Search
جستجو
Dastan Ensemble
Naghsh bande jan ke janha soye oou mayel ast
Description
Music: Hamid Motebasem
CD: Gheyjake Kowli
Rumi Qazal # 402
نقش بند جان که جانها جانب او مایلست
عاقلان را بر زبان و عاشقان را در دلست
آنک باشد بر زبانها لا احب الافلین
باقیات الصالحات است آنک در دل حاصلست
دل مثالآسمان آمد زبان همچون زمین
از زمین تا آسمانها منزل بس مشکلست
دل مثال ابر آمد سینهها چون بامها
وین زبان چون ناودان باران از این جا نازلست
آب از دل پاک آمد تا به بامسینهها
سینه چون آلوده باشد این سخنها باطلست
این خود آن کس را بود کز ابر او باران چکد
بام کو از ابر گیرد ناودانش قایلست
آنک برد از ناودان دیگران او سارقست
آنک دزددآب بام دیگران او ناقلست
هر که روید نرگس گل ز آب چشمش عاشقست
هر که نرگسها بچیند دسته بند عاملست
گر چه کفهای ترازو شد برابر وقت وزن
چون زبانه ش راست نبود آن ترازو مایلست
هر کی پوشیدهست بر وی حال و رنگ جان او
هر جوابی که بگوید او به معنی سائلست
گر طبیبی حاذقی رنجور را تلخی دهد
گر چه ظالم مینماید نیست ظالم عادلست
پا شناسد کفش خویشار چه که تاریکی بود
دل ز راه ذوق داند کاین کدامین منزلست
در دل و کشتی نوح افکن در این طوفان تو خویش
دل مترسان ای برادر گر چه منزلهایلست
هر که را خواهی شناسی همنشینش را نگر
زانک مقبل در دو عالم همنشین مقبلست
هر چه بر تو ناخوش آید آن منه بر دیگران
زانک این خو و طبیعت جملگان را شاملست
پنبهها در گوش کن تا نشنوی هر نکتهای
زانک روح ساده تو زنگها را قابلست
هر که روحش از هوای هفتمین بگذشت رست
می خور از انفاس روح او که روحش بسملست
این هوا اندر کمین باشد چو بیند بیرفیق
مرد را تنها بگوید هین که مردکغافلست
وصل خواهی با کسان بنشین که ایشان واصلند
وصل از آن کس خواه باری کو به معنی واصلست
گرد مستان گرد اگر می کم رسد بویی رسد
خود مذاق می چه داند آنک مرد عاقلست
نکتهها را یاد میگیری جواب هر سال
تا به وقت امتحان گویند مرد فاضلست
گر بنتوانی ز نقص خود شدن سوی کمال
شمس تبریزی کنون اندر کمالت کاملست
Back
Privacy Policy