: تماس با دفتر گنج حضور در آمریکا

Tel: 001 818 970 3345

Email: parviz4762@mac.com

Search
جستجو

Ganje Hozour Program #612
برنامه شماره ۶۱۲ گنج حضور

Please rate this video
Out of 427 votes | 12910 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  
Centered Image

Description

برنامه شماره ۶۱۲ گنج حضور

اجرا: پرویز شهبازی


۱۳۹۵ تاریخ اجرا: ۲۰ ژوئن ۲۰۱۶ ـ ۱ تیر   






مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۹۵۱

Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1951, Divan e Shams


ای برادر تو چه مرغی؟ خویشتن را باز بین

گر تو دست آموز شاهی خویشتن را باز بین

هر که انبازی(۱) برید از خویش، آن بازی مدان

در جهان او را چو حق بی‌مثل و بی‌انباز بین

ز آفتابی کآفتاب آسمان یک جام اوست

ذره‌ها و قطره‌ها را مست و دست انداز(۲) بین

چونک قُبله(۳) شاه یابی قبله اقبال شو

چون دو دم خوردی ز جامش بخت را دمساز(۴) بین

گفتم: «ای اکسیر(۵)، بنما مس را چون زر کنی؟»

رو به صرافان دل آورد گفتا: «گاز(۶) بین»

گفتمش: «چون زنده کردی مرغ ابراهیم را؟»

گفت: «پر و بال بر کن، هم کنون پرواز بین»

گفتم: «از آغاز مرغ روح ما بی‌پر بدست»

گفت: «هین بشکن قفس، آغاز بی‌آغاز بین»

زان فروبسته دمی کِت(۷) همدم و همراز نیست

چشم بگشا هر دمی، همراز بین، همراز بین

این دمی چندی که زد جان تو در سوز و نیاز

چون دم عیسی به حضرت زنده و باساز بین

خاک خواری را بمان، چون خاک خواری پیشه گیر

خاک را از بعد خواری در چمن اِعزاز(۸) بین


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۹۷۷

Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 3, Line #3977


مرغ جانش موش شد سوراخ‌جو

چون شنید از گُربگان او عَرِّجُوا(۹)


حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۲۸۶

Hafez Poem (Qazal) #286, Divan e Qazaliat


گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع(۱۰)

سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سختکوش


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۲۰۸

Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 1, Line #1208


غیرنطق و غیر ایماء(۱۱) و سِجِل(۱۲)

صد هزاران ترجمان خیزد ز دل


حافظ، دیوان غزلیات، غزل شمارهٔ ۲۳۲

Hafez Poem (Qazal) #232, Divan e Qazaliat


بر سر آنم که گر ز دست برآید

دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد(۱۳)

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۶۸۴

Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 3, Line #684


چون کند دعویِّ خیاطی خَسی

افکند در پیش او شه، اطلسی

که بِبُر این را بَغَلطاق(۱۴) فراخ

ز امتحان پیدا شود او را دو شاخ


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱

Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 5, Line #31


تفسیر خُذْ اَرْبَعةً مِنَ الطَّیْر فَصُرْهُنَّ ِالَیْکَ


 قرآن کریم، سوره بقره (٢)، آیه ٢۶۰

Quran, Sooreh Baghareh (#2), Line # 260


وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.


ترجمه فارسی

Farsi Translation


و [یاد کنید] هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان ده که مردگان را چگونه زنده می کنی؟ [خدا] فرمود: آیا [به قدرتم نسبت به زنده کردن مردگان] ایمان نیاورده ای؟! گفت: چرا ولی [مشاهده این حقیقت را خواستم] تا قلبم آرامش یابد. [خدا] فرمود: پس چهار پرنده بگیر و آنها را [برای  دقت در آفرینش هر یک] به خود نزدیک کن، و [بعد از کشتن، ریز ریز کردن و مخلوط کردنشان به هم] بر هر کوهی [در این منطقه] بخشی از آنها را قرار ده، سپس آنها را بخوان که شتابان به سویت می آیند؛ و بدان که یقیناً خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.


ترجمه انگلیسی

English Translation


When Abraham said: "Show me, Lord, how You will 

raise the dead, " He replied: "Have you no faith?" He 

said "Yes, but just to reassure my heart." Allah 

said, "Take four birds, draw them to you, and cut 

their bodies to pieces. Scatter them over the 

mountain-tops, then call them back. They will 

come swiftly to you. Know that Allah is Mighty, Wise."


