ساقیا جرعه ای می به جان ماکن
با شکر خنده ای کام ما روا کن
چهره تو یاد آرد از باغ ارغوان را
باده تو باز آردم راحت روان را
شادی تو می نوشم کیمیای جان را
ای دریغ ازاین عمرکه بی روی بگذشت
ای دریغ از این دم که بیهوده هدر گشت
میزند راه من چشم دلسیاهت
جان ودل میدهم ناز یک نگاهت
بیاتادمی بشنوی شور وحال مارا
مگریک نظر بنگری سوی ما خدارا
جان ما به پای جانانه بیانداز
راه ما به کوی میخانه بیانداز
از عشقش سرمستم سرشادم من تاهستم
Privacy Policy