Loading the content... Loading depends on your connection speed!

Ganje Hozour App
Ganje Hozour Iphone App Ganje Hozour Android App

: تماس با دفتر گنج حضور در آمریکا

Tel: 001 818 970 3345

Email: parviz4762@mac.com

Search
جستجو

Ganje Hozour Program #778
برنامه شماره ۷۷۸ گنج حضور

Please rate this video
Out of 346 votes | 7503 Views
Poor            Good            Great

    

Set Stream Quality

  

Description

برنامه شماره ۷۷۸ گنج حضور

اجرا: پرویز شهبازی


۱۳۹۸ تاریخ اجرا: ۲۶ آگست ۲۰۱۹ - ۵ شهریور





مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2214, Divan e Shams


خُنُک(۱) آن دَم که نشینیم در ایوان من و تو

به دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و تو


دادِ باغ و دمِ مرغان بدهد آبِ حیات

آن زمانی که درآییم به بستان من و تو


اخترانِ فلک آیند به نظّاره ما

مَهِ خود را بنماییم بدیشان من و تو


من و تو، بی‌ من و تو، جمع شویم از سرِ ذوق

خوش و فارغ ز خرافاتِ پریشان من و تو


طوطیانِ فلکی جمله شِکَرخوار شوند

در مقامی که بخندیم بدان سان من و تو


این عجبتر که من و تو به یکی کُنج اینجا

هم در این دَم به عراقیم و خراسان(۲) من و تو


به یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگر

در بهشتِ ابدی و شکرستان من و تو


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۷۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 796


پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

زآنکه بد مرگی است این خواب گران


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۵۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2654, Divan e Shams


چو نَفْسِ واحدیم از خلق و از بِعث

جدا باشیدنِ ارواح تا کی؟


قرآن کریم، سوره لقمان(۳۱)، آیه ۲۸

Quran, Sooreh Luqman(#31), Line #28


مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ


آفرینش شما (در آغاز) و زنده گرداندن شما (در انجام) جز همسان (آفرینش و

زنده گرداندن) فردی نیست.خداوند شنوا و بینا است.


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۸۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 587


غیر معشوق ار تماشایی بُوَد

عشق نَبْوَد، هرزه سودایی بُوَد


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۷۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1673, Divan e Shams


حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلَّوا شَطْرَهُ

با زجاجهء(۳) دل پری خوان(۴) توییم


قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۴۴

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #144


…حَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ۗ…


…هر جا كه باشيد روى بدان جانب كنيد…


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۵۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3354


گرچه دوری، دور می‌جنبان تو دُم

حَیثُ ما کُنتُم فَوَلُّوا وَجهَکُم


گر چه در ذهن هستی و از او دوری، از دور دُم آشنایی با او (از جنس او بودن) 

را به حرکت در آر. به این آیه قران توجه کن که می گوید: در هر جا که هستی رو به او کن.


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۷۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line # 3745


حَیْثَ ما کُنْتُم فَوَلُّوا وَجْهَکُم

نَحْوَهُ هذا الَّذی لَمْ یَنْهَکُم


در هر وضعيّت و هر جا که باشید، رو به سوی او (خدا) کنید. خداشما را فقط از این کار منع نکرده است.


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1444, Divan e Shams


چون شب بشود تاری(۵)، با این همه بیداری

با عشق همی‌گویم کای عشق، ببر خوابم


چون خواب مرا بیند، بگریزد و ننشیند

از من برود، آید در شخص دگر خوابم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1221


دیو چون عاجز شود در اِفتِتان(۶)

اِستِعانَت(۷) جوید او زین اِنسیان(۸)


که شما یارید با ما، یاری ای

جانبِ مایید جانب داری ای


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 21, Divan e Shams


این دو ره آمد در روش یا صبر یا شُکرِ نِعَم

بی شمع رویِ تو نَتان(۹) دیدن مرین دو راه را


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۲۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1222


