: تماس با دفتر گنج حضور در آمریکا

Tel: 001 818 970 3345

Email: parviz4762@mac.com

Search
جستجو

Ganje Hozour Program #827
برنامه شماره ۸۲۷ گنج حضور

Please rate this video
Out of 183 votes | 4895 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  
Centered Image

Description

برنامه شماره ۸۲۷ گنج حضور


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۵۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 455, Divan e Shams


آن روح را که عشقِ حقیقی شعار نیست

نابوده بِهْ، که بودنِ او غیرِ عار(۱) نیست


در عشق باش مَست، که عشقست هرچه هست

بی کار و بارِ عشق برِ دوست بار نیست


گویند: عشق چیست؟ بگو: تَرکِ اختیار

هر کاو ز اختیار نَرَست(۲)، اختیار نیست


عاشق شَهَنْشَهیست، دو عالَم بَرو نِثار

هیچ التفاتِ شاه به سویِ نثار نیست


عشقست و عاشقست که باقیست تا اَبَد

دل بر جُزین مَنِه که به جُز مُسْتَعار نیست


تا کی کنار گیری معشوقِ مُرده را؟

جان را کنار گیر که او را کنار نیست


آن کز بهار زاد، بمیرَد گَهِ خزان

گلزارِ عشق را مَدَد از نوبهار نیست


آن گُل که از بهار بُوَد، خار یارِ اوست

وان مِیْ که از عَصیر(۳) بُوَد، بیخُمار نیست


نَظّاره گو مباش دَرین راه و منتظر

والله که هیچ مرگ بَتَر ز انتظار نیست*


بر نقدِ قلب زنْ تو اگر قلب نیستی

این نکته گوش کُن، اَگَرَت گوشوار(۴) نیست


بر اسبِ تَن مَلَرز، سَبُکتر پیاده شو

پَرَّش دهد خدایْ که بر تَن سوار نیست


اندیشه را رها کُن و دلْ ساده(۵) شو تمام

چون رویِ آینه که به نقش و نگار نیست


چون ساده شد ز نقش، همه نقشها دَروست

آن ساده رو ز رویِ کسی شَرمسار نیست


از عیب ساده خواهی خود را؟ دَرو نِگَر

او را ز راست گویی شَرم و حَذار نیست**


چون رویِ آهنینْ(۶) ز صفا این هنر بیافت

تا رویِ دل چه یابد کاو را غُبار نیست!


گویم چه یابَد او؟ نه، نگویم، خَمُش بِهْ است

تا دِلْسِتان(۷) نگوید کاو رازدار نیست


* حدیث


« اَلاِنْتِظارُ اَشَدُّ مِنَ المَْوت.»


« انتظار ناگوارتر از مرگ است.»


** قرآن کریم، سوره احزاب(۳۳)، آیه ۵۳

Quran, Sooreh Al-Ahzaab(#33), Line #53


«… وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقّ…»


 «… ولى خدا از گفتن حق شرم نمىدارد…» 


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1109 


چشم باز و گوش باز و این ذکا(۸)

خیرهام در چشمبندی خدا


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۰۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #1028 


گوش خر بفروش و دیگر گوش خر

کین سخن را در نیابد گوش خر


قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۱۷۹

Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #179


«…لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ 

آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ.»


«…ايشان را دلهايى است كه بدان نمىفهمند و چشمهايى است 

كه بدان نمىبينند و گوشهايى است كه بدان نمىشنوند. اينان 

همانند چارپايانند حتى گمراهتر از آنهايند. اينان خود غافلانند.»


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #24 


آینت دانی چرا غمّاز(۹) نیست

زانک زنگار از رخش ممتاز نیست


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۸۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2580 


پیشِ خویشان باش چون آواره یی

بر مَهِ کامل زن، ار مَهْ پاره یی


جُزو را از کُلِّ خود پرهیز چیست؟

با مخالف این همه آمیز چیست؟


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۸۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2585 


مر تو را دشنام و سیلیِّ شَهان

بهتر آید از ثَنایِ(۱۰) گمرهان


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2600 


این جهان بازی گَه است و مرگ، شب

باز گردی، کیسه خالی، پُر تَعَب


کسب دین، عشقست و جذب اندرون

قابلیت نور حق را ای حَرون


کسبِ فانی خواهدَت این نفسِ خَس

چند کسبِ خَس(۱۱) کُنی؟ بگذار پس


نفس خَس گر جویدت کسب شریف

حیله و مَکری بُوَد آن را رَدیف


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۷۰۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2703 


مشتری نَبْوَد کسی را راهزن

وَر نماید مُشتری، مَکْرست و فَن(١۲)


تا چه دارد این حسود اندر کدو؟

ای خدا فریاد ما را زین عَدُو


گر یکی فصلی دگر در من دَمَد

در رُباید از من این رَهزن نَمَد(۱۳)


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۷۴۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2743 


هر که خود را از هوا، خو باز کرد

چشمِ خود را آشنایِ راز کرد


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۸۲۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2824 


قسمتِ خود، خود بُریدی تو ز جَهل

قسمتِ خود را فزاید مَردِ اهل(۱۴)


