خورشيد به دامانم، انجم به گريبانم
درمن نگری هيچم، درخود نگري جانم
درشهر وبيابانم دركاخ وشبستانم من دردم ودرمانم، من عيش فراوانم من تيغ جهان سوزم، من چشمه ی حيوانم تقديرفسون من، تدبيرفسون تو
تو عاشق ليلائي، من دشت جنون تو
چون روح روان پاكم، ازچندوچگون تو تو راز درون من، من راز درون تو
ازجان تـو پيدايم، درجان تـو پنهانم
من رهرووتو منزل، من مزرع وتو حاصل
تو ساز صد آهنگی، تو گرمی اين محفل
آواره ي آب وگل ؛ درياب مقام دل
گنجيده به جامی بين اين قلزم بی ساحل ازموج بلند تـو، سر بـرزده طـوفانم
Privacy Policy