که شما یارید با ما، یاری ای

جانبِ مایید جانب داری ای


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1234


توبه کن، بیزار شو از هر عَدو

کو ندارد آبِ کوثر در کدو


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1237


هر که را دیدی ز کوثر خشک لب

دشمنش می‌دار هم‌چون مرگ و تب


گر چه بابای تو است و مامِ(۱۰) تو

کو حقیقت هست خون‌آشامِ تو


از خلیلِ(۱۱) حق بیاموز این سِیَر(۱۲)

که شد او بیزار اول از پدر


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 256


عشوه‌هایِ یارِ بَد مَنیوش(۱۳) هین

دام بین، ایمن مَرو تو بر زمین


صد هزار ابلیسِ لا حَوْل آر بین

آدما، ابلیس را در مار بین


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت  ۳۱۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 316


چون بسی ابلیسِ آدم‌روی هست

پس به هر دستی نشاید داد دست


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت  ۲۶۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 269


بر زبان، نامِ حق و، در جانِ او

گَندها از فکرِ بی ایمانِ او


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت  ۲۱۴۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2146


بر کنارِ بامی ای مستِ مُدام

پَسْت بنشین(۱۴) یا فرود آ، وَالسَّلام(۱۵)


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1211


شرع بهرِ دفعِ شَرّ رایی زند

دیو را در شیشهٔ حجّت کند


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۸۴۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1841


هر که را دیدی به زر و سیم فرد

دان که اندر کسب کردن صبر کرد


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1411


هر که را بینی یکی جامه دُرُست

دان که او آن را به صبر و کسب جُست


هرکه را دیدی برهنه و بینوا

هست بر بی‌صبریِ او آن گوا


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۰۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 806, Divan e Shams


هر کسی در عجبی و عجبِ من اینست

کاو نگنجد به میان، چون به میان می‌آید؟


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۰۵۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2050


پیش گاوی سَجده کردی از خَری

گشت عقلت صیدِ سحرِ سامِری


چشم دزدیدی ز نور ذُوالْجَلال

اینْت جهل وافر و، عین ضَلال


شُه بر آن عقل و، گُزینش که توراست

چون تو کان جهل را کُشتن سِزاست


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۸۲۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2824


قسمتِ خود، خود بریدی تو ز جهل

قسمتِ خود را فزاید مردِ اَهل


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۹۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2900


گر به کاوی کوششِ اهل مَجاز

تُو به تُو گَنده بود همچون پیاز


هر یکی از یکدگر بی مغزتر

صادقان را یک ز دیگر نغزتر


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۱۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3109


 اَبلهان، تعظیم مسجد می کنند

در خرابی اهلِ دل، جِد می کنند


آن مجاز است، این حقیقت ای خران

نیست مسجد جُز درونِ سَروران


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲۰۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3202


حکمتی کز طبع زاید وز خیال

حکمتی بی فیضِ نورِ ذُوالْجَلال


حکمتِ دنیا فزاید ظنّ و شک

حکمتِ دینی پَرد فوقِ فَلک


زَوْبَعان زیرک آخِرزمان

بر فزوده خویش بر پیشینیان


حیله آموزان، جِگرها سوخته

فعلها و مکرها آموخته


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3670


تو به صورت رفته یی، گم گشته یی

زآن نمی یابی که معنی هشته یی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 837


چشم ها و گوش ها را بسته اند

جز مر آنها را که از خود رسته اند


جز عنایت که گشاید چشم را ؟

جز محبت که نشاند خشم را ؟


جهد بی توفیق خود کس را مباد

در جهان، وَاللُه اَعْلَمْ بِالسَّداد


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۰۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1023


چون ندارد جان تو قندیل ها

بهر بینش کرده ای تأویل ها


که غرض تسبیح ظاهر کی بود ؟

دعوی دیدن خیال غَی(۱۶) بود


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1291


هوش را بگذار و آن گَه هوش دار

گوش را بربند و، آن گه گوش دار


نی نگویم، زآنکه خامی تو هنوز

در بهاری تو، ندیدستی تَموز


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2825


تا ابد از ظلمتی در ظلمتی

می روند و، نیست غَوْثی(۱۷)، رحمتی


نام نیک و بَد مگر نشنیده اید ؟

جمله دیدند و شما نادیده اید ؟


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۱۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4310


