفَس بر دل دگر داغی نَهَم


کُلُّ اَصْباحٍ لَنا شَأْنٌ جدید

کُلُّ شَیءٍ عَنْ مُرادی لا یَحید


در هر بامداد(هر لحظه) کاری تازه داریم، و هیچ کاری از حیطه 

مشیت من خارج نمی شود.


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2465 


لحظهای ماهم کند یک دَم سیاه

خود چه باشد غیرِ این کار اِله؟


پیشِ چوگانهای حکمِ کُنْ فَکان

میدویم اندر مکان و لامَکان


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۵۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4453 


ترک جَلْدی کن کزین ناواقفی(۲۵)

لب ببند، اللُه اعلَمْ بِالْخَفی(۲۶)


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2996 


ساخت موسی قدس در، بابِ صَغیر

تا فرود آرند سر قومِ زَحیر


زآنکه جَبّاران بُدند و سرفراز

دوزخ آن بابِ صغیر است و نیاز


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #544 


ناز کردن خوش تر آید از شِکَر

لیک، کم خایَش، که دارد صد خطر


ایمن آبادست آن راهِ نیاز

ترک نازش گیر و با آن ره بساز


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1619 


حاکم است و یَفْعَلُ الله مایَشا

او ز عینِ دَرد انگیزد دوا


قرآن کریم، سوره آل عمران(۳)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #40


« قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ ۖ 

قَالَ كَذَٰلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ.»


« گفت: اى پروردگار من، چگونه مرا پسرى باشد، در حالى كه 

به پيرى رسيدهام و زنم نازاست؟ گفت: بدان سان كه خدا هر چه 

بخواهد مى كند.»


قرآن کریم، سوره ابراهیم(۱۴)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Ibrahim(#14), Line #27


« يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ 

وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ ۚ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ.»


« خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنيا و آخرت پايدار 

مىدارد. و ظالمان را گمراه مىسازد و هر چه خواهد همان مىكند.»


قرآن کریم، سوره حج(۲۲)، آیه ۱۸

Quran, Sooreh Al-Hajj(#22), Line #18


« أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ 

وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ ۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ 

الْعَذَابُ ۗ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ.»


« آيا نديدهاى كه هر كس در آسمانها و هر كس كه در زمين است و آفتاب 

و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم خدا را 

سجده مىكنند؟ و بر بسيارى عذاب محقق شده و هر كه را خدا خوار سازد، 

هيچ كس گراميش نمىدارد. زيرا خدا هر چه بخواهد همان مىكند.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1625 


چار طبع و علّتِ اُولی نیَم

در تصرّف دایماً من باقیَم


کارِ من بی علّت است و مستقیم

هست تقدیرم نه علّت، ای سَقیم


عادتِ خود را بگردانم به وقت

این غبار از پیش، بنشانم به وقت


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #3781 


با سلیمان، پای در دریا بنه

تا چو داود، آب سازد صد زره


آن سلیمان، پیشِ جمله حاضرست

لیک غیرت چشمبند و ساحرست


تا ز جهل و خوابناکیّ و فضول

او به پیشِ ما و ما از وی مَلول(۲۷)


تشنه را دردِ سر آرد بانگِ رعد

چون نداند کو کشاند ابرِ سَعد(۲۸)


چشمِ او مانده ست در جوی روان

بی خبر از ذوقِ آبِ آسمان


مَرکبِ همّت سوی اسباب راند

از مُسَبِّب لاجَرَم محروم ماند


آنکه بیند او مُسَبِّب را عَیان

کی نهد دل بر سبب های جهان؟


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۷۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2759 


این عجب نَبْوَد که کور افتد به چاه

بُوالْعَجَب افتادنِ بینایِ راه


این قضا را گونه گون تصریفهاست(۲۹)