تو خلیل وقتی ای خورشیدْهُش

این چهار اَطیارِ(۱۵) ره‌زن را بکُش

زآنکه هر مرغی ازینها زاغ‌وَش

هست عقل عاقلان را دیده‌کَش(۱۶)

چار وصف تن، چو مرغان خلیل

بِسمِلِ(۱۷) ایشان دهد جان را سَبیل(۱۸)

ای خلیل اندر خلاص نیک و بد

سر ببرشان، تا رَهَد پاها ز سَد(۱۹)

کُل تويی و جملگان اجزای تو

بر گُشا که هست پاشان پای تو

از تو عالم روحزاری(۲۰) می‌شود

پشت صد لشکر، سواری می‌شود

زانکه این تن شد مقام چار خُو

نامشان شد چار مرغ فتنه‌جو

خلق را گر زندگی خواهی ابد

سر ببُر زین چار مرغ شوم بَد

بازشان زنده کن از نوعی دگر

که نباشد بعد از آن زیشان ضرر

چار مرغ معنویِّ راهزن

کرده‌اند اندر دل خلقان وطن

چون امیر جمله دلهای سَوِی(۲۱)

اندرین دور ای خلیفهٔ حق توی

سر ببُر این چار مرغ زنده را

سَرمَدی(۲۲) کن خلق ناپاینده را

بَطّ(۲۳) و طاوس ست و زاغ ست و خروس

این مثال چار خُلق اندر نُفوس

بَطّ، حرص ست و خروس آن شهوت ست

جاه، چون طاوس و، زاغ اُمنیّت(۲۴) ست

مُنْیَتَش(۲۵) آن که بود امیدساز

طامع(۲۶) تَأبید(۲۷) یا عمر دراز

بَطّ، حرص آمد که نُوكش در زمین

در تر و در خشک می‌جوید دَفین(۲۸)

یک زمان نبود مُعطَّل آن گلو

نشنود از حُکم، جز اَمرِ کُلُوا*

هم‌چو یَغْماجی(۲۹) ست، خانه می‌کَنَد

زود زود انبان خود پُر می‌کند

اندر انبان می‌فشارد نیک و بد

دانه‌های دُرّ و حَبّات(۳۰) نخَود

تا مبادا یاغیی آید دگر

می‌فشارد در جَوال او خشک و تر

وقت تنگ و فرصت اندک، او مَخُوف(۳۱)

در بغل زد هر چه زودتر بی‌وقوف

اعتمادش نيست بر سلطان(۳۲) خويش

كه نيارد ياغيى آمد به پیش

لیک مؤمن ز اعتماد آن حیات

می كند غارت به مَهْل(۳۳) و با اَنات(۳۴)

ايمن ست از فوت و از یاغی که او

می‌شناسد قهر شه را بر عَدُو

ايمن ست از خواجه‌تاشان دگر

که بیایندش مزاحم صَرفه‌بَر(۳۵)

عدل شه را دید در ضبط حَشَم(۳۶)

که نیارد کرد کس بر کس ستم

لاجرم نشتابد و ساکن بود

از فَواتِ(۳۷) حَظِّ(۳۸) خود آمِن بود

بس تَأنّی(۳۹) دارد و صبر و شکیب

چشم‌ْسیر و مُؤثِرست(۴۰) و پاک‌ْجیب(۴۱)

کین تَأنّی پرتو رحمان بود

وان شتاب از هَزّهٔ(۴۲) شیطان بود

زانک شیطانش بترساند ز فقر

بارگیر(۴۳) صبر را بکشد به عَقْر(۴۴)

از نُبی(۴۵) بشنو که شیطان در وعید(۴۶)

می‌کند تهدیدت از فقر شدید

تا خوری زشت و بری زشت و شتاب

نی مروّت، نی‌تَأنّی، نی ثواب

لاجرم کافر خورد در هفت بَطْن

دین و دل باریک و لاغر، زَفت(۴۷) بَطن(۴۸)


* قرآن کریم، سوره اعراف (۷)، آیه ۳۱

Quran, Sooreh Araaf (#7), Line # 31


يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ.


ترجمه فارسی

Farsi Translation


ای فرزندان آدم! به گاه عبادت [یا در هر عبادتگاهی] زینت های خود را برگیرید [لباسی مناسب بپوشید] و بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید که خداوند، اسراف کاران را دوست نمی دارد.


ترجمه انگلیسی

English Translation


O Children of Adam! wear your beautiful 

apparel at every time and place of prayer: eat 

and drink: But waste not by excess, for Allah 

loveth not the wasters.


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۴۹۷

Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 3, Line #3497


که تأنی هست از رحمان یقین

هست تعجیلت ز شیطان لعین(۴۹)

پیش سگ چون لقمه نان افکنی

بو کند، آنگه خورد ای مُعْتَنی(۵۰)

او به بینی بو کند، ما با خِرَد

هم ببوییمش به عقل مُنْتَقَد(۵۱)


حدیث


درنگ و تامل از خداوند است و عجله از شیطان.