مر سفیهان را رباید هر هوا

زآنکه نبودشان گرانی قوا


کشتئی بی‌لنگر آمد مردِ شَر

که ز بادِ کژ نیابد او حَذر


لنگرِ عقل ست عاقل را امان

لنگری دریوزه کن از عاقلان


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۹۴۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1943


صد کس از گرگین همه گرگین شوند

خاصه این گَرِّ خبیثِ ناپسند


گَرِّ کم عقلی مبادا گَبر را

شومِ او بی‌آب دارد ابر را


نم نبارد ابر از شومی او

شهر شد ویرانه از بومیِّ(۱۸) او


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۲۶۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2264


پند گفتن با جَهولِ(۱۹) خوابناک

تخم افگندن بُوَد در شوره خاک


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۸۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3283


قِشرهایِ خشک را جا آتش است

قِشر پیوسته به مغزِ جان خوش است


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۳۰۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3305


جامه خُفته خورد از جُوی، آب

خفته اندر خواب، جویای سراب


می‌دود کانجای، بوی آب هست

زین تفکر راه را بر خویش بست


زانکه آنجا گفت، زینجا دور شد

بر خیالی از حقی مهجور شد


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 319


هر کسی شد بر خیالی ریشِ گاو(۲۰)

گشته در سودایِ گنجی کنجکاو


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۲۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 327


آن خیالات ار نبد نامُؤتَلِف(۲۱)

چون ز بیرون شد روش ها مختلف ؟


قبلهٔ جان را چو پنهان کرده‌اند

هر کسی رو جانبی آورده‌اند


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۸۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 811


کهنه و گندیده  پوسیده را

تحفه می بر بهر هر نادیده را


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1423


ای بسا زرّاق گول بی وقوف

از ره مردان ندیده غیر صوف


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۶۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1637


آب دادی عام، اصل و فرع را

از برای طَهْر(۲۲) و بهر کَرْع(۲۳) را


تا ازینها پی بری سویِ اصول

تو برین قانع شدی ای بُوالْفُضول(۲۴)


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۹۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1981

 

بدگُمان باشد همیشه زشت کار

نامه خود خواند اندر حَقَّ یار


آن خَسان(۲۵) که در کژی ها مانده‌اند

انبیا را ساحر و کژ خوانده‌اند


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3519

 

مغز او خشک ست و، عقلش این زمان

کمترست از عقل و فهم کودکان


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۹۹۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 999


دیده هاشان را به سحری دوختند

تا چنین جوهر به خس بفروختند


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۰۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1014


در همه ز آیینهء کَژ ساز خَود

منگر ای مردود نفرین ابد


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1709


ای فسانه گشته و محو از وجود

چند افسانه بخواهی آزمود؟


خَندُمین‌تر از تو هیچ افسانه نیست

بر لب گور خراب خویش ایست


ای فرو رفته به گورِ جهل و شک

چند جویی لاغ و دستان فلک


تا بکی نوشی تو عشوهٔ این جهان

که نه عقلت ماند بر قانون نه جان


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2071


تُرَّهات(۲۶) چون تو ابلیسی مرا

کی بگرداند ز خاک این سرا؟


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2997


چون نهد در تو صفات جبرئیل

هم‌چو فرخی بر هوا جویی سبیل


منتظر بنهاده دیده در هوا

از زمین بیگانه عاشق بر سما


چون نهد در تو صفتهای خری

صد پرت گر هست، بر آخر پری


از پی صورت نیامد موش خوار

از خبیثی شد زبون موش‌خوار


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۶۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2363


این مثل اندر زمانه جانی است

جان نادانان به رنج ارزانی است


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۸۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3389