چشمْبندش یَفْعَلُالله مایَشاست*


هم بداند، هم نداند دل، فنش

موم گردد بهرِ آن مُهر، آهنش


گوییی دل گویدی که میلِ او

چون درین شد، هرچه افتد، باش گو


خویش را زین هم مُغَفَّل(۳۰) میکند

در عِقالش(٣۱) جان، مُعَقَّل(۳۲) میکند      


گر شود مات اندر این آن بُوالعَلا

آن نباشد مات، باشد ابتلا


یک بلا از صد بلااش واخَرَد

یک هُبوطش بر مَعارج ها(۳۳) بَرَد


خام شوخی که رهانیدش مُدام(۳۴)

از خُمار صد هزاران زشت خام


عاقبت او پخته و اُستاد شد

جَست از رِقِّ(۳۵) جهان و آزاد شد


از شراب لایزالی گشت مست

شد مُمَیِّز، از خلایق باز رست


ز اعتقاد سستِ پُر تقلیدشان

وز خیال دیدهٔ بیدیدشان


ای عجب چه فن زند ادراکشان

پیش جَزر و مَدِّ بحر بینشان؟   


* قرآن کریم، سوره آل عمران(٣)، آیه ۴٠

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #40


«... كَذَٰلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ.»


«… بدان سان كه خدا هر چه بخواهد مى كند.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 18, Divan e Shams


گفتم که « ز آتشهایِ دل، بر روی مَفرَشهای دل

می غَلْت در سودایِ دل تا بحرِ یَفْعَل ما یَشا»؟


قرآن کریم، سوره ابراهیم(۱۴)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Ibrahim(#14), Line #27


« …وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ »


« … و هر چه خواهد همان مىكند.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 28, Divan e Shams


گَهْ عاشقِ این پنج و شَش، گَهْ طالبِ جانهایِ خَوش

این سوش کَش، آن سوش کَش، چون اشتری گم کرده جا


گاهی چو چَه کَن پست رَو، مانندِ قارون سویِ گَوْ(۳۶)

گَهْ چون مسیح و کِشتِ نو، بالا روان سویِ عُلا


تا فضلِ تو راهش دهد، وز شَید و تلوین(۳۷) وارهد

شَیّادِ(۳۸) ما شَیْدا شود، یکْ رنگ چون شمسُ الضُّحی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1397, Divan e Shams


چونکه من از دست شدم، در رهِ من شیشه منه

ور بنهی پا بنهم، هر چه بیابم شکنم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۳۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1438, Divan e Shams


اگر یکدم بیاسایم، روانِ من نیاساید

من آن لحظه بیاسایم که یک لحظه نیاسایم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1759, Divan e Shams


کی شود این روانِ من ساکن؟

اینچنین ساکنِ روان که منم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1459, Divan e Shams


تا عاشق آن یارم، بیکارم و بر کارم

سرگشته و پابرجا مانندهٔ پرگارم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 28, Divan e Shams


چون ماهیان بحرش سَکَن(۳۹)، بحرش بُوَد باغ و وطن

بحرش بُوَد گور و کفن، جز بحر را داند وبا


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۰۴۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4047 


ماهیان را نقد شد از عینِ آب

نان و آب و جامه و دارو و خواب


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۱۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #916 


نیست کسبی از توکّل خوبتر

چیست از تسلیم، خود محبوبتر؟


بس گُریزند از بلا سویِ بلا

بس جهند از مار، سویِ اژدها


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۷۰۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2703, Divan e Shams


ز مهجوران نمیجویی نشانی؟

کجا رفت آن وفا و مهربانی؟


درین خشکیِّ هجران ماهیانند

بیا ای آبِ بحرِ زندگانی


برونِ آب، ماهی چند مانَد؟

چه گویم؟ من نمیدانم، تو دانی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1728, Divan e Shams


چو ماهیَم که بیفکند موج بیرونش

به غیرِ آب نباشد پناه و دلخواهم


کجا رَوَم به سرِ خویش؟ کی دلی دارم؟

من و تن و دلِ من، سایهٔ شهنشاهم

 

به توست بی خودیَم، گر خراب و گر مستم

به توست آگهیِ من، اگر من آگاهم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 28, Divan e Shams


زین رنگ ها مُفْرَد شود، در خُنبِ عیسی(۴۰) در رَوَد

در «صِبْغَةَ الله» رُو نهد تا «یَفْعَلُ اللَه مایَشا»


قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۳۸

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #138


« صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ.»


