: تماس با دفتر گنج حضور در آمریکا

Tel: 001 818 970 3345

Email: parviz4762@mac.com

Search
جستجو

Ganj e Hozour Program #409
برنامه شماره ۴۰۹ گنج حضور

Please rate this video
Out of 79 votes | 10536 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  
Centered Image

Description

برنامه شماره ۴۰۹ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی








چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را

میدان که دود گولخن هرگز نیاید بر سما

ور خود برآید بر سما کی تیره گردد آسمان

کز دود آورد آسمان چندان لطیفی و ضیا

خود را مرنجان ای پدر سر را مکوب اندر حجر

با نقش گرمابه مکن این جمله چالیش و غزا

گر تو کنی بر مه تفو بر روی تو بازآید آن

ور دامن او را کشی هم بر تو تنگ آید قبا

پیش از تو خامان دگر در جوش این دیگ جهان

بس برطپیدند و نشد درمان نبود الا رضا

بگرفت دم مار را یک خارپشت اندر دهن

سر درکشید و گرد شد مانند گویی آن دغا

آن مار ابله خویش را بر خار میزد دم به دم

سوراخ سوراخ آمد او از خود زدن بر خارها

بی صبر بود و بیحیل خود را بکشت او از عجل

گر صبر کردی یک زمان رستی از او آن بدلقا

بر خارپشت هر بلا خود را مزن تو هم هلا

ساکن نشین وین ورد خوان جاء الْقَضا ضاق الْفَضا

فرمود رب العالمین با صابرانم همنشین

ای همنشین صابران افْرِغْ عَلَیْنا صَبْرَنا

رفتم به وادی دگر باقی تو فرما ای پدر

مر صابران را میرسان هر دم سلامی نو ز ما


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، سطر شماره ۴۲۷۰


عاقلان اشکستهاش از اضطرار

عاشقان اشکسته با صد اختیار

عاقلانش بندگان بندیاند

عاشقانش شکری و قندیاند

ائتِیا کَرْهاً مهار عاقلان

ائتِیا طَوْعاً بهار بیدلان



آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی



این دو ره آمد در روش یا صبر یا شکر نعم

بی شمع روی تو نتان دیدن مر این دو راه را



صبر همیگفت که من مژده ده وصلم از او

شکر همیگفت که من صاحب انبارم از او



ای برادر عاشقی را درد باید درد کو

صابری و صادقی را مرد باید مرد کو


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره  ۲۲۸۵


صبر سوی نران رود نوحه سوی زنان رود

گردن اسب شاه را ننگ بود ز زنگله


مولوی، دیوان شمس، غزل شماره  ۲۴۳۸

دل داده آن باشد که او در صبر باشد سخت رو

نی چون تو گوشه گشتهای در گوشهای افتادهای

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، سطر شماره ۱۸۵۴

صد هزاران کیمیا حق آفرید

کیمیایی همچو صبر آدم ندید


سرسبز و خوش هر تره‌ای نعره زنان هر ذره‌ای

کالصبر مفتاح الفرج و الشکر مفتاح الرضا



بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن

رو صبر کن از گفتن چون صبر کلید آمد


Back

Privacy Policy

Today visitors: 277

Time base: Pacific Daylight Time