با حضور آفتاب با کمال

رهنمایی جستن از شمع و ذبال


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۴۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4649


گُلشنی کز بَقْل(۲۷) روید، یک دم است

گُلشنی کز عقل روید، خرم است


گُلشنی کز گِل دمد، گردد تباه

گُلشنی کز دل دمد، وافَرْحَتاه(۲۸)


علم‌های با مزهٔ دانسته‌مان

زان گلستان یک دو سه گُلدسته دان


زان زبونِ این دو سه گلدسته‌ایم

که درِ گلزار بر خود بسته‌ایم


آنچنان مفتاح‌ها هر دم به نان

می‌فتد ای جان دریغا از بَنان(۲۹)


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4658


دام را بِدران، بسوزان دانه را

باز کن درهایِ نو این خانه را


چون تو عاشق نیستی، ای نرگدا(۳۰)

هم‌چو کوهی بی‌خبر داری صَدا


کوه را گفتار کی باشد ز خود؟

عکس غیرست آن صدا ای مُعْتَمَد


گفت تو، زان سان که عکس دیگریست

جمله احوالت، به جز هم عکس نیست


خشم و ذوقت هر دو عکس دیگران

شادی قَوَّاده(۳۱) و خشم عَوان(۳۲)


آن عوان را، آن ضعیف آخِر چه کرد

که دهد او را به کینه زجر و درد


تا به کی عکس خیال لامِعه(۳۳)

جهد کن تا گرددت این واقعه(۳۴)


تا که گفتارت ز حالِ تو بود

سیرِ تو با پر و بال تو بود




(۱) خُنُک: خوش، خوشا

(۲) عراق و خراسان: دو نقطه دور از هم، شرق و غرب

(۳) زُجاجه: شیشه

(۴) پری خوان: کسی که پری را به طرف خود می خواند.

(۵) تاری: تاریک

(۶) اِفتِتان: گمراه کردن

(۷) اِستِعانَت: یاری خواستن

(۸) اِنسیان: آدمیان، جمع اِنس

(۹) نَتان: نتوان

(۱۰) ماممادر

(۱۱) خَلیل: ابراهیم خلیل الله

(۱۲) سِیَر: جمع سیره به معنی سنّت و روش

(۱۳) مَنیوش: گوش مکن

(۱۴) پَسْت بنشین: آسوده بنشین، راحت بنشین، عقب تر بنشین

(۱۵) اَلسَّلام: سلام بر تو باد

(۱۶) غَیّ: گمراهی

(۱۷) غَوْث: كمك، فرياد رس

(۱۸) بومی: بد شگونی

(۱۹) جَهول: بسیار نادان، بی خرد

(۲۰ریش گاومسخره، دست آویز

(۲۱) نامُؤتَلِف: ناپیوسته و ناهماهنگ

(۲۲) طَهْر: پاکی

(۲۳) کَرْع: آشامیدن آب

(۲۴) بُوالْفُضول: یاوه گو، من ذهنی پرحرف

(۲۵) خَسان: فرومایگان، جمع خس

(۲۶) تُرَّهات: یاوه گویی، سخنان من ذهنی

(۲۷) بَقْل: سبزه و گیاهی که از زمین روید

(۲۸) وافَرْحَتاهخوشا، کلمه ای برای اظهار شادی گویند.

(۲۹) بَنان: سرانگشت

(۳۰) نرگدا: گدای سمج

(۳۱) قَوَّاده: پا انداز، کسی که زنان و مردان برای هم آغوشی به هم برساند.

(۳۲) عوان: مأمور حکومتی

(۳۳) لامِعه: درخشان

(۳۴) واقعهوصل شدن انسان به زندگی، به طوری که حال، فکر و عمل انسان بوسیله زندگی تعیین شود.