« رنگ خدا [را بگیرید و به رنگ خدایی درآیید.] و چه کسی 

نکو رنگتر از خداوند است؟! [ مسلماً هیچکس ] و ماییم پرستندگان او.»


قرآن کریم، سوره ابراهیم(۱۴)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Ibrahim(#14), Line #27


« يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ 

وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ ۚ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ.»


« خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنيا و آخرت پايدار 

مىدارد. و ظالمان را گمراه مىسازد و هر چه خواهد همان مىكند.»

   

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #500 


او ز یکرنگیِّ عیسی، بو نداشت

وز مِزاجِ خُمِّ عیسی، خُو نداشت


جامهٔ صدْ رنگ از آن خُمِّ صفا

ساده و یکرنگ گشتی چون ضیا


نیست یکرنگی(۴۱) کزو خیزد مَلال

بل مثالِ ماهی و آبِ زلال


گرچه در خشکی هزاران رنگهاست

ماهیان را با یُبوست(۴۲) جنگهاست


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 28, Divan e Shams


رَست از وَقاحت، وز حیا، وز دَوْر، وز نُقلانِ(۴۳) جا

رَست از برو، رست از بیا، چون سنگِ زیرِ آسیا


مُسْتَفْعِلُن مُسْتَفْعِلُن مُسْتَفْعِلُن مُسْتَفْعِلُن(۴۴)

بابُ البَیانِ مُغْلَقٌ، قُلْ: صَمْتُنا اَوْلی بِنا


باب گفتار بسته است، بگو: «خموشیِ ما برای ما سزاوارتر است.»





(۱) صدرِ سرا: سَرور و خواجهٔ خانه

(۲) بار: اجازه ورود و درآمدن پیش کسی

(۳) جویِ کَرَم: یعنی کَرَم و بزرگواری و بخشندگی که مانند جویبار 

سرشار و جاری است.

(۴) گُلزار: در اینجا مراد عالم قدس الهی است.

(۵) خرقه: جامه صوفیان و درویشان

(۶) دستار: پارچه ای که دور سر می بندند.

(۷) مُلکَت: پادشاهی

(۸) اسباب: جمعِ سبب  

(۹) ماهْ رُخان: زیبا رویان  

(۱۰) شِکَرین: شیرین و مطبوع از جنس شِکَر.  

(۱۱) دستگه: دستگاه، قدرت و جمعیت، شکوه و جلال

(۱۲) آهویِ تاتار: آهویی که از نافهٔ او مشک دلاویز به دست آرند.

(۱۳) بیدل: عاشق، فقیر و مفلس

(۱۴) بیدست: بی قدرت، فقیر و ناتوان

(۱۵) ساقیِ خمّار: ساقی باده فروش، کنایه از حضرت معشوق است.

(۱۶) قَلّاش: حیله گر، فقیر، باده پرست

(۱۷) اصلِ سبب را بطلب: غیر حق را نبین و در علل و اسباب ظاهری مات و زمین گیر مشو، بل به سوی مسبّب الَاْسباب روی کن.

(۱۸) مَمَرّ: گذرگاه، مجری، محلّ عبور

(۱۹) مُسْتَقَرّ: محلّ قرار گرفتن، استوار، برقرار

(۲۰) اَحْوَل: لوچ، دوبین

(۲۱) نِعمَ المُعین: یاوَر نیکو

(۲۲) مَعدوم: نیستشده، نیست و نابود

(۲۳) تَفتیق: شکافتن

(۲۴) کُدیهساز: گدایی کننده، تکدّی کننده

(۲۵) ناواقفی: بی اطلاع هستی  

(۲۶) اللُه اعلَمْ بِالْخَفی: فقط خدا داناست به مسائل پنهان 

(۲۷) مَلول: افسرده، اندوهگین

(۲۸) سَعد: خجسته، مبارک، مقابل نحس

(۲۹) تصریف: تغییر

(۳۰) مُغَفَّل: نادان، کم هوش

(۳۱) عقال: ریسمانی که زانوی شتر را با آن بندند.

