برنامه شماره ۶۱۷ گنج حضور
اجرا: پرویز شهبازی
۱۳۹۵ تاریخ اجرا: ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۶ ـ ۵ مرداد
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۵۲
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) # 1852, Divan e Shams
چو آمد روی مه رویم، که باشم من، که باشم من؟
چو زاید آفتاب جان، کجا ماند شب آبستن؟
چه باشد خار گریان رو که چون سور بهار آید
نگیرد رنگ و بوی خوش، نگیرد خوی خندیدن
چه باشد سنگ بیقیمت، چو خورشید اندرو تابد
که از سنگی برون ناید، نگردد گوهر روشن؟
چه باشد شیر نوزاده، ز یک گربه زبون باشد
چو شیر شیر آشامد، شود او شیر شیرافکن
یکی قطره منی بودی، منی انداز کردت حق
چو سیمابی(۱) بدی وز حق شدستی شاه سیمین تن
منیّ دیگری داری که آن بحرست و این قطره
قراضه ست این منیّ تو و آن من هست چون معدن
منیّ حق شود پیدا، منیّ ما فنا گردد
بسوزد خرمن هستی، چو ماه حق کند خرمن
گرفتم دامن جان را که پوشیدهست تشریفی
که آن را نی گریبانست و نی تیریز(۲) و نی دامن
قبای اطلس معنی که برقش کفرسوز آمد
گر این اطلس همیخواهی، پلاس(۳) حرص را برکن
اگر پوشیدم این اطلس، سخن پوشیده گویم بس
اگر خود صد زبان دارم، نگویم حرف چون سوسن
چنین خلعت بدش در سر، که نامش کرد مُدَّثِّر*۱
شِعارش(۴) صورت نَیِّر(۵)، دِثارش(۶) سیرت اَحسَن
*۱ قرآن کریم، سوره مدثر (۷۴)، آیه ۱-۷
Quran,Sooreh Modaser (#74), Line #1-7
يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (۱)
قُمْ فَأَنْذِرْ (۲)
وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ (۳)
وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ (۴)
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ (۵)
وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ (۶)
وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ (۷)
ترجمه فارسی
Farsi Translation
ای جامه برخود پوشیده! (۱)
برخیز و هشدار ده، (۲)
و پروردگارت را بزرگ دار، (۳)
و جامه ات را پاک کن، (۴)
و از پلیدی دور شو (۵)
و [احسانت را بر دیگران] در حالی که [آن را] بزرگ و فراوان بینی، منت مگذار، (۶)
و [بر ناگواری ها] برای رضای پروردگارت صبر آر. (۷)
ترجمه انگلیسی
English Translation
O thou wrapped up (in the mantle)! (1)
Arise and deliver thy warning! (2)
And thy Lord do thou magnify! (3)
And thy garments keep free from stain! (4)
And all abomination shun! (5)
Nor expect, in giving, any
increase (for thyself)! (6)
But, for thy Lord's (Cause), be
patient and constant! (7)
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۹۱
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 6, Line # 91
هین برآر از شرق، سَیْفُالله را
گرم کن زان شرق، این درگاه را
برف را خنجر زند آن آفتاب
سیلها ریزد ز کُه ها بر تُراب
زانکه لا شرقی است و لا غربی است او
با مُنَجِّم روز و شب حربی است او*۲
که چرا جز من نُجوم بیهُدی(۷)
قبله کردی از لئیمی و عَمی(۸)؟
ناخوشت آید مقال آن امین
در نُبی(۹) که لا اُحِبُّ الآفِلین
*۲ قرآن کریم، سوره نور (۲۴)، آیه ۳۵
Quran,Sooreh Noor (#24), Line #35
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ
كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ
وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ
وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
خدا نور آسمان ها و زمین است؛ وصف نورش مانند چراغدانی است که در آن، چراغ پر فروغی است، و آن چراغ در میان قندیل بلورینی است، که آن قندیل بلورین گویی ستاره تابانی است، [و آن چراغ] از [روغن] درخت زیتونی پر برکت که نه شرقی است و نه غربی افروخته می شود، و روغن آن [از پاکی، صافی و آمادگی احتراق] بی آنکه آتشی بدان رسد، نزدیک است شعله ور گردد. نوریست بر فراز نوری (روشنی بر روشنی است)؛ خدا هر کس را بخواهد به سوی نور خود هدایت میکند و خدا برای مردم مثلها می زند[تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست.
Allah is the Light of the heavens and the earth. The Parable of His Light is as if there were a Niche and within it a Lamp: the Lamp enclosed in Glass: the glass as it were a brilliant star: Lit from a blessed Tree, an Olive, neither of the east nor of the west, whose oil is well-nigh luminous, though fire scarce touched it: Light upon Light! Allah doth guide whom He will to His Light: Allah doth set forth Parables for men: and Allah doth know all things.
