Search
جستجو

Ahmad Zahir
It isn't wise to separate from companions

Description

Singer: Ahmad Zahir

آواز: احمد زاهر

Rumi Qazal # 343

مولانا، غزل شماره ۳۴۳


ز همراهان جدایی مصلحت نیست

سفر بی‌روشنایی مصلحت نیست

چو ملک و پادشاهی دیده باشی

پس شاهی گدایی مصلحت نیست

شما را بی‌شما می‌خواند آن یار

شما را این شمایی مصلحت نیست

چو خوان آسمان آمد به دنیا

از این پس بی‌نوایی مصلحت نیست

در این مطبخ که قربانست جان‌ها

چو دونان نان ربایی مصلحت نیست

بگو آن حرص و آز راه زن را

که مکر و بدنمایی مصلحت نیست

چو پا داری برو دستی بجنبان

تو را بی‌دست و پایی مصلحت نیست

چو پای تو نماند پر دهندت

که بی‌پر در هوایی مصلحت نیست

چو پر یابی به سوی دام حق پر

که از دامش رهایی مصلحت نیست

همای قاف قربی ای برادر

هما را جز همایی مصلحت نیست

جهان جوی و صفا بحر و تو ماهی

در این جو آشنایی مصلحت نیست

خمش باش و فنای بحر حق شو

به هنبازی خدایی مصلحت نیست



Rumi Qazal # 329

مولانا، غزل شماره ۳۲۹


بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست

بیایید بیایید که دلدار رسیده‌ست

بیارید به یک بار همه جان و جهان را

به خورشید سپارید که خوش تیغ کشیده‌ست

بر آن زشت بخندید که او ناز نماید

بر آن یار بگریید که از یار بریده‌ست

همه شهر بشورید چو آوازه درافتاد

که دیوانه دگربار ز زنجیر رهیده‌ست

چه روزست و چه روزست چنین روز قیامت

مگر نامه اعمال ز آفاق پریده‌ست

بکوبید دهل‌ها و دگر هیچ مگویید

چه جای دل و عقلست که جان نیز رمیده‌ست

Back

Privacy Policy