************************

تمام اشعار برنامه بر اساس فرمت سایت گنج نما برای جستجوی آسان


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۲۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2214, Divan e Shams


خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو

به دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و تو


داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات

آن زمانی که درآییم به بستان من و تو


اختران فلک آیند به نظاره ما

مه خود را بنماییم بدیشان من و تو


من و تو، بی‌ من و تو، جمع شویم از سر ذوق

خوش و فارغ ز خرافات پریشان من و تو


طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند

در مقامی که بخندیم بدان سان من و تو


این عجبتر که من و تو به یکی کنج اینجا

هم در این دم به عراقیم و خراسان من و تو


به یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگر

در بهشت ابدی و شکرستان من و تو


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۷۹۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 796


پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

زآنکه بد مرگی است این خواب گران


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۶۵۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 2654, Divan e Shams


چو نفس واحدیم از خلق و از بعث

جدا باشیدن ارواح تا کی؟


قرآن کریم، سوره لقمان(۳۱)، آیه ۲۸

Quran, Sooreh Luqman(#31), Line #28


مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ


آفرینش شما (در آغاز) و زنده گرداندن شما (در انجام) جز همسان (آفرینش و

زنده گرداندن) فردی نیست.خداوند شنوا و بینا است.


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۸۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 587


غیر معشوق ار تماشایی بود

عشق نبود، هرزه سودایی بود


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۷۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1673, Divan e Shams


حیث ما کنتم فولوا شطره

با زجاجهء دل پری خوان توییم


قرآن کریم، سوره بقره(۲)، آیه ۱۴۴

Quran, Sooreh Al-Baqarah(#2), Line #144


…حَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ ۗ…


…هر جا كه باشيد روى بدان جانب كنيد…


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۳۵۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3354


گرچه دوری، دور می‌جنبان تو دم

حیث ما کنتم فولوا وجهکم


گر چه در ذهن هستی و از او دوری، از دور دُم آشنایی با او (از جنس او بودن) 

را به حرکت در آر. به این آیه قران توجه کن که می گوید: در هر جا که هستی رو به او کن.


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۷۴۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book #1, Line # 3745


حیث ما کنتم فولوا وجهکم

نحوه هذا الذی لم ینهکم


در هر وضعيّت و هر جا که باشید، رو به سوی او (خدا) کنید. 

خداشما را فقط از این کار منع نکرده است.


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۴۴۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 1444, Divan e Shams


چون شب بشود تاری، با این همه بیداری

با عشق همی‌گویم کای عشق، ببر خوابم


چون خواب مرا بیند، بگریزد و ننشیند

از من برود، آید در شخص دگر خوابم


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1221


دیو چون عاجز شود در افتتان

استعانت جوید او زین انسیان


که شما یارید با ما، یاری ای

جانب مایید جانب داری ای


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 21, Divan e Shams


این دو ره آمد در روش یا صبر یا شکر نعم

بی شمع روی تو نتان دیدن مرین دو راه را


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۲۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1222


که شما یارید با ما، یاری ای

جانب مایید جانب داری ای


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1234


توبه کن، بیزار شو از هر عدو

کو ندارد آب کوثر در کدو


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1237


هر که را دیدی ز کوثر خشک لب

دشمنش می‌دار هم‌چون مرگ و تب


گر چه بابای تو است و مام تو

کو حقیقت هست خون‌آشام تو


از خلیل حق بیاموز این سیر

که شد او بیزار اول از پدر


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۵۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 256


عشوه‌های یار بد منیوش هین

دام بین، ایمن مرو تو بر زمین


صد هزار ابلیس لا حول آر بین

آدما، ابلیس را در مار بین


مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت  ۳۱۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 1, Line # 316


چون بسی ابلیس آدم‌روی هست

پس به هر دستی نشاید داد دست


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت  ۲۶۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 269


بر زبان، نام حق و، در جان او

گندها از فکر بی ایمان او


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت  ۲۱۴۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2146


بر کنار بامی ای مست مدام

پست بنشین یا فرود آ، والسلام


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1211


شرع بهر دفع شر رایی زند

دیو را در شیشهٔ حجت کند


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۸۴۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 1841