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۰۷۷
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 2, Line # 3077
کو خلیلی کو برون آمد ز غار
گفت: هذا ربَّ *۳، هان کو کردگار؟
من نخواهم در دو عالم بنگریست
تا نبینم این دو مجلس آن کیست؟
بی تماشای صفت های خدا
گر خورم نان، در گلو ماند مرا
چون گوارد لقمه بی دیدار او
بی تماشای گل و گلزار او؟
جز بر امید خدا زین آب خَور(۱۰)
کی خورد یک لحظه الا گاو و خر؟
آنک کالاَنعام بُد بَل هُمْ اَضَلّ
گرچه پر مکرست آن گنده بَغَل
مکر او سرزیر و او سر زیر شد(۱۱)
روزگارک(۱۲) برد و روزش دیر شد
فکرگاهش کُند شد عقلش خَرف(۱۳)
عمر شد چیزی ندارد چون الف
آنچه میگوید: درین اندیشهام
آن هم از دستان(۱۴) آن نفس است هم
وآنچه میگوید: غفورست و رحیم
نیست آن جز حیلهٔ نفس لئیم(۱۵)
ای ز غم مرده که دست از نان تهی است
چون غفورست و رحیم این ترس چیست؟
*۳ قرآن کریم، سوره انعام (۶)، آیه ۷۶-۷۹
Quran,Sooreh Anaam (#6), Line #76-79
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ (۷۶)
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَٰذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (۷۷)
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَٰذَا رَبِّي هَٰذَا أَكْبَرُ ۖ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ (۷۸)
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۷۹)
پس چون [تاریکی] شب او را پوشانید، ستاره ای دید و گفت: این پروردگار من است؛ هنگامی که ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم. (۷۶)
هنگامی که ماه را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من است؛ چون ماه غروب کرد، گفت: یقیناً اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود. (۷۷)
وقتی خورشید را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است؛ و هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بی تردید من [با همه وجود] از آنچه شریک خدا قرار می دهید، بیزارم. (۷۸)
من به دور از انحراف و با قلبی حق گرا همه وجودم را به سوی کسی که آسمان ها و زمین را آفرید، متوجه کردم و از مشرکان نیستم. (۷۹)
When the night covered him over, He saw a star: He said: "This is my Lord." But when it set, He said: "I love not those that set." (76)
When he saw the moon rising in splendour, he said: "This is my Lord." But when the moon set, He said: "unless my Lord guide me, I shall surely be among those who go astray." (77)
When he saw the sun rising in splendour, he said: "This is my Lord; this is the greatest (of all)." But when the sun set, he said: "O my people! I am indeed free from your (guilt) of giving partners to Allah. (78)
For me, I have set my face, firmly and truly, towards Him Who created the heavens and the earth, and never shall I give partners to Allah. (79)
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۹۶
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 6, Line # 96
از قُزَح(۱۶) در پیش مه بستی کمر
زان همی رنجی ز وَانْشَقَّ الْقَمَر*۴
منکری این را که شَمسٌ کُوِّرَتْ *۵
شمس، پیش توست اعلی مرتبت(۱۷)
از ستاره دیده تصریف هوا(۱۸)
ناخوشت آید ِاذَالنَّجْمُ هَوی'*۶
خود مؤثرتر نباشد مه ز نان
ای بسا نان که بِبُرَّد عِرق جان
خود مؤثرتر نباشد زُهره ز آب
ای بسا آبا که کرد او تن خراب
مِهر آن در جان توست و پند دوست
میزند بر گوش تو بیرون پوست
پند ما در تو نگیرد ای فلان
پند تو در ما نگیرد هم بدان
جز مگر مفتاح خاص آید ز دوست
که مَقالیدُ السَّموات*۷ آن اوست
این سخن همچون ستارهست و قمر
لیک بیفرمان حق ندهد اثر
این ستارهٔ بیجهت تاثیر او
میزند بر گوشهای وَحیْجُو
که بیایید از جهت تا بیجهات
تا ندرّاند شما را گرگ مات
*۴ قرآن کریم، سوره قمر (۵۴)، آیه ۱
Quran,Sooreh Ghamar (#56), Line #1
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ
قیامت بسیار نزدیک شد، و ماه از هم شکافت.
The Hour (of Judgment) is nigh, and the
moon is cleft asunder.
*۵ قرآن کریم، سوره تكوير (٨١)، آیه ۱
Quran,Sooreh Takvir (#81), Line #1
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ
هنگامی که خورشید را به هم درپیچند
When the sun (with its spacious light) is folded up;
*۶ قرآن کریم، سوره نجم (۵۳)، آیه ۱
Quran,Sooreh Najm (#53), Line #1
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ
سوگند به ستاره هنگامی که[برای غروب کردن در کرانه افق] افتد؛
By the Star when it goes down.
