خبر از من ندارد ، گل باغ و بهارم
ز فراقش چه گویم ، خبر از خود ندارم
به امیدِ نگاهی ، سرِ هر رهگذارم
ز خیالش جدا نیست ، نفسی گر برارم
گلِ باغ و بهارم ، سرِ هر رهگذارم
به امیدِ نگاهی، به رهش جان سپارم
شده ام محوِ رویش ، همه بت آرزویش
همه در جستجویش ، که ببخشد قرارم
نیِ محزون چه نالی ؟ چون من آشفته حالی
مکن آشفته حالم ، به سرِ عشق تو دارم
نی من با تو چه گویم ، غمِ دل با تو گویم
نفسی گر برارم ، جَهَد از من شرارم
خبر از من ندارد ،
خبر از من ندارد ، گلِ باغ و بهارم
ز فراقش چه گویم ،
Privacy Policy