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۰۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1001 


دولتِ رفته کجا قُوَّت دهد؟

دولتِ آینده خاصیّت دهد


قرض دِه زین دولت اندر اَقْرِضُوا(۱۵)*

تا که صد دولت ببینی پیشِ رُو


اندکی زین شُرب کم کُن بهرِ خویش

تا که حوضِ کوثری(۱۶) یابی به پیش


* قرآن کریم، سوره مزمّل(۷۳)، آیه ۲۰

Quran, Sooreh Al-Muzzammil(#73), Line #20


«…أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا…»


«…به خدا قرض الحسنه دهيد…»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1009 


ما عَوَض دیدیم، آنگه چون عوض؟

رفت از ما حاجت و حِرص و غَرَض


زآبِ شور و مُهلِکی(۱۷) بیرون شدیم

بر رَحیق(۱۸) و چشمهٔ کوثر زدیم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1019 


یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَْیَّتْ بدان

که عدم آمد امید عابدان


قرآن کریم، سوره روم (۳۰)، آیه ۱۹

Quran, Sooreh Ar-Room(#30), Line #19


« يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي 

الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَكَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ.»


« زنده را از مرده بيرون آرد و مرده را از زنده. و زمين را 

پس از مُردنش زنده مىسازد و شما نيز اين چنين از گورها 

بيرون شويد.»


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۱۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4310 


مر سَفیهان(۱٩) را رُبایَد هر هوا

زانکه نبْوَدْشان گرانیِّ(۲٠) قُوا


کَشتئی بی لنگر آمد مَردِ شَر

که ز بادِ کَژ نیابد او حَذَر(٢١)


لنگرِ عقل ست عاقل را امان

لنگری دریُوزه(٢٢) کُن از عاقلان


مولوی، مثنوی، دفتر دوّم، بیت ۲۸۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2825 


« قصّهٔ منافقان و مسجدِ ضِرار ساختنِ ایشان »


یک مثالِ دیگر اَندر کَژْرَوی

شاید اَر از نَقلِ قرآن بِشنَوی*


این چنین کَژ بازیی در جُفت و طاق(٢٣)

با نَبی میباختند اَهلِ نِفاق


کز برایِ عِزِّ(۲۴) دینِ احمدی

مسجدی سازیم و بود آن مُرتَدی(۲۵)


این چنین کَژ بازیی میباختند

مسجدی جُز مسجدِ او(۲۶) ساختند


فَرش و سقف و قُبّهاَش(۲۷) آراسته

لیکْ تفریقِ جماعت خواسته


نزدِ پیغمبر به لابِه(۲۸) آمدند

همچو اُشتُر پیشِ او زانو زدند


کِای رسولِ حَق، برایِ مُحْسنی(۲۹)

سویِ آن مَسجد، قدم رَنْجه کُنی


تا مبارک گردد از اَقدامِ تو

تا قیامت تازه باد ایّامِ تو


مسجدِ روزِ گِل است و روزِ ابر

مسجدِ روزِ ضرورت، وقتِ فَقر


تا غریبی یابد آنجا خیر و جا

تا فراوان گردد این خدمتسَرا


تا شِعارِ دین شود بسیار و پُر

زآنکه با یاران شود خوش کارِ مُر(۳۰)


ساعتی آنجایگَه، تشریف دِه

تَزکیهمان(۳۱) کُن، ز ما تعریف دِه


مسجد و اصحابِ مسجد را نَواز

تو مَهی، ما شب، دَمی با ما بساز


تا شود شب از جمالت همچو روز

ای جمالت آفتابِ شبْفُروز


ای دریغا کان سخن از دل بُدی

تا مُرادِ آن نَفر حاصل شُدی


لطف کآیَد بیدل و جان در زبان

همچو سبزهٔ تُون(۳۲) بُوَد ای دوستان**


هم زِ دُورَش بِنگَر و اندر گُذَر

خوردن و بُو را نَشایَد ای پسر


سویِ لطفِ بیوَفایانْ خود مَرو

کان پُلِ ویران بُوَد، نیکو شِنو



گَر قَدَم را جاهلی بر وی زَنَد

بِشکَند پُل، و آن قدم را بِشکَند


هر کجا لشکر شکسته میشود

از دو سه سُستِ مُخَنَّث(۳۳) میبُوَد


در صَف آید با سِلاح او مَردْوار

دل بَرو بِنْهَند کاینَک یارِ غار(۳۴)


رُو بِگَردانَد چو بیند زَخم ها

رفتنِ او بِشکَند پُشتِ تو را


این درازست و فراوان میشود

وآنچه مقصودست پنهان میشود


« فریفتنِ منافقان، پیغمبر را عَلیهِ السَّلام تا به مسجدِ 

ضِرارش بَرَند »