(۳۲) مُعَقَّل: به بند کشیده شده

(۳۳) مَعارج: بالا رفتن ها، جمع مَعْرَج

(۳۴) مُدام: شراب

(۳۵) رِقّ: بندگی

(۳۶) گَوْ: گودال

(۳۷) تلوین: هم هویت شدگی، همانیده گی، رنگارنگی

(۳۸) شیّاد: فریب گر، سالوس

(۳۹) سَکَن: جایگاه آرامش

(۴۰) خنب عیسی: یکی از معجزات عیسی(ع) که اگر جامه صد رنگ را 

در خم می انداختند، سفید و سیاه بر می آمد.

(۴۱) یکرنگی: مجازاً به معنی دوستیِ بی غرض و نفاق است.

(۴۲) یُبوست: خشکی

(۴۳) نُقلان: جابجا شدن، انتقال

(۴۴) مُسْتَفْعِلُن: یکی از اجزای اصلی بحرعروضی رَجَز. از اوزان مورد 

علاقه مولاناست.

************************

تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 39, Divan e Shams


آه که آن صدر سرا میندهد بار مرا 

مینکند محرم جان محرم اسرار مرا


نغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرش

پرسش همچون شکرش کرد گرفتار مرا


گفت مرا مهر تو کو رنگ تو کو فر تو کو

رنگ کجا ماند و بو ساعت دیدار مرا


غرقه جوی کرمم بنده آن صبحدمم

کان گل خوشبوی کشد جانب گلزار مرا


هر که به جوبار بود جامه بر او بار بود

چند زیان است و گران خرقه و دستار مرا


ملکت و اسباب گزین ماه رخان شکرین

هست به معنی چو بود یار وفادار مرا


دستگه و پیشه تو را دانش و اندیشه تو را

شیر تو را بیشه تو را آهوی تاتار مرا


نیست کند هست کند بیدل و بیدست کند

باده دهد مست کند ساقی خمار مرا


ای دل قلاش مکن فتنه و پرخاش مکن

شهره مکن فاش مکن بر سر بازار مرا


گر شکند پند مرا زفت کند بند مرا

بر طمع ساختن یار خریدار مرا


بیش مزن دم ز دوی دو دو مگو چون ثنوی

اصل سبب را بطلب بس شد از آثار مرا


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۸۱۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #818 


چشم حس افسرد بر نقش ممر

تش ممر میبینی و او مستقر


این دویی اوصاف دید احول است

ورنه اول آخر آخر اول ست*


هی ز چه معلوم گردد این ز بعث

بعث را جو کم کن اندر بعث بحث


شرط روز بعث اول مردن است

زآنکه بعث از مرده زنده کردن است


جمله عالم زین غلط کردند راه

کز عدم ترسند و آن آمد پناه


* قرآن کریم، سوره حدید(۵۷)، آیه ۳

Quran, Sooreh Al-Hadid(#57), Line #3


« هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ…»


« اوست اوّل و آخر...»


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۸۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #825 


هم تو تانی کرد یا نعم المعین

دیده معدومبین را هستْ بین


دیدهيی کو از عدم آمد پدید

ذات هستی را همه معدوم دید


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۸۳۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #832 


کی نظاره اهل بخریدن بود

آن نظاره گول گردیدن بود


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۵۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #654 


دیده تن دایما تن بین بود

دیده جان جان پر فن بین بود


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۴۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #840 


جهد فرعونی چو بی توفیق بود

هرچه او میدوخت آن تفتیق بود


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۴۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2441, Divan e Shams


جز عشق او در دل مکن تدبیر بیحاصل مکن

اندر مکان منزل مکن لا کن مکان را ساعتی


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۲۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2329 


