: تماس با دفتر گنج حضور در آمریکا

Tel: 001 818 970 3345

Email: parviz4762@mac.com

Search
جستجو

Ganj e Hozour Program #261
برنامه شماره ۲۶۱ گنج حضور

Please rate this video
Out of 38 votes | 6317 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  
Centered Image

Description

برنامه شماره ۲۶۱ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی




مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۴۳۳


من آنم کز خیالاتش تراشنده وثن باشم

چو هنگام وصال آمد بتان را بت شکن باشم

مرا چون او ولی باشد چه سخره بوعلی باشم

چو حسن خویش بنماید چه بند بوالحسن باشم

دو صورت پیش می آرد گهی شمع است و گه شاهد

دوم را من چو آیینه نخستین را لگن باشم

مرا وامی است در گردن که بسپارم به عشقش جان

ولی نگزارمش تا از تقاضا ممتحن باشم

چو زندانم بود چاهی که در قعرش بود یوسف

خنک جان من آن روزی که در زندان شدن باشم

چو دست او رسن باشد که دست چاهیان گیرد

چه دستکها زنم آن دم که پابست رسن باشم

مرا گوید چه می نالی ز عشقی تا که راهت زد

خنک آن کاروان کش من در این ره راه زن باشم

چو چنگم لیک اگر خواهی که دانی وقت ساز من

غنیمت دار آن دم را که در تن تن تنن باشم

چو یار ذوفنون من زند پرده جنون من

خدا داند دگر کس نی که آن دم در چه فن باشم

ز کوب غم چه غم دارم که با او پای می کوبم

چه تلخی آیدم چون من بر شیرین ذقن باشم

چو بیش از صد جهان دارم چرا در یک جهان باشم

چو پخته شد کباب من چرا در بابزن باشم

کبوترباز عشقش را کبوتر بود جان من

چو برج خویش را دیدم چرا اندر بدن باشم

گهی با خویش در جنگم گهی بیخویشم و دنگم

چو آمد یار گلرنگم چرا با این سه فن باشم

چو در گرمابه عشقش حجابی نیست جانها را

نیم من نقش گرمابه چرا در جامه کن باشم

خمش کن ای دل گویا که من آواره خواهم شد

وطن آتش گرفت از تو چگونه در وطن باشم

اگر من در وطن باشم وگر بیرون ز تن باشم

ز تاب شمس تبریزی سهیل اندر یمن باشم

Back

Privacy Policy

Today visitors: 1487

Time base: Pacific Daylight Time