بر رسولِ حَق فُسونها خواندند

رَخْشِ دَستان و حِیَل(۳۵) میراندند


آن رسولِ مهربانِ رَحْمکیش

جُز تبسُّم، جُز بلی، نآوَرْد پیش


شُکرهایِ آن جماعت یاد کرد

در اِجابَت قاصِدان را شاد کرد


مینمود آن مَکرِ ایشان پیشِ او

یک به یک زآن سان که اندر شیر، مُو


موی(۳۶) را نادیده میکرد آن لطیف

شیر را شاباش میگفت آن ظریف


صد هزاران مویِ مَکر و دَمدَمه(۳۷)

چَشم خوابانید آن دَم، از همه


راست میفرمود آن بَحرِ کَرَم

بر شما من از شما مُشْفِق تَرَم***


من نِشَسته بر کنارِ آتشی

با فروغ و شعلۀ بَسْ ناخَوشی


همچو پروانه شما آن سو دَوان

هر دو دستِ من شده پروانه ران(۳۸)****


چون بر آن شد تا رَوان گردد رسول

غیرتِ حق، بانگ زد مَشْنو زِ غول(۳۹)


کین خَبیثانْ(۴۰) مَکر و حیلَت کردهاند

جمله مَقْلوب(۴۱) است آنچ آوردهاند


قصدِ ایشان جُز سیَهرویی نبود

خیرِ دین کی جُست تَرسا و جُهود؟


مسجدی بر جِسْرِ(۴۲) دوزخ ساختند*۵

با خدا نَرْدِ دَغاها باختند(۴۳)


قصدشان تفریقِ اصحابِ رسول

فضلِ حق را کی شناسَد هر فَضول(۴۴)؟


تا جُهودی را زِ شام اینجا کَشَند

که به وَعْظِ او، جُهودان سَرخَوشَند


گفت پیغمبر که آری، لیک ما

بر سَرِ راهیم و بر عزمِ غَزا(۴۵)


زین سفر چون بازگردم آنگهان

سویِ آن مسجد روان گردم روان


دَفعشان کرد و به سویِ غَزْو تاخت

با دَغایان از دَغا نَردی بِباخت


چون بیامَد از غَزا، باز آمدند

طالبِ آن وَعدۀ ماضی شدند


گفت حَقَّش: ای پَیمبَر فاش گو

غَدْر را، ور جنگ باشد، باش گو


گفت: ای قومِ دَغَل(۴۶) خامُش کُنید

تا نگویم رازهاتان، تَن زنید


چون نشانی چند از اسرارشان

در بیان آورْد، بَد شد کارشان


قاصدان زو بازگشتند آن زمان

حاشَ لله،(۴۷) حاشَ لله دَمْزنان


هر مُنافق مُصْحَفی(۴۸) زیرِ بَغل

سویِ پیغمبر بِیاوَرْد از دَغَل


بهرِ سوگندان که اَیْمان(۴۹) جُنَّتی(۵۰) است*۶

زآنکه سوگندان، کَژان را سُنَّتی است


چون ندارد مَردِ کَژ در دین وفا

هر زمانی بِشکَند سوگند را


راسْتان را حاجتِ سوگند نیست

زآنکه ایشان را دو چشمِ روشنی است


نَقضِ میثاق(۵۱) و عُهود از احمقی است

حفظِ اَیْمان و وفا کارِ تَقی است


گفت پیغمبر که سوگندِ شما

راست گیرم، یا که سوگندِ خدا؟


باز سوگندِ دگر خوردند قوم

مُصْحَف اندر دست و بر لب مُهرِ صَوْم(۵۲)


که به حقِّ این کلامِ پاکِ راست

کآن بَنایِ مسجد، از بَهرِ خداست


اندر آنجا هیچ حیلهٔ مَکر نیست

اندر آنجا ذکر و صِدق و یارَبی است


گفت پیغمبر که آوازِ خدا

میرسد در گوشِ من همچون صَدا


مُهر در گوشِ شما بِنهاد حَق*۷

تا به آوازِ خدا نارَد سَبَق(۵۳)


نَک صَریح آوازِ حق میآیَدَم

همچو صاف از دُرد(۵۴) میپالایَدَم


همچنانکه موسی از سویِ درخت

بانگِ حق بِشْنید کِای مسعودْبَخت


از درخت، اِنّی اَنَا اللَهْ میشنید*۸

با کَلامْ، اَنوار میآمد پدید


چون ز نور وحی در میماندند

باز نو سوگندها میخواندند


چون خدا سوگند را خوانَد سِپَر

کی نَهَد اِسْپَر ز کَف پیکارگَر؟


باز پیغمبر به تَکذیبِ صَریح

قَدْ کَذَبْتُمْ(۵۵) گفت با ایشانْ فَصیح(۵۶)

 

* قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۰-۱۰۷

Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #107-110


« وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ 

وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ ۚ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا 

إِلَّا الْحُسْنَىٰ ۖ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.» (١٠٧)


« خدا شهادت مىدهد: آنهايى كه مسجدى مىسازند تا به 

مؤمنان زيان رسانند و ميانشان كفر و تفرقه اندازند و تا براى 

كسانى كه مىخواهند با خدا و پيامبرش جنگ كنند كمينگاهى 

باشد، آنگاه سوگند مىخورند كه ما را قصدى جز نيكوكارى نبوده 

است؛ دروغ مىگويند.»


« لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا ۚ لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ 

أَنْ تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ.» (١٠٨)


« هرگز در آن مسجد نماز مگزار. مسجدى كه از روز نخست بر 

پرهيزگارى بنيان شده شايستهتر است كه در آنجا نماز كنى. در 

آنجا مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه باشند، زيرا خدا پاكيزگان 

را دوست دارد.»


« أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ 

بُنْيَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي 

الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.» (١٠٩)


« آيا كسى كه بنيان مسجد را بر ترس از خدا و خشنودى او نهاده 

بهتر است، يا آن كسى كه بنيان مسجد را بر كناره سيلگاهى كه آب 

زير آن را شسته باشد نهاده است تا با او در آتش جهنم سرنگون 

گردد؟ و خدا مردم ستمگر را هدايت نمىكند.» 


« لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ ۗ 

وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ.» (١١٠)


« آن بنا كه برآوردهاند همواره مايه تشويش در دلشان خواهد بود 

تا آن هنگام كه دلشان پاره پاره گردد. و خداوند دانا و حكيم است.»


** حدیث


« اِیّاکُمْ وَ خَضرْاءَ الدِّمَنِ.»


« بپرهیزید از سبزهٔ رُسته در سِرگین زار.»



*** حدیث


« اَنا أَوْلَى بِالمُؤْمِنِينَِ مِنْ أنْفُسِهِمْ. فَمَنْ تُوُفِّیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَتَرَکَ 

دَيْناً فَعَلَىَّ قَضَاؤُهُ وَمَنْ تَرَکَ مَالا ًفَلِوَرَثَتِهِ.»


من سزاوارترم به مومنان از خودِ ایشان. پس هر کس از مومنان بمیرد 

و وامدار باشد، بر من است ادای آنو هر کس از مومنان، مُرده ریگی

بگذارد از آنِ میراث بَرانِ اوست.


**** حدیث


« مَثَلی وَمَثَلُكُمْ كَمَثَلِ رَجُلٍ أَوْقَدَ نَارًا فَجَعَلَ الْجَنادِبُ وَالْفَراشُ يَقَعْنَ 

فِيهَا وَ هُوَ يَذُبُّهُنَّ عَنْهَا وَ أَنَا آخِذٌ بِحُجَزِكُمْ عَنِ النَّارِ وَ أَنْتُمْ تَفَلَّتُونَ مِنْ يَدِی.»


« مثل من و شما، مثل کسی است که آتشی برافروزد و ملخان و پروانگان 

خود را به آن اخگر زنند و او آنها را از آن براند. و من کمرگاهِ شما را فرا 

چنگ دارم تا به آتش اندر نشوید ولی شما از دستم می گریزید.»


*۵ قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۰۹

Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #109


« أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ 

عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.» 


« آيا كسى كه بنيان مسجد را بر ترس از خدا و خشنودى او نهاده بهتر 

است، يا آن كسى كه بنيان مسجد را بر كناره سيلگاهى كه آب زير آن 

را شسته باشد نهاده است تا با او در آتش جهنم سرنگون گردد؟ و خدا 

مردم ستمگر را هدايت نمىكند.» 


*۶ قرآن کریم، سوره مجادله(۵۸)، آیه ۱۶

Quran, Sooreh Al-Mujaadila(#58), Line #16


« اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ.»


« از سوگندهايشان سپرى ساختهاند. و از راه خدا رويگردان 

شدهاند. پس براى آنهاست عذابى خواركننده.»


*۷ قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۷

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #7


« خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ 

وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ.»


« خدا بر دلهايشان و بر گوششان مهر نهاده و بر روى چشمانشان 

پردهاى است، و برايشان عذابى است بزرگ.»


*۸ قرآن کریم، سوره قصص(۲۸)، آیه ۳۰

Quran, Sooreh Al-Qasas(#28), Line #30


« فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ 

مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ.»


« چون نزد آتش آمد، از كناره راست وادى در آن سرزمين 

مبارك، از آن درخت ندا داده شد كه: اى موسى، من خداى يكتا 

پروردگار جهانيانم.»




(۱) عار: عیب، ننگ، رسوایی

(۲) رَستن: رهیدن، رها شدن، نجات یافتن

(۳) عَصیر: شیره انگور

(۴) گوشوار: از نشانه ها و لوازم بردگی بودغلام و برده را

حلقه به گوش می گفتند.

(۵) دلْ ساده: دارای دلی خالی از نقوش فکرت و علوم رسمی، پاک و صافی دل.

(۶رویِ آهنینْمراد آینه است که در قدیم از فلز صیقلی می ساختند.

(۷) دِلْسِتان: دل ستاننده، دلبر، معشوق

(۸) ذکا: هوشیاری، تیزی طبع

(۹) غمّاز: اشاره کننده به چشم. در اینجا منظور آشکار کننده و نشان دهنده است.

(۱۰) ثَنا: ستایش، مدح، دعا

(۱۱) خَس: خار، خاشاک، علف خشک. در اينجا منظور پست و فرومایه است.