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۲۷

Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 3, Line #4327


که مرو زان سو، بیندیش ای غَوی(۵۲)

که اسیر رنج و درویشی شوی


 قرآن کریم، سوره بقره (٢)، آیه ٢۶۸

Quran, Sooreh Baghareh (#2), Line # 268


الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ ۖوَاللهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا ۗ وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ


ترجمه فارسی

Farsi Translation


شیطان شما را وعده تنگدستی دهد و به تباهکاری فرمانتان راند. در حالیکه خداوند به آمرزش و بخشایش خود شما را وعده دهد. و خداوند وسعت بخش داناست.


ترجمه انگلیسی

English Translation



The Evil one threatens you with poverty and bids

you to conduct unseemly. Allah promiseth you 

His forgiveness and bounties. And Allah careth 

for all and He knoweth all things.



(۱) انباز: شریک

(۲) دست انداز: رقص کننده ، کسی که از فرط شادی دست افشانی می کند

(۳) قُبله: بوسه

(۴) دمساز: همدم، همراز، همصحبت، همنشین

(۵) اکسیر: کیمیا، جوهری که تصور میشد میتواند ماهیت جسمی را تغییر دهد، مثلاً جیوه را نقره و مس را طلا کند.

(۶) گاز: قیچی، مقراض بریدن طلا و نقره

(۷) کِت: مخفّف که تو را

(۸) اِعزاز: عزت دادن، عزیز شمردن، گرامی داشتن

(۹) عَرِّجُوا: عروج کنید، فعل امر از باب تفعیل

(۱۰) طبع: خوی، سرشت، نهاد

(۱۱) ایماء: اشارت کردن

(۱۲) سِجِل: در اینجا به معنی نوشته

(۱۳) اضداد: چیزهای مخالف و مغایر یکدیگر، جمع ضدّ

(۱۴) بَغَلطاق: کلاه و فرجی، برگستوان و قبا

(۱۵) اَطیار: جمع طَیر به معنی پرنده

(۱۶) دیدهکَش: دیده کَشنده، بیرون آورنده چشم

(۱۷) بِسمِل: ذبح کردن حیوان، در اینجا انداختن من ذهنی یا قسمت هایی از آن و قبل از یا هنگام آن زنده شدن به خدا یا زندگی

(۱۸) سَبیل: راه

(۱۹) سَد: بند، حایل میان دو چیز

(۲۰) روحزار: جایی که روح بسیار باشد. روح+زار، پسوند مکان که دلالت بر کثرت و انبوهی دارد.

(۲۱) سَوِی: راست و معتدل، بی عیب

(۲۲) سَرمَدی: همیشگی، ابدی

(۲۳) بَطّ: مرغابی

(۲۴) اُمنیّت: آرزو، جمع اَمانیّ

(۲۵) مُنْیَت: آرزو، خواسته، جمع مُنی'

(۲۶) طامع: طمع کننده، آزمند

(۲۷) تَأبید: جاوید کردن، جاودانه ساختن

(۲۸) دَفین: مدفون، نهفته شده، گنج، زر و سیم که زیر خاک پنهان کنند.

(۲۹) یَغْماجی: یغماگر، چپاول کننده، در اینجا به معنی دزد است.

(۳۰) حَبّات: دانه ها، جمع حبّه

(۳۱) مَخُوف: ترسناک، بیمناک

(۳۲) سلطان: قدرت، تسلط، شاه، مجازاً خدا، نیروی پنهان که همه چیز را اداره می کند.

(۳۳) مَهْل: آهستگی، آرامی

(۳۴) اَنات: وقار، آهستگی

(۳۵) صَرفه‌بَر: سود برنده

(۳۶) حَشَم: خویشان و کسان و چاکران مرد، در اینجا همه خلقت به خصوص انسان ها

(۳۷) فَوات: در گذشتن، از دست رفتن

(۳۸) حَظّ: لذت، خوشی، بهره

(۳۹) تَأنّی: درنگ کردن، آهستگی، تأخیر کردن

(۴۰) مُؤثِر: اسم فاعل از مصدر ایثار، ایثار کننده، بخشنده

(۴۱) پاکْجیب: پاک دامن، عفیف

(۴۲) هَزّه: تکان دادن، در اینجا به معنی تحریک و وسوسه، نیروی محرّکه

(۴۳) بارگیر: حیوانی که بار حمل می کند، کجاوه

(۴۴) عَقْر: پی کردن، در اینجا از کار انداختن

(۴۵) نُبی: قرآن

(۴۶) وعید:‌ بیم کردن، ترساندن

(۴۷) زَفت: درشت، فربه

(۴۸) بَطن: شکم

(۴۹) لعین: ملعون، لعنت شده

(۵۰) مُعْتَنی: اعتنا کننده، اهتمام کننده

(۵۱) مُنْتَقَد: نقادی شده، از زواید پیراسته شده، ناب

(۵۲) غَوی: گمراه

shirin7shComment by: shirin7sh
یک زندگی بازبینی نشده ارزش زندگی ندارد
درود بیکران بر شما


Back

Privacy Policy

Today visitors: 1982

Time base: Pacific Daylight Time