*۷ قرآن کریم، سوره زُمَر (٣٩)، آیه ۶۳
Quran,Sooreh Zomar (#39), Line # 63
لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ
کلیدهای آسمانها و زمین از آن او است و آنان که به آیات خدا کفر ورزند جملگی شان زیانکارند.
To Him belong the keys of the heavens
and the earth: and those who reject the
Signs of Allah,- it is they who will be in loss.
قرآن کریم، سوره التين (۹۵)، آیه ۴-۶
Quran,Sooreh Tin (#95), Line #4-6
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (۴)
ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ (۵)
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (۶)
که ما انسان را در نیکوترین نظم و اعتدال و ارزش آفریدیم. (۴)
آن گاه او را [به سبب گناهکاری] به [مرحله] پست ترینِ پَستان بازگرداندیم. (۵)
مگر آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، پس آنان را پاداشی بی منت و همیشگی است. (۶)
We have indeed created man in the best of moulds, (4)
Then do We abase him (to be) the lowest of the low, (5)
Except such as believe and do righteous deeds: For they shall have a reward unfailing. (6)
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۹۶۲
Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book # 5, Line # 962
تفسیر خَلَقْنَا الْاِنسانَ فی اَحْسَنِ تَقویمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَل سافِلینَ و تفسیر وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْق
آدم حُسن و مَلَک ساجد شده
همچو آدم باز معزول آمده
گفت: آوَه، بعد هستی نیستی؟
گفت: جرمت این که افزون زیستی
جبرئیلش میکشاند مو کشان
که برو زین خُلد(۱۹) و از جَوْقِ خوشان(۲۰)
گفت: بعد از عِزّ، این اِذلال(۲۱) چیست؟
گفت: آن دادست و اینت داوری ست
جبرئیلا سجده میکردی به جان
چون کنون میرانی ام تو از جِنان(۲۲)؟
حُلّه(۲۳) میپرد ز من در امتحان
همچو برگ از نخل در فصل خزان
آن رخی که تاب او بد ماهوار
شد به پیری همچو پشت سوسمار
وان سر و فرقِ گَشِ(۲۴) شَعْشَع(۲۵) شده
وقت پیری ناخوش و اَصْلَع(۲۶) شده
وان قد صف دَرِّ(۲۷) نازان(۲۸) چون سِنان(۲۹)
گشته در پیری دو تا همچون کمان
رنگ لاله گشته رنگ زعفران
زور شیرش گشته چون زهرهٔ زنان
آنکه مردی در بغل کردی به فن
میبگیرندش بغل وقت شدن
این خود آثار غم و پژمردگی ست
هر یکی زینها رسول مردگی ست
(۱) سیماب: جیوه
(۲) تیریز: چاک جامه و لباس
(۳) پلاس: گلیم، جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن میکنند
(۴) شِعار: لباس زیر
(۵) نَیِّر: درخشان، نوردهنده
(۶) دِثار: لباس رو
(۷) هُدی: هدایت
(۸) عَمی: کوری
(۹) نُبی: قرآن کریم
(۱۰) آب خَور: آبشخور
(۱۱) سر زیر شدن: سرنگون شدن
(۱۲) روزگارَک: کنایه از عمر کوتاه
(۱۳) خَرف: پیر سبک مغز
(۱۴) دستان: حیله
(۱۵) لئیم: ناکس، فرومایه، بخیل
(۱۶) قُزَح: یکی از نام های شیطان
(۱۷) اعلی مرتبت: عالی ترین مرتبه
(۱۸) تصریف هوا: تغییر اوضاع جوّی
(۱۹) خُلد: بهشت برین
(۲۰) جَوْقِ خوشان: گروه سرخوشان و شادمانان
(۲۱) اِذلال: خوار کردن، تحقیر نمودن
(۲۲) جِنان: جمع جنّت به معنی بهشت
(۲۳) حُلّه: لباس نو
(۲۴) فرقِ گَش: سر و موی زیبا، فرق به معنی فرق موی سر و گَش به معنی خوب و زیبا
(۲۵) شَعْشَع: تابنده، تابناک
(۲۶) اَصْلَع: داغ سر، مردی که جلوی سرش مو نداشته باشد
(۲۷) صف دَر: درنده صف، برهم زننده صف دشمن
(۲۸) نازان: نازکننده، رعنا
(۲۹) سِنان: نیزه، سر نیزه
Privacy Policy
Today visitors: 2017 Time base: Pacific Daylight Time