(۱۲) فَن: حيله، نیرنگ

(۱۳) نَمَد: در اینجا کنایه از ایمان و دین است.

(۱۴) مَردِ اهل: انسان لایق، شایسته و سزاوار   

(۱۵) اَقْرِضُوا: قرض دهید

(۱۶) حوضِ کوثر: نام حوضی در بهشت است.

(۱۷) مُهلِک: کُشنده، هلاک کننده

(۱۸) رَحیق: شراب ناب، بادهٔ ناب

(۱٩) سَفیهنادان، بی خرد

(۲٠) گران: سنگین، پُر بَها

(٢١) حَذَر: پرهیز کردن و دوری کردن از چیزی

(٢٢دریُوزهگدایی کردن، جستجو کردن

(٢٣) جُفت و طاق: اشاره است به بازی معروف طاق یا جفت. در اینجا یعنی منافقان از سر کینه شدید سعی می کردند راههای گوناگون ستیز با پیامبر را مورد نظر قرار بدهند.

(٢۴) عِزّ: ارجمند شدن، عزیز شدن، احترام

(۲۵) مُرتَد: کسی که از دین برگشته باشد.

(۲۶) مسجدِ او: منظور همان مسجد قُباء است که روستایی بوده است در مدینه.

(۲۷) قُبّه: بنایی که سقف آن گِرد و برآمده باشدگنبد

(۲۸) لابِه: شیون و التماس، زاری

(۲۹) مُحْسنی: از روی لطف و احسان

(۳۰) مُرتلخ

(۳۱) تَزکیهپاکیزه کردن، بی آلایش کردن

(۳۲) سبزهٔ تُون: سبزه ای که در سرگین زار بِرویَد.

(۳۳) مُخَنَّث: مردی که حالات و اطوار زنان را از خود بروز بدهد، زنمانند.

(۳۴) یارِ غار: رفیق یکرنگ و موافق، یار صمیمی

(۳۵) حِیَل: حیله، فریب

(۳۶) مو: در اینجا مو کنایه از نیّات پلید و دسایس و نیرنگ های منافقان و شیر کنایه از سخنان آراسته و زیبای آنان است.

(۳۷) دَمدَمه: وسوسه، مکر و فریب

(۳۸) پروانه ران: کسی که پروانه ها را می رانَد.

(۳۹) غول: در اینجا مطلق راهزن است.

(۴۰) خَبیثبد ذات، پلید

(۴۱) مَقْلوب: وارونه، برعکس

(۴۲) جِسْر: پُل

(۴۳) نَرْدِ دَغا باختنبه حیله و نیرنگ پرداختن 

(۴۴) فَضول: زیاده گو، کسی که به افعال غیر ضروری پردازد.

(۴۵) غَزا: پیکار، جنگ کردن

(۴۶) دَغَل: مکّار، حیله گر، نیرنگ باز

(۴۷) حاشَ للهمعنی لفظی آن یعنی پاکی و بی عیبی از آنِ خداوند است اما اصطلاحاً به معنی پناه بر خدا است.

(۴۸) مُصْحَف: صحیفه، نوشته، کتابدر اینجا منظور قرآن کریم است.

(۴۹) اَیْمان: جمعِ یمین به معنی سوگندها.

(۵۰) جُنَّة: سِپَر، آنچه شخص را محفوظ و مستور بدارد.

(۵۱) میثاقعهد و پیمان

(۵۲) صَوْم: روزه گرفتن، روزه

(۵۳نارَد سَبَقدسترسی پیدا نکند.

(۵۴) دُرد: آنچه از مایعات خصوصاً شراب تهنشین شود و در ته ظرف جا بگیرد، لرد.

(۵۵) قَدْ کَذَبْتُمْ: براستی که دروغ می گویید.

(۵۶) فَصیح: ویژگی کسی که خوب سخن بگوید و کلامش بدون ابهام باشد.

************************

تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۵۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 455, Divan e Shams


آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست

نابوده به که بودن او غیر عار نیست


در عشق باش مست که عشقست هرچه هست

بی کار و بار عشق بر دوست بار نیست


گویند عشق چیست بگو ترک اختیار

هر کاو ز اختیار نرست اختیار نیست


عاشق شهنشهیست دو عالم برو نثار

هیچ التفات شاه به سوی نثار نیست


عشقست و عاشقست که باقیست تا ابد

دل بر جزین منه که به جز مستعار نیست


تا کی کنار گیری معشوق مرده را

جان را کنار گیر که او را کنار نیست


آن کز بهار زاد، بمیرد گه خزان

گلزار عشق را مدد از نوبهار نیست


آن گل که از بهار بود خار یار اوست

وان می که از عصیر بود بیخمار نیست


نظاره گو مباش درین راه و منتظر

والله که هیچ مرگ بتر ز انتظار نیست*


بر نقد قلب زن تو اگر قلب نیستی

این نکته گوش کن اگرت گوشوار نیست


بر اسب تن ملرز سبکتر پیاده شو

پرش دهد خدای که بر تن سوار نیست


اندیشه را رها کن و دل ساده شو تمام

چون روی آینه که به نقش و نگار نیست


چون ساده شد ز نقش همه نقشها دروست

آن ساده رو ز روی کسی شرمسار نیست


از عیب ساده خواهی خود را درو نگر

او را ز راست گویی شرم و حذار نیست**


چون روی آهنین ز صفا این هنر بیافت

تا روی دل چه یابد کاو را غبار نیست


گویم چه یابد او نه نگویم خمش به است

تا دلستان نگوید کاو رازدار نیست


* حدیث


« اَلاِنْتِظارُ اَشَدُّ مِنَ المَْوت.»