چون الف چیزی ندارم ای کریم

جز دلی دلتنگتر از چشم میم


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2334 


خود ندارم هیچ به سازد مرا

که ز وهم دارم است این صد عنا


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۹۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2981, Divan e Shams


زان مزد کار مینرسد مر تو را که تو

پیوسته نیستی تو درین کار گه گهی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۴۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2465, Divan e Shams


ور دو سه روز چشم را بند کنی باتقوا

چشمه چشم حس را بحر در عیان کنی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۲۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1620, Divan e Shams


چه شکرفروش دارم که به من شکر فروشد

که نگفت عذر روزی که برو شکر ندارم


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۵۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1057 


گر بروید ور بریزد صد گیاه

عاقبت برروید آن کشته اله


کشت نو کارید بر کشت نخست

این دوم فانی است و آن اول درست


کشت اول کامل و بگزیده است

تخم ثانی فاسد و پوسیده است


مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۲۶۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2670 


حکم حق گسترد بهر ما بساط

که بگویید از طریق انبساط   


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۶۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1067 


که درون سینه شرحت دادهایم

شرح اندر سینهات بنهادهایم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1071 


که الم نشرح نه شرحت هست باز

چون شدی تو شرحجو و کدیهساز


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1639 


هر زمان دل را دگر میلی دهم

هر نفس بر دل دگر داغی نهم


کل اصباح لنا شان جدید

کل شیء عن مرادی لا یحید


در هر بامداد(هر لحظه) کاری تازه داریم، و هیچ کاری از حیطه 

مشیت من خارج نمی شود.


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴۶۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #2465 


لحظهای ماهم کند یک دم سیاه

خود چه باشد غیر این کار اله


پیش چوگانهای حکم کن فکان

میدویم اندر مکان و لامکان


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۵۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4453 


ترک جلدی کن کزین ناواقفی

لب ببند، الله اعلم بالخفی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #2996 


ساخت موسی قدس در باب صغیر

تا فرود آرند سر قوم زحیر


زآنکه جباران بدند و سرفراز

دوزخ آن باب صغیر است و نیاز


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #544 


ناز کردن خوش تر آید از شکر

لیک کم خایش که دارد صد خطر


ایمن آبادست آن راهِ نیاز

ترک نازش گیر و با آن ره بساز


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1619 


حاکم است و یفعل الله مایشا

او ز عین درد انگیزد دوا


قرآن کریم، سوره آل عمران(۳)، آیه ۴۰

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #40


« قَالَ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ ۖ 

قَالَ كَذَٰلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ.»


« گفت: اى پروردگار من، چگونه مرا پسرى باشد، در حالى كه 

به پيرى رسيدهام و زنم نازاست؟ گفت: بدان سان كه خدا هر چه 

بخواهد مى كند.»


قرآن کریم، سوره ابراهیم(۱۴)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Ibrahim(#14), Line #27


« يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ 

وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ ۚ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ.»


« خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنيا و آخرت پايدار 

مىدارد. و ظالمان را گمراه مىسازد و هر چه خواهد همان مىكند.»


قرآن کریم، سوره حج(۲۲)، آیه ۱۸

Quran, Sooreh Al-Hajj(#22), Line #18


« أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ 

وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ ۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ 

الْعَذَابُ ۗ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ.»


« آيا نديدهاى كه هر كس در آسمانها و هر كس كه در زمين است و آفتاب 

و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم خدا را 

سجده مىكنند؟ و بر بسيارى عذاب محقق شده و هر كه را خدا خوار سازد، 

هيچ كس گراميش نمىدارد. زيرا خدا هر چه بخواهد همان مىكند.»