هر که را دیدی به زر و سیم فرد

دان که اندر کسب کردن صبر کرد


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1411


هر که را بینی یکی جامه درست

دان که او آن را به صبر و کسب جست


هرکه را دیدی برهنه و بینوا

هست بر بی‌صبری او آن گوا


مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۸۰۶

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Qazal)# 806, Divan e Shams


هر کسی در عجبی و عجب من اینست

کاو نگنجد به میان، چون به میان می‌آید؟


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۰۵۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2050


پیش گاوی سجده کردی از خری

گشت عقلت صید سحر سامری


چشم دزدیدی ز نور ذوالجلال

اینت جهل وافر و، عین ضلال


شه بر آن عقل و، گزینش که توراست

چون تو کان جهل را کشتن سزاست


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۸۲۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2824


قسمت خود، خود بریدی تو ز جهل

قسمت خود را فزاید مرد اهل


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۹۰۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 2900


گر به کاوی کوشش اهل مجاز

تو به تو گنده بود همچون پیاز


هر یکی از یکدگر بی مغزتر

صادقان را یک ز دیگر نغزتر


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۱۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3109


 ابلهان، تعظیم مسجد می کنند

در خرابی اهل دل، جد می کنند


آن مجاز است، این حقیقت ای خران

نیست مسجد جز درون سروران


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۲۰۲

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3202


حکمتی کز طبع زاید وز خیال

حکمتی بی فیض نور ذوالجلال


حکمت دنیا فزاید ظن و شک

حکمت دینی پرد فوق فلک


زوبعان زیرک آخرزمان

بر فزوده خویش بر پیشینیان


حیله آموزان، جگرها سوخته

فعلها و مکرها آموخته


مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۷۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 2, Line # 3670


تو به صورت رفته یی، گم گشته یی

زآن نمی یابی که معنی هشته یی


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 837


چشم ها و گوش ها را بسته اند

جز مر آنها را که از خود رسته اند


جز عنایت که گشاید چشم را ؟

جز محبت که نشاند خشم را ؟


جهد بی توفیق خود کس را مباد

در جهان، والله اعلم بالسداد


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۰۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1023


چون ندارد جان تو قندیل ها

بهر بینش کرده ای تأویل ها


که غرض تسبیح ظاهر کی بود ؟

دعوی دیدن خیال غی بود


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۲۹۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 1291


هوش را بگذار و آن گه هوش دار

گوش را بربند و، آن گه گوش دار


نی نگویم، زآنکه خامی تو هنوز

در بهاری تو، ندیدستی تموز


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۸۲۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 2825


تا ابد از ظلمتی در ظلمتی

می روند و، نیست غوثی، رحمتی


نام نیک و بد مگر نشنیده اید ؟

جمله دیدند و شما نادیده اید ؟


مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۳۱۰

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 3, Line # 4310


مر سفیهان را رباید هر هوا

زآنکه نبودشان گرانی قوا


کشتئی بی‌لنگر آمد مرد شر

که ز باد کژ نیابد او حذر


لنگر عقل ست عاقل را امان

لنگری دریوزه کن از عاقلان


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۹۴۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 1943


صد کس از گرگین همه گرگین شوند

خاصه این گر خبیث ناپسند


گر کم عقلی مبادا گبر را

شوم او بی‌آب دارد ابر را


نم نبارد ابر از شومی او

شهر شد ویرانه از بومی او


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۲۶۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 2264


پند گفتن با جهول خوابناک

تخم افگندن بود در شوره خاک


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۸۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3283


قشرهای خشک را جا آتش است

قشر پیوسته به مغز جان خوش است


مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۳۰۵

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 4, Line # 3305


جامه خفته خورد از جوی، آب

خفته اندر خواب، جویای سراب


می‌دود کانجای، بوی آب هست

زین تفکر راه را بر خویش بست


زانکه آنجا گفت، زینجا دور شد

بر خیالی از حقی مهجور شد


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 319


هر کسی شد بر خیالی ریش گاو

گشته در سودای گنجی کنجکاو


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۲۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 327