« انتظار ناگوارتر از مرگ است.»


** قرآن کریم، سوره احزاب(۳۳)، آیه ۵۳

Quran, Sooreh Al-Ahzaab(#33), Line #53


«… وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقّ…»


 «… ولى خدا از گفتن حق شرم نمىدارد…» 


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۱۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #1109 


چشم باز و گوش باز و این ذکا     

خیرهام در چشمبندی خدا

  

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۰۲۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #1028 


گوش خر بفروش و دیگر گوش خر

کین سخن را در نیابد گوش خر


قرآن کریم، سوره اعراف(۷)، آیه ۱۷۹

Quran, Sooreh Al-A'raaf(#7), Line #179


«…لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ 

آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ.»


«…ايشان را دلهايى است كه بدان نمىفهمند و چشمهايى است 

كه بدان نمىبينند و گوشهايى است كه بدان نمىشنوند. اينان 

همانند چارپايانند حتى گمراهتر از آنهايند. اينان خود غافلانند.»


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line #24 


آینت دانی چرا غماز نیست

زانک زنگار از رخش ممتاز نیست


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۸۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2580 


پیش خویشان باش چون آواره یی

بر مه کامل زن ار مه پاره یی


جزو را از کل خود پرهیز چیست

با مخالف این همه آمیز چیست


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۸۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2585 


مر تو را دشنام و سیلی شهان

بهتر آید از ثنای گمرهان


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2600 


این جهان بازی گه است و مرگ شب

باز گردی کیسه خالی پر تعب


کسب دین عشقست و جذب اندرون

قابلیت نور حق را ای حرون


کسب فانی خواهدت این نفس خس

چند کسب خس کنی بگذار پس


نفس خس گر جویدت کسب شریف

حیله و مکری بود آن را ردیف


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۷۰۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2703 


مشتری نبود کسی را راهزن

ور نماید مشتری مکرست و فن


تا چه دارد این حسود اندر کدو

ای خدا فریاد ما را زین عدو


گر یکی فصلی دگر در من دمد

در رباید از من این رهزن نمد


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۷۴۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2743 


هر که خود را از هوا خو باز کرد

چشم خود را آشنای راز کرد


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۸۲۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2824 


قسمت خود خود بریدی تو ز جهل

قسمت خود را فزاید مرد اهل


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۰۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1001 


دولت رفته کجا قوت دهد

دولت آینده خاصیت دهد


قرض ده زین دولت اندر اقرضوا*

تا که صد دولت ببینی پیش رو


اندکی زین شرب کم کن بهر خویش

تا که حوض کوثری یابی به پیش


* قرآن کریم، سوره مزمّل(۷۳)، آیه ۲۰

Quran, Sooreh Al-Muzzammil(#73), Line #20


«…أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا…»


«…به خدا قرض الحسنه دهيد…»


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1009 


ما عوض دیدیم آنگه چون عوض

رفت از ما حاجت و حرص و غرض


زآبِ شور و مُهلِکی(۱۷) بیرون شدیم

بر رَحیق(۱۸) و چشمهٔ کوثر زدیم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #5, Line #1019 


یخرج الحی من المیت بدان

که عدم آمد امید عابدان


قرآن کریم، سوره روم (۳۰)، آیه ۱۹

Quran, Sooreh Ar-Room(#30), Line #19


« يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي 

الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَكَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ.»


« زنده را از مرده بيرون آرد و مرده را از زنده. و زمين را 

پس از مُردنش زنده مىسازد و شما نيز اين چنين از گورها 

بيرون شويد.»


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۱۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #3, Line #4310 


مر سفیهان را رباید هر هوا

زانکه نبودشان گرانی قوا


کشتئی بی لنگر آمد مرد شر

که ز باد کژ نیابد او حذر


لنگر عقل ست عاقل را امان

لنگری دریوزه کن از عاقلان


مولوی، مثنوی، دفتر دوّم، بیت ۲۸۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #2, Line #2825 


« قصّهٔ منافقان و مسجدِ ضِرار ساختنِ ایشان »


