: تماس با دفتر گنج حضور در آمریکا

Tel: 001 818 970 3345

Email: parviz4762@mac.com

Search
جستجو

Ganje Hozour Program #585
برنامه شماره ۵۸۵ گنج حضور

Please rate this video
Out of 276 votes | 11327 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  
Centered Image

Description

برنامه شماره ۵۸۵ گنج حضور

اجرا: پرویز شهبازی


۱۳۹۴ تاریخ اجرا: ۷ دسامبر ۲۰۱۵ ـ ۱۷ آذر  


 

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۳۴۹


تا نزند آفتاب خیمه نور جلال

حلقه مرغان روز کی بزند پر و بال؟!

از نظر آفتاب گشت زمین لاله زار

خانه نشستن کنون هست وبال وبال(۱)

تیغ کشید آفتاب، خون شفق(۲) را بریخت

خون هزاران شفق طلعت(۳) او را حلال

چشم گشا عاشقا، بر فلک جان ببین

صورت او چون قمر، قامت من چون هلال

عرضه کند هر دمی ساغر جام بقا

شیشه شده من ز لطف ساغر او مال مال(۴)

چشم پر از خواب بود گفتم:« شاها، شبست»

گفت که:« با روی من شب بود اینک مُحال(۵)»

تا که کبود است صبح روز بود در گمان

چونک بشد نیم روز نیست دگر قیل و قال(۶)

تیز نظر کن تو نیز در رخ خورشید جان

وز نظر من نگر تا تو ببینی جمال

در لُمع(۷) قرص او صورت شه شمس دین

زینت تبریز، کوست سعد(۸) مبارک به فال


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۱۸۲


ور مثال احمقی پیدا شود

ظلمت شب پیش او روشن بود

کو ز شب مُظلِم‌تر(۹) و تاری‌ترست

لیک خفاش شَقی(۱۰) ظلمت‌خرست

اندک اندک خوی کن با نور روز

ورنه خفاشی بمانی بیفروز


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۱۹


ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال

خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۶۰


پُرخُماران از دم مطرب چَرَند

مُطربانْشان سوی میخانه بَرَند

آن سر میدان و این پایان اوست

دل شده چون گوی در چوگان اوست

در سر آنچه هست گوش آنجا رود

در سر ار صَفراست آن سودا شود

بعد از آن این دو به بی هوشی روند

والد و مولود آن‌جا یک شوند

چونکه کردند آشتی شادی و درد

مطربان را تُرک ما بیدار کرد

مطرب آغازید بیتی خوابْناک

که اَنِلْنِی الْکَاسَ یا مَنْ لا اَراک

(ای کسی که تو را نمی بینم،

جامی لبریز به من بده.)

اَنْتَ وَجهی، لا عَجَب اَن لا اَراه

غایةُ القُربِ حِجابُ الْاِشْتِباه

(تو حقیقت منی و تعجبی نیست که

او را نبینم، زیرا غایت قرب، حجاب

اشتباه و خطای من شده است.)

اَنْتَ عَقْلی لا عَجَبْ ِانْ لَمْ اَرَکْ

مِن وُفورِ الْاِلِتباسِِ الُمْشْتَبَکْ

(تو عقل منی، اگر من تو را از کثرت

اشتباهاتِ تودرتو و درهم پیچیده،

نبینم جای هیچ تعجبی نیست.)

جِئْتَ اَقْرَبْ اَنْتَ مِنْ حَبْلِ الْوَرید

کَمْ اَقُلْ یا یا نِداءٌ لِلْبَعید

(تو از رگ گردنم به من نزدیکتری.

تا کی در خطاب به تو بگویم:« یا »

چرا که حرف ندای « یا » برای

خواندن شخص از مسافتی

دور است.)

بَلْ اُغالِطْهُم اُنادی فِی القِفار

کَیْ اُکَتِّم مَن مَعی مِمَّن اَغار

(بلکه مردم نااهل را به اشتباه می اندازم

و در بیابان ها(عمداً) تو را صدا می کنم

تا آن کسی را که بدو غیرت می ورزم از

نگاه نااهلان پنهان سازم.)