آن خیالات ار نبد نامؤتلف

چون ز بیرون شد روش ها مختلف ؟


قبله جان را چو پنهان کرده‌اند

هر کسی رو جانبی آورده‌اند


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۸۱۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 811


کهنه و گندیده  پوسیده را

تحفه می بر بهر هر نادیده را


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۲۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1423


ای بسا زراق گول بی وقوف

از ره مردان ندیده غیر صوف


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۶۳۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1637


آب دادی عام، اصل و فرع را

از برای طهر و بهر کرع را


تا ازینها پی بری سوی اصول

تو برین قانع شدی ای بوالفضول


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۹۸۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 1981

 

بدگمان باشد همیشه زشت کار

نامه خود خواند اندر حَقَّ یار


آن خسان که در کژی ها مانده‌اند

انبیا را ساحر و کژ خوانده‌اند


مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۵۱۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 5, Line # 3519

 

مغز او خشک ست و، عقلش این زمان

کمترست از عقل و فهم کودکان


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۹۹۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 999


دیده هاشان را به سحری دوختند

تا چنین جوهر به خس بفروختند


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۰۱۴

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1014


در همه ز آیینهء کژ ساز خود

منگر ای مردود نفرین ابد


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۰۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 1709


ای فسانه گشته و محو از وجود

چند افسانه بخواهی آزمود؟


خندمین‌تر از تو هیچ افسانه نیست

بر لب گور خراب خویش ایست


ای فرو رفته به گور جهل و شک

چند جویی لاغ و دستان فلک


تا بکی نوشی تو عشوهٔ این جهان

که نه عقلت ماند بر قانون نه جان


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۰۷۱

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2071


ترهات چون تو ابلیسی مرا

کی بگرداند ز خاک این سرا؟


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۹۷

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2997


چون نهد در تو صفات جبرئیل

هم‌چو فرخی بر هوا جویی سبیل


منتظر بنهاده دیده در هوا

از زمین بیگانه عاشق بر سما


چون نهد در تو صفتهای خری

صد پرت گر هست، بر آخر پری


از پی صورت نیامد موش خوار

از خبیثی شد زبون موش‌خوار


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۳۶۳

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 2363


این مثل اندر زمانه جانی است

جان نادانان به رنج ارزانی است


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۸۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 3389


با حضور آفتاب با کمال

رهنمایی جستن از شمع و ذبال


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۴۹

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4649


گلشنی کز بقل روید، یک دم است

گلشنی کز عقل روید، خرم است


گلشنی کز گل دمد، گردد تباه

گلشنی کز دل دمد، وافرحتاه


علم‌های با مزهٔ دانسته‌مان

زان گلستان یک دو سه گلدسته دان


زان زبون این دو سه گلدسته‌ایم

که در گلزار بر خود بسته‌ایم


آنچنان مفتاح‌ها هر دم به نان

می‌فتد ای جان دریغا از بنان


مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۶۵۸

Rumi( Molana Jalaleddin) Poem(Mathnavi), Book # 6, Line # 4658


دام را بدران، بسوزان دانه را

باز کن درهای نو این خانه را


چون تو عاشق نیستی، ای نرگدا

هم‌چو کوهی بی‌خبر داری صدا


کوه را گفتار کی باشد ز خود؟

عکس غیرست آن صدا ای معتمد


گفت تو، زان سان که عکس دیگریست

جمله احوالت، به جز هم عکس نیست


خشم و ذوقت هر دو عکس دیگران

شادی قواده و خشم عوان


آن عوان را، آن ضعیف آخر چه کرد

که دهد او را به کینه زجر و درد


تا به کی عکس خیال لامعه

جهد کن تا گرددت این واقعه


تا که گفتارت ز حال تو بود

سیر تو با پر و بال تو بود

Back

Today visitors: 654

Time base: Pacific Daylight Time