یک مثال دیگر اندر کژروی

شاید ار از نقل قرآن بشنوی*


این چنین کژ بازیی در جفت و طاق

با نبی میباختند اهل نفاق


کز برای عز دینِ احمدی

مسجدی سازیم و بود آن مرتدی


این چنین کژ بازیی میباختند

مسجدی جز مسجد او ساختند


فرش و سقف و قبهاش آراسته

لیک تفریق جماعت خواسته


نزد پیغمبر به لابه آمدند

همچو اشتر پیش او زانو زدند


کای رسول حق برای محسنی

سوی آن مسجد قدم رنجه کنی


تا مبارک گردد از اقدام تو

تا قیامت تازه باد ایام تو


مسجد روز گل است و روز ابر

مسجد روز ضرورت وقت فقر


تا غریبی یابد آنجا خیر و جا

تا فراوان گردد این خدمتسرا


تا شعار دین شود بسیار و پر

زآنکه با یاران شود خوش کار مر


ساعتی آنجایگه تشریف ده

تزکیهمان کن ز ما تعریف ده


مسجد و اصحاب مسجد را نواز

تو مهی ما شب دمی با ما بساز


تا شود شب از جمالت همچو روز

ای جمالت آفتاب شبفروز


ای دریغا کان سخن از دل بدی

تا مراد آن نفر حاصل شدی


لطف کآید بیدل و جان در زبان

همچو سبزه تون بود ای دوستان**


هم ز دورش بنگر و اندر گذر

خوردن و بو را نشاید ای پسر


سوی لطف بیوفایان خود مرو

کان پل ویران بود نیکو شنو


گَر قدم را جاهلی بر وی زند

بشکند پل و آن قدم را بشکند


هر کجا لشکر شکسته میشود

از دو سه سست مخنث میبود


در صف آید با سلاح او مردوار

دل برو بنهند کاینک یار غار


رو بگرداند چو بیند زخم ها

رفتن او بشکند پشت تو را


این درازست و فراوان میشود

وآنچه مقصودست پنهان میشود


« فریفتنِ منافقان، پیغمبر را عَلیهِ السَّلام تا به مسجدِ 

ضِرارش بَرَند »


بر رسول حق فسونها خواندند

رخش دستان و حیل میراندند


آن رسول مهربان رحمکیش

جز تبسم جز بلی نآورد پیش


شکرهای آن جماعت یاد کرد

در اجابت قاصدان را شاد کرد


مینمود آن مکر ایشان پیش او

یک به یک زآن سان که اندر شیر مو


موی را نادیده میکرد آن لطیف

شیر را شاباش میگفت آن ظریف


صد هزاران موی مکر و دمدمه

چشم خوابانید آن دم از همه


راست میفرمود آن بحر کرم

بر شما من از شما مشفق ترم***


من نشسته بر کنار آتشی

با فروغ و شعلۀ بس ناخوشی


همچو پروانه شما آن سو دوان

هر دو دست من شده پروانه ران****


چون بر آن شد تا روان گردد رسول

غیرت حق بانگ زد مشنو ز غول


کین خبیثان مکر و حیلت کردهاند

جمله مقلوب است آنچ آوردهاند


قصد ایشان جز سیهرویی نبود

خیر دین کی جست ترسا و جهود


مسجدی بر جسر دوزخ ساختند*۵

با خدا نرد دغاها باختند


قصدشان تفریق اصحاب رسول

فضل حق را کی شناسد هر فضول


تا جهودی را ز شام اینجا کشند

که به وعظ او جهودان سرخوشند


گفت پیغمبر که آری لیک ما

بر سر راهیم و بر عزم غزا


زین سفر چون بازگردم آنگهان

سوی آن مسجد روان گردم روان


دفعشان کرد و به سوی غزو تاخت

با دغایان از دغا نردی بباخت


چون بیامد از غزا باز آمدند

طالب آن وعدۀ ماضی شدند


گفت حقش ای پیمبر فاش گو

غدر را ور جنگ باشد باش گو


گفت ای قوم دغل خامش کنید

تا نگویم رازهاتان تن زنید


چون نشانی چند از اسرارشان

در بیان آورد بد شد کارشان


قاصدان زو بازگشتند آن زمان

حاش لله حاش لله دمزنان


هر منافق مصحفی زیر بغل

سوی پیغمبر بیاورد از دغل


بهر سوگندان که ایمان جنتی است*۶

زآنکه سوگندان کژان را سنتی است


چون ندارد مرد کژ در دین وفا

هر زمانی بشکند سوگند را


راستان را حاجت سوگند نیست

زآنکه ایشان را دو چشم روشنی است


نقض میثاق و عهود از احمقی است

حفظ ایمان و وفا کار تقی است


گفت پیغمبر که سوگند شما

راست گیرم یا که سوگند خدا


باز سوگند دگر خوردند قوم

مصحف اندر دست و بر لب مهر صوم


که به حق این کلام پاک راست

کآن بنای مسجد از بهر خداست


اندر آنجا هیچ حیله مکر نیست

اندر آنجا ذکر و صدق و یاربی است


گفت پیغمبر که آواز خدا

میرسد در گوش من همچون صدا


مهر در گوش شما بنهاد حق*۷

تا به آواز خدا نارد سبق


نک صریح آواز حق میآیدم

همچو صاف از درد میپالایدم


همچنانکه موسی از سوی درخت

بانگ حق بشنید کای مسعودبخت


از درخت انی انا الله میشنید*۸

با کلام انوار میآمد پدید


چون ز نور وحی در میماندند

باز نو سوگندها میخواندند


چون خدا سوگند را خواند سپر

کی نهد اسپر ز کف پیکارگر


باز پیغمبر به تکذیب صریح

قد کذبتم گفت با ایشان فصیح

 

* قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۱۰-۱۰۷

Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #107-110


« وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ 

وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ ۚ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا 

إِلَّا الْحُسْنَىٰ ۖ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ.» (١٠٧)


« خدا شهادت مىدهد: آنهايى كه مسجدى مىسازند تا به 

مؤمنان زيان رسانند و ميانشان كفر و تفرقه اندازند و تا براى 

كسانى كه مىخواهند با خدا و پيامبرش جنگ كنند كمينگاهى 

باشد، آنگاه سوگند مىخورند كه ما را قصدى جز نيكوكارى نبوده 

است؛ دروغ مىگويند.»


« لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا ۚ لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ 

أَنْ تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ.» (١٠٨)


« هرگز در آن مسجد نماز مگزار. مسجدى كه از روز نخست بر 

پرهيزگارى بنيان شده شايستهتر است كه در آنجا نماز كنى. در 

آنجا مردانى هستند كه دوست دارند پاكيزه باشند، زيرا خدا پاكيزگان 

را دوست دارد.»


« أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ 

بُنْيَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي 

الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.» (١٠٩)


« آيا كسى كه بنيان مسجد را بر ترس از خدا و خشنودى او نهاده 

بهتر است، يا آن كسى كه بنيان مسجد را بر كناره سيلگاهى كه آب 

زير آن را شسته باشد نهاده است تا با او در آتش جهنم سرنگون 

گردد؟ و خدا مردم ستمگر را هدايت نمىكند.» 


« لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ ۗ 

وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ.» (١١٠)


« آن بنا كه برآوردهاند همواره مايه تشويش در دلشان خواهد بود 

تا آن هنگام كه دلشان پاره پاره گردد. و خداوند دانا و حكيم است.»


** حدیث


« اِیّاکُمْ وَ خَضرْاءَ الدِّمَنِ.»


« بپرهیزید از سبزهٔ رُسته در سِرگین زار.»



*** حدیث


« اَنا أَوْلَى بِالمُؤْمِنِينَِ مِنْ أنْفُسِهِمْ. فَمَنْ تُوُفِّیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَتَرَکَ 

دَيْناً فَعَلَىَّ قَضَاؤُهُ وَمَنْ تَرَکَ مَالا ًفَلِوَرَثَتِهِ.»


من سزاوارترم به مومنان از خودِ ایشان. پس هر کس از مومنان بمیرد 

و وامدار باشد، بر من است ادای آنو هر کس از مومنان، مُرده ریگی

بگذارد از آنِ میراث بَرانِ اوست.


**** حدیث


« مَثَلی وَمَثَلُكُمْ كَمَثَلِ رَجُلٍ أَوْقَدَ نَارًا فَجَعَلَ الْجَنادِبُ وَالْفَراشُ يَقَعْنَ 

فِيهَا وَ هُوَ يَذُبُّهُنَّ عَنْهَا وَ أَنَا آخِذٌ بِحُجَزِكُمْ عَنِ النَّارِ وَ أَنْتُمْ تَفَلَّتُونَ مِنْ يَدِی.»


« مثل من و شما، مثل کسی است که آتشی برافروزد و ملخان و پروانگان 

خود را به آن اخگر زنند و او آنها را از آن براند. و من کمرگاهِ شما را فرا 

چنگ دارم تا به آتش اندر نشوید ولی شما از دستم می گریزید.»


*۵ قرآن کریم، سوره توبه(۹)، آیه ۱۰۹

Quran, Sooreh At-Tawba(#9), Line #109


« أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ 

عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.» 


« آيا كسى كه بنيان مسجد را بر ترس از خدا و خشنودى او نهاده بهتر 

است، يا آن كسى كه بنيان مسجد را بر كناره سيلگاهى كه آب زير آن 

را شسته باشد نهاده است تا با او در آتش جهنم سرنگون گردد؟ و خدا 

مردم ستمگر را هدايت نمىكند.» 


*۶ قرآن کریم، سوره مجادله(۵۸)، آیه ۱۶

Quran, Sooreh Al-Mujaadila(#58), Line #16


« اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ.»


« از سوگندهايشان سپرى ساختهاند. و از راه خدا رويگردان 

شدهاند. پس براى آنهاست عذابى خواركننده.»


*۷ قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۷

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #7


« خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ 

وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ.»


« خدا بر دلهايشان و بر گوششان مهر نهاده و بر روى چشمانشان 

پردهاى است، و برايشان عذابى است بزرگ.»


*۸ قرآن کریم، سوره قصص(۲۸)، آیه ۳۰

Quran, Sooreh Al-Qasas(#28), Line #30


« فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ 

مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ.»


« چون نزد آتش آمد، از كناره راست وادى در آن سرزمين 

مبارك، از آن درخت ندا داده شد كه: اى موسى، من خداى يكتا 

پروردگار جهانيانم.»

Back

Privacy Policy

Today visitors: 2327

Time base: Pacific Daylight Time