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۶۷۰


در آمدن ضریر در خانهٔ مصطفی علیه‌السلام و گریختن عایشه رضی الله عنها از پیش ضریر و گفتن رسول علیه‌السلام کی چه می‌گریزی او ترا نمی‌بیند و جواب دادن عایشه رضی الله عنها رسول را صلی الله علیه و سلم


اندر آمد پیش پیغمبر ضَریر(۱۱)

کای نوابخش تنور هر خمیر

ای تو میر آب و من مُسْتَسْقی ام(۱۲)

مُسْتَغاث، اَلمسْتَغاث(۱۳) ای ساقی ام

چون در آمد آن ضَریر از در شتاب

عایشه بگریخت بهر احتجاب

زانک واقف بود آن خاتون پاک

از غیوری(۱۴) رسول رشکناک

هر که زیباتر بود رشکش فزون

زانکه رشک(۱۵) از ناز خیزد یا بنون(۱۶)

گَنده‌پیران شُوی را قُمّا(۱۷) دهند

چونکه از زشتی و پیری آگه اند

چون جمال احمدی در هر دو کَوْن

کی بُده ست ای فَرِّ یزدانیش(۱۸) عَوْن(۱۹)؟

نازهای هر دو کَوْن او را رسد

غیرت آن خورشید صدتو را رسد

که در افگندم به کیوان گوی را

در کشید ای اختران هَی روی را

در شعاع بی‌نظیرم لا شوید

ورنه پیش نور من رسوا شوید

از کرم من هر شبی غایب شوم

کی روم؟ الا نمایم که روم

تا شما بی من شبی خفاش‌وار

پر زنان پرید گرد این مَطار(۲۰)

هم‌چو طاوسان پری عرضه کنید

باز مست و سرکش و مُعجب(۲۱) شوید

بنگرید آن پای خود را زشت‌ساز

هم‌چو چارق کو بود شمع ایاز

رو نمایم صبح بهر گوشمال

تا نگردید از منی ز اهل شمال*

ترک آن کن که دراز است آن سخن

نهی کرده ست از درازی امر کن


* قرآن کریم، سوره واقعه (۵۶)، آیه ۴۱


وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ (۴۱)


فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ (۴۲)


وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ (۴۳)


لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ (۴۴)


ترجمه فارسی


و اصحاب شمال، چه حال دارند اصحاب شمال‌ (۴۱)


در میان آتشباد و آب جوشند (۴۲)


و سایه‌ای از دوده‌ (۴۳) 


که نه خنک است و نه خوش (۴۴)



ترجمه انگلیسی



The Companions of the Left Hand,- what will be the Companions of the Left Hand?(41)

(They will be) in the midst of a Fierce Blast of Fire and in Boiling Water (42)

(And in the shades of Black Smoke (43


(Nothing (will there be) to refresh, nor to please (44



(۱) وبال: سختی، عذاب، بدبختی

(۲) شفق: سرخی افق هنگام غروب و برآمدن آفتاب

(۳) طلعت: برآمدن آفتاب

(۴) مال مال: لبریز، پُر

(۵) مُحال: ناشدنی، غیرممکن

(۶) قیل و قال: سر و صدا، جنجال

(۷) لُمع: درخشندگی ها، جمع  لُمْعَة

(۸) سعد: خجسته، مبارک

(۹) مُظلِم: تاریک

(۱۰) شَقی: سیه روز، بدبخت

(۱۱) ضَریر: نابینا

(۱۲) مُسْتَسْقی: سخت تشنه

(۱۳) مُسْتَغاث: فریاد، اَلمُسْتَغاث یعنی به فریادم برس.

(۱۴) غیوری: غیرت داشتن

(۱۵) رشک:  غیرت، حسد

(۱۶) بنون: پسران، جمع اِبن

(۱۷) قُمّا: کنیزک و یا زنی که مردان او را صیغه می کنند.

(۱۸) فَرِّ یزدانی: فَرِّ ایزدی، پرتوی الهی که به دل هر که تابد 

از همگنان برتری یابد.

(۱۹) عَوْن: یاور

(۲۰) مَطارمحل پرواز و طَیَران، اسم مکان از طارَ یَطیرُ

(۲۱) مُعجِب: خود بین

Back

Privacy Policy

Today visitors: 779

Time base: Pacific Daylight Time