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۶۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #1625 


چار طبع و علت اولی نیم

در تصرف دایما من باقیم


کار من بی علت است و مستقیم

هست تقدیرم نه علت ای سقیم


عادت خود را بگردانم به وقت

این غبار از پیش بنشانم به وقت


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #3781 


با سلیمان پای در دریا بنه

تا چو داود آب سازد صد زره


آن سلیمان پیش جمله حاضرست

لیک غیرت چشمبند و ساحرست


تا ز جهل و خوابناکی و فضول

او به پیش ما و ما از وی ملول


تشنه را درد سر آرد بانگ رعد

چون نداند کو کشاند ابر سعد


چشم او مانده ست در جوی روان

بی خبر از ذوق آب آسمان


مرکب همت سوی اسباب راند

از مسبب لاجرم محروم ماند


آنکه بیند او مسبب را عیان

کی نهد دل بر سبب های جهان


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۷۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #2759 


این عجب نبود که کور افتد به چاه

بوالعجب افتادن بینای راه


این قضا را گونه گون تصریفهاست

چشمبندش یفعلالله مایشاست*


هم بداند هم نداند دل فنش

موم گردد بهر آن مهر آهنش


گوییی دل گویدی که میل او

چون درین شد، هرچه افتد باش گو


خویش را زین هم مغفل میکند

در عقالش جان معقل میکند      


گر شود مات اندر این آن بوالعلا

آن نباشد مات باشد ابتلا


یک بلا از صد بلااش واخرد

یک هبوطش بر معارج ها برد


خام شوخی که رهانیدش مدام

از خمار صد هزاران زشت خام


عاقبت او پخته و استاد شد

جست از رق جهان و آزاد شد


از شراب لایزالی گشت مست

شد ممیز از خلایق باز رست


ز اعتقاد سست پر تقلیدشان

وز خیال دیده بیدیدشان


ای عجب چه فن زند ادراکشان

پیش جزر و مد بحر بینشان  


* قرآن کریم، سوره آل عمران(٣)، آیه ۴٠

Quran, Sooreh Aal-i-Imran(#3), Line #40


«... كَذَٰلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ.»


«… بدان سان كه خدا هر چه بخواهد مى كند.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 18, Divan e Shams


گفتم که ز آتشهای دل بر روی مفرشهای دل

می غلت در سودای دل تا بحر یفعل ما یشا


قرآن کریم، سوره ابراهیم(۱۴)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Ibrahim(#14), Line #27


« …وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ »


« … و هر چه خواهد همان مىكند.»


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 28, Divan e Shams


گه عاشق این پنج و شش گه طالب جانهای خوش

این سوش کش آن سوش کش چون اشتری گم کرده جا


گاهی چو چه کن پست رو مانند قارون سوی گو

گه چون مسیح و کشت نو بالا روان سوی علا


تا فضل تو راهش دهد وز شید و تلوین وارهد

شیاد ما شیدا شود یک رنگ چون شمس الضحی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1397, Divan e Shams


چونکه من از دست شدم در ره من شیشه منه

ور بنهی پا بنهم هر چه بیابم شکنم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۳۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1438, Divan e Shams


اگر یکدم بیاسایم روان من نیاساید

من آن لحظه بیاسایم که یک لحظه نیاسایم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1759, Divan e Shams


کی شود این روان من ساکن

اینچنین ساکن روان که منم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۵۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1459, Divan e Shams


تا عاشق آن یارم بیکارم و بر کارم

سرگشته و پابرجا ماننده پرگارم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 28, Divan e Shams


چون ماهیان بحرش سکن بحرش بود باغ و وطن

بحرش بود گور و کفن جز بحر را داند وبا


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۰۴۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #6, Line #4047 


ماهیان را نقد شد از عین آب

نان و آب و جامه و دارو و خواب


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۹۱۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #916 


نیست کسبی از توکل خوبتر

چیست از تسلیم خود محبوبتر


بس گریزند از بلا سوی بلا

بس جهند از مار سوی اژدها


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۷۰۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2703, Divan e Shams


ز مهجوران نمیجویی نشانی

کجا رفت آن وفا و مهربانی


درین خشکی هجران ماهیانند

بیا ای آب بحر زندگانی


برون آب ماهی چند ماند

چه گویم من نمیدانم تو دانی


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۷۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1728, Divan e Shams


چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش

به غیر آب نباشد پناه و دلخواهم


کجا روم به سر خویش کی دلی دارم

من و تن و دل من سایه شهنشاهم

 

به توست بی خودیم گر خراب و گر مستم

به توست آگهی من اگر من آگاهم


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 28, Divan e Shams


زین رنگ ها مفرد شود در خنب عیسی در رود

در صبغة الله رو نهد تا یفعل الله مایشا


قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۳۸

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #138


« صِبْغَةَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ.»


« رنگ خدا [را بگیرید و به رنگ خدایی درآیید.] و چه کسی 

نکو رنگتر از خداوند است؟! [ مسلماً هیچکس ] و ماییم پرستندگان او.»


قرآن کریم، سوره ابراهیم(۱۴)، آیه ۲۷

Quran, Sooreh Ibrahim(#14), Line #27


« يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ 

وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ ۚ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ.»


« خدا مؤمنان را به سبب اعتقاد استوارشان در دنيا و آخرت پايدار 

مىدارد. و ظالمان را گمراه مىسازد و هر چه خواهد همان مىكند.»

   

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۵۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #500 


او ز یکرنگی عیسی بو نداشت

وز مزاج خم عیسی خو نداشت


جامه صد رنگ از آن خم صفا

ساده و یکرنگ گشتی چون ضیا


نیست یکرنگی کزو خیزد ملال

بل مثال ماهی و آب زلال


گرچه در خشکی هزاران رنگهاست

ماهیان را با یبوست جنگهاست


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 28, Divan e Shams


رست از وقاحت وز حیا وز دور وز نقلان جا

رست از برو رست از بیا چون سنگ زیر آسیا


مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

باب البیان مغلق قل صمتنا اولی بنا


باب گفتار بسته است، بگو: «خموشیِ ما برای ما سزاوارتر است.»

Tags

873


Comments

Be the first to comment

Sign in or sign up to post comments.
Parviz Shahbazi
Ganje Hozour Program #873
برنامه شماره ۸۷۳ گنج حضور
Category:
برنامه های تصویری گنج حضور
برنامه های تصویری ۹۰۰ - ۸۰۱
Views: 4,245
Submitted by: admin, Jul 03 2021






حمایت گنج حضور


 بیننده عزیز برنامه گنج حضور:

  با سلام و احوالپرسی، با تشکر و قدردانی ازشما که این برنامه را تماشا می کنید، از شما تقاضا  داریم که عضو خانواده گنج حضور شوید و به هر اندازه که می توانید و می خواهید این برنامه و تلویزیون را ،هر ماهه، حمایت مالی کنید. لطفاً به این امر مهم توجه فرمایید که برای ادامه خدمات  فرهنگی این تلویزیون حمایت مالی اشخاصی که از آن استفاده می کنند، ضروری است. این تلویزیون منبع دیگری برای درآمد ندارد. لطفاً تصمیم خود را در این مورد به ایمیل: support@parvizshahbazi.com اطلاع دهید.


در صورت لزوم با ‍پشتیبانی گنج حضور با شماره 001-438-686-7580 تماس بگیرید.


حمایت مالی به روشهای آسان زیر امکان پذیر است:

     

   
   

    ۱- از طریق کردیت کارت و Paypal







۲- از طریق دادن کردیت کارت خودتان به ما، تا هر ماهه به مقداری که شما می خواهید، بعنوان حق عضویت، چارج شود.





۳- از طریق فرستادن چک به آدرس زیر: 







Parviz Shahbazi

P.O. Box 745 Woodland Hills, CA

91365 USA. 







               

۴- از طریق فرستادن پول نقد به حساب بانکی گنج حضور، از تمام نقاط دنیا غیر از ایران، یا واریز (Deposit) کردن از نقاط مختلف آمریکا یا کانادا، به شرح  زیر:



 

 

 

WELLS FARGO BANK



6001 Topanga Canyon Blvd
Woodland Hills, CA

91367 USA.

Beneficiary Name: TREASURE OF PRESENCE FOUNDATION, INC.


Account #: 9375957264 Routing: 121000248


Swift #WFBIUS6S